حدود 55 سال پیش در شهرستان زمین باغی 4 هکتاری وجود داشت که دو برادر هر کدام 2 هکتار داشتند یکی از برادران زمین خود را که از پدرش به ارث رسیده بود به دایی پدرم فروخت و بعد از مدتی پدربزرگم این باغ را از دایی پدرم خرید ، پدر بزرگم که شهردار وقت شهرستان بود ، با اهدای مقدار زیادی از این زمین به شهر به شکلی که الان میدان اصلی شهر و چند کوچه جزو آن باغ بودند و مابقی را تغییر کاربری داد و تعداد 30 پلاک مغازه تجاری و بیش از 20 پلاک مسکونی احداث کرد ، امام جمعه وقت که مردی طماع بود مدتها از پدربزرگم میخواست که خمس مالش و زکات زراعت گسترده اش را به وی بدهد ولی پدربزرگم که تعداد زیادی خانواده مستمند را تحت تکفل داشت و از فساد مالی امام جماعت باخبر بود به این کار تن نمیداد ، تا اینکه روزی خانه پیرمعتمد محل آتش گرفت و در خانه او صندوقی وجود داشت که دست نوشته ها و توافقات قدیمی احالی نگهداری میشد و این صندوق از آتش سوزی نجات پیدا کرد ، یکی از نزدیکان امام جماعت وقتی صندوق را باز میکنند آنجا بوده و در آن به کاغذی بر میخورند که مالک 3 دست قبل باغ مورد نظر به فرزندش وصیت کرده که منافع و درآمد نیمی از این باغ را در راه امور خیریه و امام حسین هزینه کند ، که یکی از دو فرزندش بدون اعتماد به این وصیت باغ را فروخته و بعد از دو دست پر بزرگم خریده ، فرد بدخواه این کاغذ را به امام جماعت فاسد میرساند و چندین سال امام جماعت با استفاده از این کاغذ فشار را بر پدر بزرگم زیاد می‌کند که اگر به خواسته من تن ندهی و خمس را به من ندهی با ارائه این وصیتنامه به اداره اوقاف تمامی املاکی که از این باغ حاصل شده را وقفی میکنم و در نهایت پدر بزرگم زیر بار نمیرود و امام جماعت فاسد تهدید خود را عملی می‌کند ، از اینجای کار اداره اوقاف وارد می‌شود و چندین سال با اوقاف درگیر بودند ، و تمامی افرادی که از این خانه ها خریده بودند از پدر بزرگم شکایت میکنند و بعد از رسیدگی پدر بزرگم به دلیل اینکه هنگام معامله وقف نبود تبرعه می‌شود تا اینکه پدربزرگ به رحمت خدا رفت و پدرم هم با اوقاف کنار نمی آید تا اینکه با شکایت اوقاف و بعد از چند سال دادگاه به نفع اوقاف رای می‌دهد که 50 درصد عرصه وقف است و اداره اوقاف هم با این رای برای 50 درصد عرصه کل املاک سند وقفی می‌گیرد! این در حالی است که اگر هم اوقاف حق داشت (که نداشت) مربوط به 50 درصد باغ قبل از تغییر کاربری بوده که نزدیک به نیمی از آن هزینه شده تا به وضع موجود برسد و اوقاف در این هزینه ها شریک نبوده و در املاک موجود که از باغ بسیار با ارزش تر شده نیاید حق اوقاف نباید 50 درصد میشد که به ظلم و زور گرفته بعد از گرفتن سند توسط اوقاف در چند سال اول اوقاف به پدرم نامه میداده که بیا اجاره پرداخت کن و‌ پدرم هم اصلا نه پاسخ داده و نه مراجعه کرده و الان بیش از 25 سال است که اداره اوقاف هیچ پیگیری بایت اجاره نکرده همه اینها درحالی است که هم پدربزرگم در زمان حیاط و در وصیتش بسیار خیر بوده و در حال حاضر هم پدرم ماهانه مبالغ بسیاری در امور خیریه و افراد بی بضاعت هزینه می‌کند حال که من وکیل ورثه شدم قصد دارم با اوقاف تعامل کنم و پیشنهاد کنم که اوقاف دو ، سه تا از مغازه ها را سند 6 دانگ برای خود بگیرد و عرصه مابقی املاک را آزاد کند لطفا بنده را راهنمایی کنید که آیا این شدنی است ؟ و اینکه از چه راهی می‌توانم اموال ورثه را از شر این اداره ظالم نجات دهم ؟