سلام خسته نباشید حدود چهار سال پیش من طی تصادفی که بدلیل مصرف قرص های سنگین که بدلیل بیماری افسردگی حاد من (اسکیزوفرنی) بود با یک موتوری دیگر شاخ به شاخ زدیم و من چیزی به یاد ندارم حتی و این ها را به من بعدا گفتند و حدود یک سال و نیم بعد روز تصادف من از وجود یک شاکی با خبر شدم و اول زیاد بها ندادم و سپس من را احضار کردند و من هم در آن روزها بیماریم عود کرده بود و چون پول فروش موتور من در کیفم بود در همان روز و صحنه تصادف و آن مبلغ که پول یک موتور خوب بود را همان موقع بعد بیهوشی من در صحنه تصادف دزدیده بودند به شدت ناراحت بودم و بدجور افسرده بودم و شرایط مادی خرابی داشتم و قبل از تصادف باز دست و پا شکسته میتوانستم علیرغم مصرف قرص هایم که به دلیل دوز بالا دست و پایم را میبست و انرژی و توانم را میگرفت میساختم و به سر کار میرفتم اما بعد از همان تصادف فکم به شدت شکست و پلاتینی شد و دندانهایم ریخت و از زانو تا لگن سمت راستم هم پلاتینی شدم و به زحمت راه میروم و دیگر توان رفتن به سرکار را ندارم و حتی بدلیل بی پولی و شدت بیماری روانی من و شدت تحلیل رفتن انرژی من و که باعث بروز بیماری جسمی شده که من را به مرز بیکاری مفرط رسانده و حتی داروهایم را که دکترم گفته بدون اجازه من حتی کم هم نکن چه برسه قطع را هم به سختی فراهم میکنم و پدرم زحمت این و تمام عوارض زندگی مرا به زحمت محیا میکند و خلاصه من شرایط به شدت خراب روحی و جسمی و مالی دارم و سالهاست در انزوا زندگی میکنم و از جامعه پرت شده ام بیرون و به همین دلایل نتوانستم به دادگاه مراجعه کنم چون من به هیچ وجه توان زندانی شدن را نداشته و هزار مدل بیماری های روحی روانی دارم و فوبیا فضای بسته هم دارم و با خودم گفتم اگر بروم و مرا بازداشت کنند باید در اولین فرصت در زندان خودکشی کنم چون کسی حال مرا نمیفهمد ولی علیرغم این که ادرس من ثبت شده هیچ کس برای بازداشت من به دنبالم نیامد خداروشکر و با تمام این ها به هیچ وجه توان پرداخت دیه یا هیچ مبلغی را اگر به من حکم دهند ندارم و حالا با تمام این تفاسیر چه میشود کرد و بالاخره چه خواهد شد و دولت در آخر با من چگونه رفتار میکند آیا شرایط اسفناک من که گوشه ای از آنها را بیان کردم برای کمک کردن به من راهی را بجای میگذارد؟ من در حال حاضر هزارتومان هم ندارم و هیچ داشته و یا چیزی که به پول تبدیل شود را هم ندارم و حداقل تا وقتی حسابم مسدود نبود سود سهام عدالتی فروش سی درصد سهام عدالتی و یا کمک از دوستانی چیزهایی از این قبیل به حسابم واریز میشد و گردش حسابی داشتم و اکنون که حتی پول کرایه و یا تهیه بلیط شرکت واحد که مرا به شعبه دادرسی و یا دادگاه برساند هم ندارم و تمام خرج من را پدر زحمتکش و بازنشسته من میدهد که شامل تهیه قرص و دارو و مراجعه ماهیانه به روانپزشک و مصرف متادون و سیگار من است و دیگر هیچ خواسته ای نداشته ام و پدرم حال من را میفهمد و درکم میکند و چیزی که عیان است را میفهمد که من دیگر توان کارکردن را هم ندارم و حتی پول درآوردن پلاتین هایم را هم نداریم و درد مرا به شدت بیشتر کرده است این موضوع و به همین دلیل متادون مصرف میکنم که دردهایم را بکشد در آخرین مراجعه من به دکتر روانپزشکم در آخر جلسه او به من گفت که من طی نامه ای که از بیمارستان روانی و مراجعه و بستری بودنم را در آنجا خبر میداد هم میتوانستم کارت معافیت خدمتم را بگیرم و هم به من حقوق بیکاری تعلق میگیرد و اول من خوشحال شدم ولی سپس یادم افتاد که هویت من مسدود است و من تا حل شدن این جریان تصادف نمیتوانم اقدام کنم. حتی اگر میشد هم پول رفت و آمد و ایاب و ذهابم به دفاتر قضایی این چیزها را هم ندارم و چون وضعیت پدرم را درک میکنم و میدانم او هم آه در بساط ندارد از او هیچ درخواست اضافه ای ندارم و همین که سربار او شده ام برایم دردی وصف ناپذیر است و اکنون باید بگویم که قبول دارم طولانی شد نوشته ام و داستان زندگیم ولی از شمایی که تا آخر مطالعه کردید و وقت با ارزش خودتان را گذاشتید بی نهایت سپاسگذارم و فقط خواستم از دردها و مشکلاتم به وضوح پرده برداری کنم و جزئیات را شرح دادم تا به انید خدا شاید راه حلی مناسب پیدا شد.