خداوندا بیگناه و برای کار ناکرده بی آبرویم نکن
به اقتضای محل کارم منازل مسکونی در حیطه محل کار هستند به تب گربه هایی نیز حول آنجا هستند و ما اضافه غذا را جلو گربه ها میریزیم بچه های آن محل. گاهی می آیند و گربه هارا میبینند و بازی میکنند دخترکی هم بود بیشتر به گربه ها سر میزد البته از روی نادانی و بچگی به گربه ها آسیب میزد چندبار با زبان خوش گفتم دختر خوب به گربه دست نزن اینا واکسن زده نیستن مریض میشیا و ایجور گربه هارو فشارنده گناه دارند اما کو گوش شنوا تا اینکه یکروز تو اتاق بودم جیغ گربه زبان بسته بلند شد از پنجره دیدم طناب گذاشته دور گردن گربه و داشت خفه میشد با عصبانیت گفتم چکار میکنی بیشعور مگه زبون آدم نمیفهمی چکار این زبون بسته داری و دخترک که چه عرض کنم گودزیلا پا به فرار گذاشت رفتم طناب را از گردن حیوان بینوا باز کردم از آنروز دیگر تا شیفت من بود جرات نمیکرد نزدیک اتاق شود من هم از دور تشر میزدم دیگه اینطرفا پیدات نشه. باور کنید خودم هم ناراحت میشدم که بچه ازم رنجیده خاطر بشه اما چاره نبود به زبان بسته ها از رو ندانستن آسیب میزد..خلاصه گذشت چندروز بعد پدرش به مدرسه میبردش البته اینم بگم چندبار هم به پدرش گفتم که دخترش گربه هارو توآغوش میگیره و چه رفتاری با گربه ها دارد ..وقتی پدرش ازبردنش به مدرسه برگشت احوالپرسی کرد دقایقی کنارم ایستاد و صحبت کردکه دخترش درس نمیخاندواصلاتوجه ندارد پیش روانشناس بردیمش و براش داروتجویز کرده شبها بهش دارومیدهیم .....زیادی عرایضم طولانی شد بخدا دلم پره ....گذشت بعد چندروز که مادرش میبردش مدرسه من ازدورکه نزدیک اتاق میشدم دیدم دخترک تاچشمم رو دو دیده اومده پیش گربه ها وتامنو دید دوید پیش مادرش ورفتن مدرسه ... گذشت بعد چندروز پیامک اومدروگوشیم از عدل ایران شکواییه دارید به شماره پرونده فلان !
یاخدا این چیه شاکی فلانی متهم من !اتهام کودک آزاری ازاله بکارت ولواط !! یا امام حسین این چه کابوسیه! بخدا نزدیک بودسکته کنم این چه کوفتیه!
رفتم جلوخونشون پدر مادرش اومدن بارون شدید مجبورشدم برم توحیاط باتمام خشم گفتم اینو کی گفته چرا بیخودبیجهت قصدآبروریزی دارید پدره گفت من بیتقصیرم مادرش رفته عارض شده به مادره گفتم چرا خانم گفت بچه خودش گفت اصرار کردم کجاست بچه ؟ گفت خواب گفتم بیدارش کنم این چه تهمتیه بستید بمن قرآن بیار دست بزارم