مشاوره حقوقی رایگان - طلاق پدر و مادرم رو میخوام.

سلام دختر 18 ساله هستم ، 25 روز دیگه 18 سالم کامل پر میشه و وارد 19 سالگی میشم. من ناخواسته بودم و پدرم با بارداری مادرم مخالفت میکردن و میگفتن باید بچه رو بندازی و کلی مادرم باهاشون صحبت کردن تا اینکه پدرم راضی شد که مادرم من رو نگهدارن. و اینکه بنده هرروز شاهد مشاجره و دعوای بین پدر و مادرم هستم و از این وضع به شدت خسته شدم. خودمم چندین بار حین دعواشون خواستم جداشون کنم که منجر شده به کتک کاری بین سه تامون. من خواهر و برادری ندارم و تک فرزند هستم. مادرم همش حرف از طلاق میزنه ولی متأسفانه کاری نمیکنه و وقتی آتیشش میخوابه از طلاق گرفتن منصرف میشه. ما حتی کلی مدرک و عکس و فیلم و ضبط صدا از پدرم جمع کردیم ، ولی فرصت نمیشه که بریم پیش مشاوره یا دادگاه ، حتی مادرم سه سال پیش دوباره میخواست از پدرم جدا بشه ، رفت اورژانس 123 اجتماعی اصفهان ، اونجا بهشون مشاوره دادن که دوباره باهم دیگه بتونن زندگی کنن ، و مبلغی رو هم دادن که پدرم یه کاری بتونن برای خودشون جور کنن و انجام بدن ، اما متأسفانه پدرم همهٔ اون پول رو حیف و میل کردن ، به مبلغ 6 ملیون تومن بود فکر کنم ، و کاری برای خودشون جور نکردن و داده بودن که برای خودشون مغازه بزنن ، اما همش صرف خرید گوشی لمسی و ابزارآلاتشون شد ، و بقیش صرف چیزای دیگه ، بعد الان سه ساله که دوباره سعی کردن باهم زندگی کنن ، و امسال که سال آخر مدرسهٔ من هست و سال دوازدهمم هستم ، مادرم به سیم آخر زدن و همش دعوا و کتک کاری میکنن ، خونوادهٔ پدری من تهران هستن و بخشیشونم شیراز و یکیشونم قم ، خونوادهٔ مادریمم همشون اصفهان هستن و یکیشون آمل و یزد ، پدربزرگ و مادربزرگ هم از سمت هیچکدومشون ندارم ، و خیلی ساله که فوت کردند ، من تصمیم گرفتم اگه برم دادگاه یا با مادرم زندگی کنم یا اینکه خود قاضی برای من یک خونهٔ مجردی پیدا کنن و ساپورت مالیم کنن ، چون واقعا آرامش و آسایشم مختل شده و نمیتونم درست روی درس هام و کارهام تمرکز کنم ، و وقت و بی وقت مدام باهم دعوا یا بحث میکنن ، شرایط نگهداری من از طرف خونوادهٔ پدر و مادرم مقدور نیست ، پدر من یه مشکل روانی داره ، که اصلا نمیتونم با ایشون زندگی کنم ، منو پدرم اصلا باهم نمیسازیم و از ایشونو خونوادشون به شدت متنفرم و بدم میاد ، ولی من بیشتر طرف مادرم هستم تا پدرم ، مادرمم اصلا دیگه نمیتونن با پدرم زندگی کنن ، چون پدرم ما رو درک نمیکنه بعد 20 سال زندگی با مادرم ، شرایط مالی و اقتصادیش به شدت افتضاح و درآمد کمی دارن که اصلا کفاف خرج روزمرهٔ امروزه رو نمیده ، و ما هرچقدر بهشون میگیم که شغلتو عوض کن ، یه کار دیگه پیدا کن ، این کاری که داری به درد نمیخوره ، تو کتشون نمیره که نمیره و هی میگن این کارها که میگین به درد من نمیخوره ، فقط تو بالا بردن شخصیت و حفظ آبروشون خیلی تلاش میکنن ولی با هیچی ، آرامش ما اصلا براشون مهم نیست ، و یکبار هم بهم گفتن اولویت من اول کاره ، دوم کار ، سوم کار ، چهارم خانواده ، ایشون دلشون میخواد که پنج روز هفته رو صبح گاه برن ، آخر شب بیان و شب قبلشم ساعت 9 و 10 بخوابن ، حالا شما تصور کنین کسی که میخواد صبح گاه بره سرکار ، آخر شب بیاد ، کِی میخواد بخوابه که صبح گاه بیدار شه! ، این حرفشون واقعا خنده داره ، کار ایشون سرویسکار هود و اجاق گاز و فر هست و گاهی هم آبگرمکن و بخاری و کولر هم سرویس میکنن ، و اصلا درآمد خوبی ازش در نمیارن ، هرچی ما بهشون میگیم بیشتر بگیرین ، الان نرخ ها و قیمت ها رفته بالا ، میگن باید مشتری مداری کرد ، پس خونواده مداری کِی وقتش میشه! ، ایشون فقط تو فاز این هستن که در خدمت مشتری باشن و فقط برای مشتری کار کنن ، و اصلا ذره ای از وقتشون رو در اختیار خونواده نذارن ، و تو افکار و عقایدشون بر این باورن که مشتری خیلی مهمه و براشون اهمیت بسیار زیادی داره ، اما خونواده اولویت آخرشون همیشه بوده. حالا در کنار مشکل کارشون ، مشکلات دیگه ای هم هست که دیگه جای گفتنش نیست. من فعلا در حال حاضر از طلاق گرفتن پدر و مادرم راضی هستم و از خدامه که هرچه زودتر طلاق بگیرن و من از شر پدرم خلاص شم و با مادرم زندگی کنم ، چون من نه میتونم برم پیش خونوادهٔ مادریم نه از خونوادهٔ پدریم خوشم میاد ، گیر کردم تو بد منگنه ای ، سه تا راه الان جلوی من هست ، یا پیش مادرم تا لحظه ای که ازدواج میکنم زندگی کنم ، یا همین حالا ازدواج کنم راحت شم ، یا یک خونهٔ مجردی برای خودم داشته باشم تا داخلش احساس امنیت و آرامش کنم ، و خودم برای خودم کار کنم و گلیمم رو از آب بکشم بیرون ، به هرحال خود انسان هم باید تو یک سری شرایط تجربه هایی رو هم از زندگی داشته باشه و کسب کنه ، من این عقاید و افکارم رو چندبار به مادرم گفتم ، و بخشیش رو هم تا جایی که میشد به پدرم گفتم ، پدرم که به شدت مخالف خونهٔ مجردی هستن و مادرمم که یا حرفی برای گفتن ندارن ، و اینکه هی اصرار میکنن که باید با پدرت زندگی کنی ، من نمیتونم تأمینت کنم ، مادرم نه ماشین دارن ، نه رانندگی بلدن ، نه درآمد خاصی دارن ، و نه اینکه تجربه ای از تنها شدن و از پس خودشون براومدن رو دارن ، چون پدرم مانع از کارهایی که خودشون میخوان بکنن میشه ، و نمیذارن تنهایی جایی برن یا کاری بکنن. تعصب بی جهت و غیرت مزخرفی دارن. و اینم بگم که بعد از فوت پدرم هیچ ارثی به من نمیرسه ، چون ایشون نه زمین دارن ، نه مغازه دارن ، نه ماشین دارن ، و نه پولی چیزی دارن و نه خونه از خودشون دارن ، من واقعا موندم بعد از اینکه پدرم فوت کرد یا طلاق گرفتن چیکار کنم ، جایی ندارم برم ، و چیزی ندارم که ارث ببرم ، پدرم 43 سالشون هست ، مادرم 39 سال ، 20 سال هم هست که زندگی دارن میکنن و تک فرزند هستم. به نظرتون با این شرایط باید چیکار کنم و چه فکری برای من دارید؟ خواهشا و لطفا و سریع جواب من رو بدید که واقعا به خدا خسته شدم ، آسی شدم از دستشون.

پاسخ ها:


سلام بنده و همکارانم روزانه به سوالانت زیادی پاسخ می دهیم اما برای سوالات طولانی تماس بگیرید

19:00:22   1400/11/30

میتوانید پیگیری کنید

19:09:12   1400/11/30

با سلام،شما فعلا فاصله خودتون را با آنها حفظ کنید و تمرکزتون‌ را روی درس بگذارید شغلی پیدا کنید و کم کم‌ استقلال را تجربه کنید.

19:12:39   1400/11/30

با اورژانس اجتماعی 123 تماس بگیرید

23:13:47   1400/11/30

جواب سوال شما در حد کوتاه نیست تماس بگیرید

08:57:32   1400/12/1
مشکلات خانوادگی طلاق پدر و مادر

سوالات مرتبط

با یه قرص برنج خودم رو نابود کنم یا راهی برای شکایت از والدین هست؟
سلام، وقت بخیر، 34 سال به خاطر بی توجهی والدینم با بیماری یبوست جنگیدم و تازه فهمیدم که بزرگی روده دارم و درمان شدم، چون بعد درمان هم قرار بود ازدواج کنم، ولی حاضر نیستن زنم بدن، منم چون در خانه راحت ...
بیرون کردن فرزند از خانه
با سلام پسری 22 ساله هستم که پدرم در 7 سالگی فوت کرده و از همون موقع مادر بنده به هر بهانه ای توهین میکنه 2 بار دست بندرو شکونده و اصلا هیچ مهرو محبتی در خانه وجود نداره و چند باری مشکل مزاحمت از طرف ...
خانوادگی
سلام من پسر 29 ساله هستم پدرم تو خانه خیلی منو تحقیر و تهدید میکنه که از خونه بیرون میکنم با بهانه گیری دعوا تو خونه راه می ندازه حتی تو 5سالگی شبانه یکبار دست منو گرفت کشید و از خونه پرت کرد بیرون و ...
اختلاف با خانواده و عدم استقلال فردی
من یک دختر 22 ساله ام که در خانواده مذهبی هستم که عقایدم باهاشون زمین تا آسمون فرق داره ولی اونها عقایدشون رو به من تحمیل می کنند و علاوه بر این اجازه هیچ کاری رو بهم نمیدن و نمیذارن من برم بیرون و می...
مشکلات خانوادگی
باسلام، بنده کارمند دولت هستم، حدود 10سال ازدواج کردم در این مدت مدام مورد تهاجمات فیزیکی و لفظی همچنین بی احترامی همسر و خانواده اش قرار گرفته ام، الان که این متن را ارسال میکنم قصد خودکشی دارم خواهش...