پدر بزرگم باغی را در شهرستان با سند منگوله و قولنامه سالم از شخصی خریداری میکند و باغ را تغییر کاربری میدهد و تعدادی ملک مسکونی و تعدادی مغازه در آن میسازد و سه ملک مسکونی را هم میفروشد بعد از چند سال یک دستنوشته ای از پدر مالک دو دست قبلی باغ کشف میشود که نیمی از باغ را نسل به نسل وقف اولاد ذکور کرده بوده کهباید نیمی از درامد آن باغ که دیگر وجود خارجی نداشته باید خرج امام حسین به تولیت فرزند ذکورش نسل به نسل میشده و در آن ذکر کرده بوده که اگر نسلش منقرض شود در اختیار حاکم شرع باشد ولی اولین نسل که پسرش میشده این وقف را قبول نکرده و بعد از مرگ پدرش باغ را فروخته بوده و بعد از دو دست معامله با سند سالم و بدون اثری از وقفی بودن در مالکیت پدر بزرگم قرلر گرفته بود و وقتی اون دست نوشته کشف شده چندین سال بوده که اصلا باغی وجود نداشته و توسط پدربزرگم به املاک تجاری و مسکونی تبدیل شده بود دست نوشته کشف شده به دست روحانی محل میرسد که سال ها با پدربزرگم مشکل داشته و پدربزرگم را تهدید میکند که اگر به جای دادن خمس مالش به فقرا خمس مال را به او ندهد این کاغذ را به اداره اوقاف میدهد ( رییس اداره اوقاف و رییس دادگستری وقف هر دو دامادهای این روحانی بودند ) پدر بزرگ هم تهدید را جدی نمیگیرد و طبق گذشته خمس را به مستحق ها میدهد و در نهایت روحانی با همکاری دادگستری و اداره اوقاف شهرستان برای کل املاکی که منشا آنها باغ مذکور بوده سند 50 درصد عرصه اوقافی صادر میکنند سوال : آیا الان با استناد به اینکه اولین متولی ذکور وقف به امر پدرش تمکین نکرده و بدون اطلاع خریدار اقدام به فروش کرده بوده و یا به استناد اینکه باغ وقف شده دیگر وجود نداشته و یا هر راه دیگری امکان ابطال ستد اوقاف وجود دارد ؟ لطفابا همین اطلاعات راهنمایی بفرمایید . با سپاس بی کران