خیلی توضیح دارد،درسال1385پدرم فوت کردوبرادرم که خود حدود 20 تا25سال معاون سازمان توسعه مسکن در...بودوهمه مسئولین باوی درارتباط ودوست بودنداولین جرمش که تاکسی شهری پدرم رافروخت بدون اطلاع من وریالی بمن نداددر سال1367مبلغ160هزارتومان به پدرم بصورن قرض دادم درحضور3شاهدکه پس دهدکه ندادبراپدرم هم گفت اون دنیا ازخودش بگیر3پدرم هنگام مرگ 7هکتارازاراضی کشاورزی جهت کشاورزی شهرستان........ دراجاره دایم العمروی بود که این زمینهاتحت شرایط خاص مانندبیکاری.عدم بظاعت مالی.به شخص میدهندکه بعدوی اگرفرزندی شرایط داشت به اومیدهندوالابه شخص غریبه درآن مثقع چون برادرانم همگی درادارات مختلف باشغلهای مهم وحقوقهای بالا مشغول کاربودند وهمگی صاحب خانه وماشین پیش حاکم شرع ........ که مرجع تقلیدهم بودرفتیم بامرورپرونده وفهمیدن ماجراحکم به واگذاری زمین به من دادند ودرفرم مخصوص انتقال سنداسم ومشخصات مرانوشت وامضاومهرکرد وگفت که پرونده برای سندجدیدکه به نام شمابشود 2تا3ماه به تهران میرودوبرمیگرددبعد4ماه که خبری اززمین وپرونده نشددوباره به ساختمان جهادکشاورزی استان مراجعه که درآنجافهمیدم حاکم شرع محل کارش در جای دیگراست وهرچندهفته یکباراگرپرونده ای باشدبرای حکم دادن به پرونده به آنجامی آیدوبعدمیرودبمن گفتندبه مدیرکل مراجعه کنم درصورتیکه مدیرکل دوست وهمکلاس ودرهمسایگی برادرم است وبعدها ازمادرم فهمیدم برادرم بنام.....به اومبلغ 35 میلیون تومان داده ومدیرکل بنام س.م به برادرم میگویدکه استشهادمحلی بنویسدوبدروغ درآن بنویسدکه من دراصفهان چندین دستگاه اتوبوس وچندین خانه ومغازه وپول بسیاردارم وبدهدچندنفرامضا کنندومهرشورای روستایی ازتوابع ...... که درآن زمان ریس شورا یکی ازاقوام مابودباجوهرزیادبه پای نامه بزنندخطاب به مدیرکل وباهمین نامه مدیرکل صلاحیت مراازواگذاری زمین صلب وپرونده را7سال قایم میکنندوبعد7سال که آبها ازآسیاب می افتدبا دستکاری تاریخ مرگ پدرم آن رابروزمیکنندوباجعل امضاواثرانگشت من که رضایت کامل دارم پرونده رادوباره پیش حاکم شرع میبرندوبنام برادردیگرم به نام .......میزنندوچون وی هم کشاورزنیست سالانه زمین رابه مبلغ 300تا400میلیون تومان اجاره میدهدوپولی مفت بجیب میزندامامن درهمان اوایل ابتدا پیش مدیرکل رفتم که ازاون ...... نفهم وخشن بوداول بدروغ گفت حاکم شرع نظرش عوض شده وگفته زمین رابنام مادرت بشوددرصورتیکه این7سال قراردادبنام پدرفوت شده ام بوده بعدبخاطراینکه دسترسی من به حاکم شرع راقطع کندبه پلیس 110زنگ میزندکه این آقاهرروزمزاحم کارکردن مامیشود اختلال حواس داردومیخواهدسرقت کندومامورین هم 24ساعت تواون گرمای ....من بازداشتگاه انداختندوبعدبه یک تعهدسفت وسخت که دیگرحق واردشدن به ...به شهر ...ندارم مرا آزادکردندبعدازاینکه به خانه آمدم برادرم بدروغ بمن گفت میدونی چقدربه حاج آقاپول دادم که رای خودش راعوض کردشکایتی به دادگاه ...مبنی برجعل امضا وفروش اموال پدرم بدون اطلاع من نوشتم پرونده ای تشکیل وبه اداره آگاهی ... فرستادن درست موقعیکه حقیقت میخواست روشن شود ناغافل وبی خبر4برادرم مرادرخانه گرفتنوبزوردست وپای مرابستندویکشان رفت ویک شمشیرآوردکه گردن مرا قطع کندکه دراین موقع مادرم خودش رابروی من انداخت که ضربه شمشیربه اوبخوردوباگریه وزاری التماس کنان درخواست آزادی من وبازکردن دست وپایم شدکه آنهاهم دست وپای مرابازکردن منکه خیلی شوکه وازنظرروحی بهم ریخته بودم اول بدادگاه رفتم وشکایت نوشتم بعدتصمیم گرفتم یکی یکی مجازاتشون کنم وباپرایدافتادم دنبال کسیکه مصوب همه این فلاکت من شده بود که بانقش بازی کردن طوریکه ترسیده کشیدتوجاده خاکی وبطرف زمین کشاورزی رفت ومن هم بخیال اینکه بگیرم وچندتا باچوب بزنمش دنبالش کردم تانزدیک زمین ایستادوبطرف صندوق عقب رفت که فوری فهمیدم میخواهداسلحه درآوردومرابکشدتنها شانس من این بودکه هنگام دویدن بطرف صندوق عقب کلیدها وسویچ ازدستش پرت شدن وتا برگشت کلیدها رابرداردجفت زمین مایک باغ پرتقال بزرگ بودودرهمین چندثانیه خودم رابه دیوارباغ رسانده وتادرصندوق بازکردواسلحه کلتنش برداشت ومسلح کردمن پریدم توباغ پرایدراباپژوهل دادوتویک بتتلاق انداخت ازاینجاببعدهمسرم دیگرنگذاشت درآنجابمانم وشبانه مرابه اصفهان برد البته دراین چندسال برادرم رابجرم اختلاس گرفتندولی زیادزندان نبود حالاهرچه شکایت میکنم بعدمن میرودوبادادن پول شکایت مرابایگانی میکندآیاامکان شکایت دراستانی دیگریاتهران وجودداردویابه ارگان وجایی بالاترازدادگاه مثل شورای عالی عدالت اداری یا چنین جایی واگردرست مطالعه کنیدبزرگترین جرایم که یک شخص انجام بدهددراین ماجرای من انجام داده اندتازه ماجرای خانه پدری راکه باکلک اینکه عروسی دخترم هست بیاتاجبران کنم وبعدمرابه آنجاکشاندباخوراندن نوشابه الکی یا مشروب مراازخودبی خودکرده واثرانگشت وامضا مراگرفته وباآن خانه پدری راهم بنام خودکردوصبح باحال خراب مرامیبردبانک ویک چک 40 میلیونی با کارت ملی من نقدمیکندطوریکه وانمودکندسهم مراازخانه داده ولی بعدپولها راازمن میگیردلطفاراهنمای یاکمک یت هرقدم خیری برای منکه اکنون نزدیک 58 سال سن دارم وآخرین روزهای زندگیم رابابدترین وضع دارم طی میکنم ازخدا خواسته ام تا حقم راازاین حیوان انسان نما نگرفته عزراییل راسذاغم نفرستدفقط این رابگم که پسری 28 ساله داشتم مثل آفتاب درخشان که بخاطربیماری جزیی که گرفت ومیشدبا4یا5میلیون درمانش کنم تودستهای خودم فوت کردویکی کوچکترین کمکی برای معالجه اش بمن ندادوبعدمرگش هم پول نداشتم براش مراسمی بگیرم والان هم نوبت عیالمه کخ رودستم افتاده باتشکر......جانبازجنگ تحمیلی