با سلام خدمت وکلای محترم مادر شوهر بنده که بعد از فوت همسرش به مدت 3 سال تنها زندگی میکرد مادر همسرم که اعضای ساختمان محل سکونت و اطرافیان شاهد بی مهری دخترش و پسراش بودن تنها کسی که به دیدن مادرش میرفت شوهر من که خیلی وابسته به مادرش هست و تنها فرزندی که وظیفه فرزندی در قبال پدر و مادر به جا آورد همسر من بود مادر شوهرم به همه بچه هاش اعلام کرد که میخواد خونه که یک واحد آپارتمان بود بفروشه و یه منطقه پایین تر یه دوطبقه بخره با پسر کوچیکش که همسر من میشه زندگی کنه چون مادر از نظر سلامت عقل و روان مشکلی نداشتن مخالفت نمیکردن اما معامله هم به هم میزدن مادر همسرم تصمیم گرفت 6 دنگ آپارتمان به نام همسرم بزنه که یه دوطبقه بگیریم با هم زندگی کنیم و این معامله در دفتر اسناد رسمی و یک شاهد انجام شد در تاریخ 1401/2 همسرم خونه که مادر به نامش زد فروخت و یک منزل دو طبقه خریدیم و نزدیک به دوسال هست که مادر طبقه پایین و ما طبقه بالا با هم زندگی میکنیم تا اینکه برج 12 ،1401 مادر تو حمام زمین خورد و ما مادر بردیم متخصص اعصاب که سی تی اسکن بگیرن که دکتر گفتن سکته های ریز داشتن ولی به قسمت های اصلی آسیب نزده و مادر تا حدود 5 هفته پیش که ما به خاطر یه مشکل خیلی بزرگ باید یه سفری کاری میرفتیم چون مادر تو خونه تنها میموند مادر فرستادیم خونه دخترش خیلی اذیتش کردن بیش از حد که بعد از یک هفته طبق شاهدی که دارم مادر از خونه دخترش که برگشت حالش روز به روز بدتر شد تو خواب وقایعی که خونه دخترش اتفاق افتاده بود با نفرین و ناله تعریف میکرد تا اینکه زبونش سنگین شد با دکترش تماس گرفتم ام آر آی نوشتن سریع ام آر آی انجام دادیم نتیجه رو بردیم دکتر و دکتر گفت متاسفانه سکته کردن و 5 هفته هست افتاده تو بستر و ناگفته نماند تو این مدتی که مادر با ما زندگی میکنه پیام دادیم التماس کردیم که بیاید مامانتون ببینید حتی عید هم دیدن مادرشون نیومدن و هزاران مورد و بی احترامی که این بچه ها به مادر تحمیل کردن وقتی که دکتر قطع امید کرد ما به بچه ها تماس گرفتیم بیاید از مادرتون حلالیت بگیرید که متاسفانه حال مادرشون مهم نیست مادرشون نفس میکشه اینا دنبال ارث هستن و همسرم اعلام کرد که آپارتمان مادر انتقال داده و این منزل فعلی هم که زندگی میکنیم به نام خودش هست و الان اعلام کردن که مادرشون مریض بوده در صورتی که مادرشون فقط یه گرفتگی قلب داشتن که آنژیو کردن و حتی قرص قلب هم مصرف نمیکردن و چون سالیان سال هست که من همراه مادر دکتر میرم و هیچ مدارک و شواهدی دال بر بیمار بودن مادر نیست تا این یک ماه اخیر که حتی بچه های خودش و گاهی من و همسرم رو هم نمیشناسه ازتون عاجزانه خواهش میکنم من هیچ واهمه ای از بچه هاش ندارم تنهانگرانی من اینه که این زن مریض با این حال اذیت کنن و خواهش میکنم تو این مورد به من کمک کنید من میتونم از دختر و دامادش شکایت کنم که باعث شدن مادر به این روز بیوفته ؟ و اینکه آیا میتونم قبل از بقیه بچه ها اقدام کنم و ثابت کنم که مادر در زمان نقل و انتقال از نظر سلامت روح و روان مشکلی نداشته ؟ فراموش کردم این موضوع خدمتتون عرض کنم بعد از انتقال این ملک به همسرم ..یه منزل به نام پدرشوهرم بود که بعد از فوت یک هشتم از سهم مادرشوهرم و وکالتی که از برادر شوهرم داشتن داخل بنگاه و محضر مادرشوهرم که وکیل پسرش و سهم خودش انتقال داد به نام خریدار ممنون میشم راهنمایی کنید