سلام یک دختر ایرانی هستم 9 سال پیش با پسری از افغانستان ازدواج کردم صاحب دو فرزند شدم بعد از سه سال از گذشت ازدواج متوجه شدم که همجنسگراست برای حفظ آبروی پدرم چند ریش سفید از خونواده خودش و من جمع شدند و طلاق نامه نوشتن و دو فرزندم را که شیر خوار بودند با زور و تهدید با خودش به افغانستان 5 سال از فرزندانم دور بودم نه هیچ تماسی نه حتی عکسی از بچه ها ارسال نکردند شرایط روحی و روانیم خوب نبود هر لحظه در فراغ از بچه هام میسوختم اون موقع سنم خیلی پایین بود تا اینکه حدودا 3 سال پیش خونوادش بمن گفتن برگرد و با هزار دروغ و کلک منو مجبور کردند به افغانستان برگردم تا فقط پیش بچه هام باشم خونواده خودم منو آق کردن بدون اطلاع اون ها فقط و فقط بخاطر بچه هام برگشتم قاچاقی وارد افغانستان شدم دو سال زندگی کردم حال و روزی نداشتم دائم الخمر شده بود همه نوع موادی مصرف میکرد خودزنی میکرد طوریکه جای سالمی توی بدنش نمیتونی پیدا کنی بچه هارو زندانی میکرد و تا حد مرگ کتک میزد در صورتی که خونواده خودش شاهد بودند اما بمن میگفتن الان که برگشتی بخاطر بچه هات حقه حرف زدن نداری چندین بار تا پای مرگ رفتم و برگشتم بخاطر کتک زدن با شلاق و چاقو و همینطور معشوقه خودش رو آورده بود و توی خونه با ما زندگی میکرد بی شرم بود همیشه تهدیدم میکرد پلهای پشت سرم خراب شده بود خونوادم با من ارتباطی نداشتن توی مدتی که جدا بودیم دوباره ازدواج کرده بود و یک پسر هم داشت بعد از رفتنم زنه دومش هم بخاطر همجنس گرا بودنش درخواست طلاق داد و ازش جدا شد . منم با ترس و لرز زندگی میکردم تا حرفی میزدم مورد ضرب و شتم قرار میگرفتم طوریکه همه بدنم خون میریخت قرص روان گردان بمن میداد بیکار بود حتی مجبور بودم کار کنم تا بتونم خرج خودش و معشوقه پسرش و کرایه خونه و زندگی رو بدم ، بخاطر ترس حتی نمیتونستم به کسی حرفی بزنم کنسولگری و سفارت هم شهر هرات و قندهار بود من نمیتونستم مراجعه کنم .... بالاخره بعد از دو سال زجر و بدبختی فقط با کمک یکی از خواهراش ، بچه هام رو برداشتم و فرار کردم از راه پاکستان قاچاقی با هزار و یک بدبختی تونستم خودم رو به ایران برسونم یک هفته توی راه بودم با دوتا بچه کوچیک گشنه و تشنه تا به ایران رسیدم تا هم بچه هامو و هم خودمو از دستش نجات بدم . اول مهر به ایران رسیدم و هفت ماهه از اومدنم میگذره ، خونوادم منو بخشیدن و یه خونه کوچیک گرفتم و کار میکنم و با بچه هام زندگی میکنم . الان آرامش دارم، با گذشت چند ماه بچه هام هنوز ترس دارن از لحاظ روحی و روانی هنوزم بهم ریختن همش میترسن نکنه پیدامون کنه و دوباره اونارو با خودش ببره افغانستان اما اون هنوز دست از سرم برنمیداره و اومده ایران البته هیچ مدارکی نداره از کارت ملی کسه دیگه ای استفاده میکنه تا بتونه بلیط بگیره و به شهرمون بیاد و دنبالمون میگرده خونه پدر و برادرم رو بلد هست همیشه همش همونجاست هنوز تهدید میکنه و دنبالم میگرده خواستم بدونم چیکار میتونم بکنم تا از شرش راحت بشم و بتونم بدون نگرانی با بچه هام به زندگیم ادامه بدم خواهش میکنم کمکم کنید راهنماییم کنید میترسم بچه هامو دوباره ازم بگیره و به اون جهنم ببره، امنیت جانی نداریم با ترس و لرز من و بچه هام زندگی میکنیم . بخاطر مسایل و مشکلات نتونستم زودتر شکایت کنم تنها بودم با دو تا بچه تا وقتی خونه پیدا کردم و یه کار پیدا کردم و تونستم بعد 4 ماه با خونوادم آشتی کنم منو بخشیدن باید از نظر قانونی چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید