سلام. مادرم تقاضای ماترک خود را به دادگاه در سال 92 ارائه داد دایی بزرگم که بعداز فوت پدربزرگ در ملک پدر بزرگ کوچ کرد و تا درکنارمادربزرگ زندگی کند، مبایعه نامه ای مبنی برخرید همه ی ملک از وراث ارائه داد که بعداز کارشناسی جعل امضای مادرم اثبات شد قاضی سایرورثه رو احضارکرد و ازآنجاکه سایرورثه بجز مادربزرگ،درجلسه علیرغم اینکه امضاهای آنان نیز جعل بود بعلت بیماری صعب العلاج دایی جاعل (دوماه بعداز دادگاه فوت کردند) و جلوگیری از تعقیب کیفری برادرشان به قاضی اعلام کردند شکایتی از برادرشان ندارند و ملک در اختیار اوست (توافق شفاهی با برادر بیمارکرده بودند که بعداز دادگاه تقسیم ترکه انجام شود و هرکسی حق خودرا دریافت کند) قاضی در صورتجلسه درج می کند سایرورثه متفق القول اعلام کردند سهم الارث خور را به برادرشان واگذارکردند و هیچ حقی ندارند و سایرورثه که همگی کم سواد و پیر هستند بدون آنکه اجازه خواندن صورتجلسه داشته باشند آنرا امضا می کنند و دادگاه گزارش اصلاحی سازش بین مادرم و برادر جاعل مبنی برپرداخت مثل و در صورت تعذر قیمت آن را بدهد صادر می کند ودر رای اشاره ای به آن صورتجلسه نمی کند پس ازفوت دایی،ورثه او مدعی مالکیت تمام ملک می شوند و همین صورتجلسه را دلیل مالکیت می دانند .سوال این است که چگونه میشود ان صورتجلسه را باطل کرد شهودهم داریم که قصد انشا نداشتند و دایی جاعل قول شفاهی مبنی بر پرداخت سهم الارث سایرورثه را داده است اما اجل مهلت نداده اما ورثه او تمکین نمی کنند؟ضمن آنکه آن مبایعه نامه جعلی قبل از انحصاروراثت پدربزرگ نوشته شده ومهر سردفتر طلاق و ازدواج را دارد و سایرورثه امضاهای آنرا جعلی می دانند اما دادگاه فقط به صورتجلسه دادگاه بدوی استنادمی کند و تاکنون نتوانستیم دستور کارشناسی آن مبایعه نامه را برای بررسی امضای سایر ورثه به ما بدهد.ضمن آنکه قاضی بدوی آن صورتجلسه بین خوانندگان دعوی مادرم نوشته آیا ایشان می توانسته بین خوانندگان توافقی را صورتجلسه کند؟