با سلام پدرم 80 سال دارد و به سختی راه می رود و گاهی فرزندان و اطرافیانش را نمی شناسد. در دو سه سال گذشته برادر کوچکتر مسئولیت خرید مایحتاج روزانه او را بر عهده داشته و اخیرا پس از فراموشی مصرف داروها دو سه باری به مرز کما رسید کارش به اورژانس رسید. برادر کوچکتر که اجاره نشین بوده و از جهت روانی نیز عصبی است و اختلالاتی دارد پس از دعوا با صاحبخانه جدیدش بدون مشورت با پدر و دیگر برادران و خواهران به من که مجرد بوده و با پدر و مادر زندگی می کردم گفت چند روزی می خواهد اثاثیه اش را به خانه پدری آورده و در گوشه حیاط بگذارد تا خانه جدیدی پیدا کند اما اثاثیه اش را به جای آنکه گوشه حیاط بگذارد با خالی کردن سرخود دو اتاق خانه پدری انتقال وسایل آن به گوشه حیاط به این اتاق ها منتقل کرد و به فاصله چهار روز از آمدن به خانه پدر ابتدا دعوای سختی با برادر بزرگم داشت که مخالف اهدای جهیزیه خواهر مطلقه ام به خیریه بدون اجازه او بود که به ضرب و شتم و آسیب دست برادر بزرگم منتهی شد و روز بعد هم به بهانه جالباسی که در اتاقی که وسایلش را انبار کرده بود من را با لباس خانه به ضرب و شتم و دشنام از خانه بیرون کرد و با القای حرفهایی به پدرم که هوش و حواس درستی ندارد و بدون اجازه مادرم که هوشیار است بخش عمده ای لوازم منزل خانه پدری از جمله کتابخانه شخصی او را که پدر حاضر به دل کندن از آن نبود به مراکز و اشخاص نامعلوم واگذار کرد و اکنون در حال تخلیه کامل اتاق ها برای دو نیم کردن خانه با تیغه کشی و ساخت حمام و آشپزخانه جدید برای اقامت خود است و در را از پشت می بندد تا هیچ کدام از فرزندان بدون اجازه او وارد خانه نشوند و حتی در را چند بار به روی مادرم باز نکرده که ناچار به خانه خواهرم پناهنده شده و کسی به خاطر آبروی خانواده با او درگیر نشده و چندین بار تلفنی من و برادرم تهدید به چاقو و تیزی کرده است. از جنبه حقوقی در این مورد برای خلع ید او و پیشگیری از دست بردن بیشتر در ساختار خانه پدری در شرایطی که پدر اراده و هوش و حواسی ندارد چه باید کرد بویژه اینکه بخشی از اموال مادرم را نیز بدون اجازه او به افراد و اشخاص خاص بخشیده و پدر هم تقریبا زمین گیر است و حرفهای زیرگوشی چند باره برادرم راضی به کارهای او می شود. سپاس