مشاوره حقوقی رایگان - ملکی - انحصار ورثه

با سلام. یه ملکی پدربزرگم داشت که قولنامه ای و اوقافی بود که 20 سال پیش که در قید حیات بودند پدرم از ایشان خریدند الان بعد از 20 سال عمو و عمه ها میخوان شکایت کنند که زمین را بگیرند این کار شدنیه ؟

پاسخ ها:


اصولا خیر ولی بستگی به قرارداد پدر شما خواهد داشت

10:43:46   1400/11/13

باسلام ملک اوقافی قابل خرید و فروش نیست

19:17:09   1400/11/13

سلام اصولا خیر

15:25:39   1400/11/13

خیر قاعدتا نمیتونن

21:07:25   1400/11/13

اگر دلیلی برای مالکیت پدرتان وجود داشته باشد خیر . جهت کسب اطلاعات بیشتر تماس بگیرید

14:35:52   1400/11/13

سلام در صورتی که پدرتان مدرکی از معامله داشته باشد ادعای انها رد می شود

13:15:38   1400/11/13

باید مدارک بررسی شود. برای مشاوره بیشتر تماس بگیرید

18:34:33   1400/11/13

با سلام اگر خرید ثابت شود اعتبار دارد

11:30:05   1400/11/13

در صورتیکه معامله واقعی صورت گرفته ومدارک دال بر مالکیت پدر شما باشد خیر

07:37:49   1400/11/13

بستگی به مستندات و مدارک دارد و نیاز به بررسی...

07:54:11   1400/11/13

سوالات مرتبط

تهدید
باسلام خدمت همه وکلای بزرگوار. ببخشید من با ذکر نام افراد موضوع رو مطرح میکنم که وکلای عزیز متوجه صحبت بنده بشن. من دو ماهی هست یک هکتار زمین کشاورزی دیم خریدم از آقای محمدی بصورت قولنامه بنگاه و اقرا...
دستنوشته قدیمی
سلام. شخصی به اسم علی درسال 58 یک زمین کشاورزی را طی قولنامه ای که توسط یک سردفتر نوشته شده بود از یک شخصی می خرد و نصف آن را در همان سال طی یک دستوشته عادی که نه شاهدی ان را امضا کرده باشد ونه اسم ن...
قولنامه فروش قدیمی
پدر بزرگ بنده سال 1367یک قطعه زمین رو به پدرم با قولنامه دستی یه صورتی که در ان فروشنده و خریدار و مشخصات زمین و مبلغ به صورت توافقی که نقدا پرداخت شده قید شده است پس از مرگ پدر بزرگ وراث دیگر درخواست...
انتقال زمین ارثی
سلام وقتتون بخیر پدر من دو تا زن داشت که از زن قبلی 3 تا بچه و از زن دوم که مادر من باشه دو تا بچه داره، اونا تو یه شهر دیگه هستن و ما توی شهر دیگه، پدرم قبل مرگش یه تیکه زمین خرید و بعد از مرگ من و د...
ادعای زمین مسکونی
باسلام ما یه زمین 700 متری داشتیم که با حضور شخصی از املاکی این زمین ب قید قرعه ب دو قسمت 350 متری که 350 متر عموی من و 350 متر پدرم و سند بنام زده شد و مادربزرگم یک اطاق کوچک داشت که سمت ما افتاد و ...