مشاوره حقوقی رایگان - مستقل شدن دختر 20 ساله از خانه مادری

سلام من 20 سال دارم 5ماهی میشه پدرم فوت کرده وپیش مادرم وبرادرم زندگی میکنم وخیلی تحت فشارم همیشه سرکوچیک ترین چیزهادعوامیوفتیم ومنوکتک میزنن پارسال یکبارازشون جداشدم ودوباره برگشتم پیششون اما الان هم سره کار میرم هم خرج خودمو هم خانوادمومیدم‌ ولی توشرایط بدسرپرستی هستم مانع سره کار رفتم هستن الان ودرخانه رو رویم قفل کردن نمیزارن جایی برم ازتون خواهش میکنم یه کمکی بهم کنید من چیکارکنم ؟؟آیا میشه کسی منو به فرزندخوندگی قبول کنه؟؟یامن میتونم قانونی ازشون جدابشم؟؟لطفاجواب بدیدسپاس

پاسخ ها:


فرزند خواندگی از شما گذشته می توانید مستقل زندگی کنید

19:44:39   1403/6/6

با درود پرسشگر ارجمند هرچند قانونا امکان مستقل شدن وجود دارد لیکن توصیه نمی‌شود حتی المقدور کدخدامنشانه موضوع را فیصله دهید

19:44:57   1403/6/6

شما کبیرید خودتون میتونید کسی را به فرزند خواندگی قبول کنید .

13:41:17   1403/6/9

مستقل شوید و زندگی کنید یا علیه آنان شکایت نمایید البته حق درخواست تقسیم ماترک نیز دارید

18:35:51   1403/6/15

سوالات مرتبط

مستقل شدن بدون اجازه خانواده
سلام و خسته نباشین من یک دختر 18 ساله هستم و کاملا از جامعه ی بیرون منع شدم توسط خانوادم، مثل یه زندانی حتی حق ندارم از خونه بیرون برم و این واقعا خیلی سخته، اونا رفتار خیلی بدی باهام دارن و مدام میگن...
مشکلات خانوادگی
سلام وقتتون بخیر من یک مشکل خانوادگی بزرگ دارم و 18 سال سن دارم و دخترم میخواستم بپرسم اگر بخوام از خانوادم جدا بشم باید چطور مراحلی رو پشت سر بزارم چه مدارکی لازمه و درکل باید چکار بکنم؟؟ و اینم بگم ...
مستقل شدن از خانواده برای دختر
با سلام. من متولد 83 هستم و پدرم 10 سال پیش فوت شدند و من با مادرم و شوهر جدیدش زندگی میکنیم، منو محدود کردن اجازه هیچ کاری بهم نمیدن هیچ جا نمیزارن برم فشار روانی رومه پیش روانشناسم رفتم تاثیری نداشت...
مستقل شدن دختر 21 ساله
سلام وقتتون بخیر تو روخدا بهم کمک کنید من با پدر و نامادری زندگی میکنم نامادریم خیلی اذیتم میکنه همش بابامو پر میکنه که نگذارد برم بیرون یا اخلاقام بده یا منو بندازه بیرون یک بار هم منو راه نداد و زن...
خانوادگی
با سلام دختر 18ساله ای هستم .در خانواده ای با وضع مالی ضعیف زندگی میکنم. پدرم از زمانی که کودک بودم درگیر اعتیاد بوده‌اند و مادری که همیشه از همه‌چیز شاکی بود و بحث خونه‌ی ما همیشه د...