دورود بر مدافعان حق برای همه وکلای هم‌میهن آرزوی توفیق و پایداری در برقراری عدالت را دارد. بنده 39 ساله مینیاتوریست معرق کار منبت کار و رنگ کار تابلوهای معرق و منبت بدون سابقه کیفری ساکن تهران هستم. متاسفانه پارسال بنده بعد از 9 سال پاکی لغزش کردم و مجدداً به دام اعتیاد گرفتار شدم و اختیار و کنترل کار و زندگیم رو به کلی از دست دادم و زندگیم کارم کاملاً آشفته و تحت تاثیر مصرف مواد قرار گرفته بود و چون نمی‌خواستم اعتبار کارم را از دست بدهم مجبور شدم موقتاً کارگاهم را تعطیل کنم و سرمایه‌ای که جمع کرده بودم رو همراه با شریکم مغازه ای رو در منطقه آزاد انزلی اجاره کردیم شریکم یک سری اجناس از بازار تهران خریداری کرده بود و از من خواست که این‌ها رو تحویل بگیرم و ببرم برای مغازه خودمون، یکی از دوستانم در تهران که ساکن رشت هم هست و به واسطه مصرف مجدد مواد با او آشنا شدم و شناخت چندانی از او نداشتم و وضع مالی بسیار خوبی هم داشت از این موقعیت من سو استفاده کرده و به بهانه سر زدن به همسرش و از من خواست که او را هم همراه با خودم به این سفر ببرم و بجاش دیگه نگران تهیه موادم در سفر نباشم و دوستم اندازه مصرف این چند روز رو همراه با خودش بیاره من هم قبول کردم دلیلی نمیدیدم که بخوام رد کنم و بهتر از این بود که تنهایی برم تو جاده. من یک شب رو در انزلی خانه شریکم ماندم و شب قبل از برگشت به تهران از شریکم خداحافظی کردم و به خانه دوست مصرف کنندم که در رشت بود رفتم و شب رو خانه او و همسرش ماندم خلاصه فردا عصر در ابتدای مسیر برگشت در جاده سنگر به علت کمرنگ بودن پلاک ماشینم مامور محترم گشت در حین حرکت دستور توقف صادر کرد و بنده ماشینو نگه داشتم و در حین بازرسی ماشین اول یک ترازو کشف شد و دوستم گفت که در کار ادویه هستم و ترازو برای وزن کردن زعفران است و بعد کیفی رو از روی صندلی عقب ماشین بود از من خواست که در کیف رو باز کنم و منم بدون هیچ اطلاعی در کیف رو باز کردم و داخل کیف 99 گرم شیشه و 756 گرم هرویین کشف شد و مامور محترم پرسید که مالک وسیله کیه؟ که بنده پاسخ دادم من هستم ایشون من رو به دستگیره ماشین پلیس دستبند زدند و دوستم که قبلش انکار میکرد خواست با دادن دلار به عنوان رشوه از این مخمصه نجات پیدا کنه و جالب این بود که داش رشوه می‌داد که فقط خودش رو نجات بده و آروم در گوش مامور پلیس می‌گفت که 10 دقیقه به او فرصت بدهد با یک تماس مبلغ 2000 دلار دیگر هم تهیه کرده و فقط به جاش من که صاحب ماشین بودم رو با خودش ببره و خودش رو ازاد کنه که خوشبختانه مامور محترم که در کارش بسیار حرفه ای بود گفت حالم از ادمای نامردی مثل تو بهم میخوره که انقد زود رفیقت رو فروختی با دست به سر کردنش بلخره رسیدم دمه در کلانتری که دوستم شروع کرد به گریه زاری حاظر بود هرکاری بکنه که خودش رو نجات بده ولی متاسفانه گزارشه مامورین پایگاه کاملاً عوض شده بود و به نظر من اون مامور محترم از تغییر گزارش کاملا بی‌خبره چون بنظرم انسان شریفی بود اگه اهل رشوه بود همون موقع میتونست راحت قبول کنه و چند هزار دلار هم پول کمی نیست و اون رو آزاد می‌کرد و من رو به تنهایی با خودش می‌برد من هم نمیتونستم چیزی رو ثابت کنم خلاصه هر دو با حکم قرار بازداشت موقت راهی زندان لاکان رشت شدیم او اتهام نگهداری خورده بود ولی به من اتهام حمل و نگهداری خورده بود بنده وکیل گرفتم و دوستم بعد از گذشت تقریباً 4 ماه با قید وثیقه آزاد شد و بازپرس محترم به او حکم منع تعقیب صادر کرد و بالاخره بعد از نزدیک به 5 ماه و نیم وکیلم موفق شد اتهام نگهداری از من برداشته بشه و این گونه شد که برای من هم قرار صادر بشه و الان چند ماهه با گذاشتن سند آزاد شدم فعلاً قراردادم با وکیلم تموم شده آیا کسی می‌تونه کمکم کنه من از این بدبختی که گرفتارش شدم نجات پیدا کنم وگرنه به خاطر کاری که نکردم شاید تا 25 سال بهم حبس صادر بشه. حتی خود بازپرس محترم به وکیلم گفته که می‌دونه جنس مال من نیست و مال همجرم من هست ولی جنس تو ماشینی که به نام من هست پیدا شده. ولی با این حال هم جرم من منع تعقیب گرفته و احتمال اینکه در دادگاه تبرئه بشه خیلی زیاده البته نه من سوء سابقه کیفری دارم نه همجرم من این آدم نمک نشناس داخل زندانی که من غریب بودم هم با پیشنهاد دادن رشوه چندین میلیاردی از من درخواست می‌کرد که جرمی رو که مرتکب نشدم رو به گردن بگیرم و وقتی که دید موفق نمیشه این بار با تهدید خودم و خانوادم به مرگ و اجیر کردن زندانیان برای هر نوع شکنجه روحی و روانی و جسمی به من و چنان شکنجه روحی رو در این چند ماه متحمل شدم که حداقل 10 سال پیرتر شدم ولی دست تقدیر وقتی یکشب خودش به وکیل بند اعتراف کرد که جنس مال خودشه و من بیگناه دارم حبص میکشم فکرش رو نمیکرد حتی کسانیکه تا اون لحظه هرکاری میکردن تا من گردن بگیرم از کارشون پشیمون بشن و از من طلب بخشش میکردن و اینبار زندگی رو به کام اون تلخ کردن امیدوارم این اتفاق تو دادگاه بیفته البته رفتن زندان تجربه تلخ بود ولی باعث شد که مواد رو اونجا ترک کنم و چیزهایی ببینم و درس های یادبگیرم که هیچوقت حتی تصورش رو هم نمیکردم. و خدا را شکر الان پاک هستم یا استشهادیه محلی کمکی میکنه چون کل محل من رو به عنوان یه هنرمند دوست دارن و حتی باورش برای همه سخته که چنین اتفاقی برام افتاده بنده رزومه خوبی از کارم دارم مدرکهای متعدد هنری لوح تقدیر از استادان بنام کشور لوح های متعدد بابت نمایشگاه هایی که برگذار کردم شاگردان بسیاری که تربیت کردم و تقریبا هر معرق و منبت کار قدیمی در ایران من رو میشناسن تو هر رزومه ای دارم جز حمل و نگهداری مواد مخدر لطفا کمکم کنید چون اگه نتونم ثابت کنم باید باقی عمرم رو پشت میله های زندان سپری کنم ایا امیدی به نجات از این اتهامات هست؟ اول از خدا می‌خوام که کمکم کنه بعد از شما وکلای کارکشته خواهش میکنم نظرتون برام خیلی با ارزشه ببخشید اگه با صحبت‌های ناخوشایندم ناراحتتون کردم.