به نام العرش العظیم؛سلام خدمت وکلای،که با ترس از خداوند رای صادر می نمایند،تقریبا اوایل ماه آبان پرسش خودم را گفتم،وکلا لطف کردند که درمتن جواب نوشته بود با ما تماس بگیرید،من هم واقعیت داخل عابر بانک پولی نداشتم تماس بگیرم،سپاسگزارم (اوایل سال 1390 ازدواج کردیم شروع به کار کارگری ساختمان کارگر زیر دست بنا بودم که خرداد سال95 تمام شد(زانو درد من شروع شد پیش درمان های مختصر بعد اون زخم معده شروع شد درد معده اولش مختصر بود نزدیک یک سال میشود اخلاق زنم جوری دیگری بود،روزهفتم عید امسال شروع شد از کار که اومدم کسی را خانه دیدم که به او تاکید فراوان کرده بودم حتی نگاه نکند چه برسد سلام کند اونوقت خانه دعوت کرده بود بعد از آن زخم معده شدید شد که حتی نان خالی به اندازه کف دست میخوردم درد شدید میکرد همه چیز هم به نام زنم بعد درد زانو به پایین میگرفت که چی بگم تا حالا چنین دردی ندیده بودم که گریه میکردم به پیشنهاد خود زنم گفت متخصص برو رفتم 29 شهریور امسال دکتر گفت 10 روز بعد خوب نشدی بیا سیاه تیک گرفته شما را سر 10 روز زنم گفت فردا میرویم،شب قبل از روز چهارم بعد خوابیدن تمام محتویات گوشی را که اینجا قابل ذکر نیست پاک میکند از یکی از آشناها 4میلیون قرض داده بودیم روز چهارم گفتم زن فلانی پول رو نداد گفت فردا پرینت داخل اتاق از کیف دستی افتاده بود گفتم این چیه، روز قبل به حسابش واریز شده بود منم مثل مار از درد به خودم می پیچیدم گفت خانه مادرم است 3تا کوچه بالاتر رفت که رفت 23شب مثل حیوان زجه زدم بعد 24روز مجلس بزرگ نشینی به خاطر دختر 7 ساله ام که یتیم نشود نادیدگرفتم، گفتم دیگر بدون اجازه من داخل حیاط هم نمی روی و دروغ هم نزن، (میگفت این دردها همه فیلم است،تو دروغ میگی،نوبت اینترنتی گرفتم پیش یک متخصص دیگر با خود خانمم رفتم دکتر همه چیز را گفت همانند متخصص قبلی که رفته بودم تازه باورش شد آزمایش (ام ار آی) گرفتم پیش دکتر رفتم نتیجه؛ (دیسک کمر زده به پاها و به جز درد ، یکی از رگهای عصبی است، زودتر باید مداوا بشوی وگرنه از این رگهای وصل به نخاع تو است، ممکن است در حین راه رفتن بزنه به نخاع (فلج بشوی) چند روزی بود میگفتم زن این داروها تمام شد درد دارم حالا خانه ای که خودم ساختم بعد 12سال اونم به خاطر اینکه دوست داشتم سندش رو به نامت زدم و یک قطعه زمین دیگر که میخواستم به نام خودم بزنم گفت منم باید باشم گفتم چشم (حالا میگم برو زمین رو بفروش مداوا بشوم دارم فلج میشوم الان دوباره روزش عصر بود رفت مغاره رفته که برگردد الان دوباره 5 شب است که رفته تمام اعضای خانواده مادر زنم و 2 برادرش و 5 خواهرزن هایم نیز در محل خود ما هستند.(هرچی تماس میگیرم یا پیام میدهم هیچ کدامشان جواب نمیدهند خودم که مثل فلج ها شدم که چای نمیتونم بزارم، خودش که بود نمی گذاشت از داخل یخچال فاصله چهار متری من است! میگفت بلند نشو که چیزی نشود نگو همه فیلم بود، الانم داخل خانه منتظر مرگم هستم اون 23 روز گذشته رفته بود پشت سر من یک چیزهای شنیدم درباره خودم که اگر هر انسان و آدم دیگری باشد شاخ در میاورد، (میگه تو بمیر من ندارم واست خرج کنم،زندگی که خودم خون دا خوردم، گرسنگی کشیدم، حتی پول ندارم تا بیمارستان بروم چون داروها هزینه اش زیاد است؟ یا تا دادگاه برون چون نمیتوانم بیشتر از 10 دقیقه روی صندلی بنشینم، رو پای خودم نهایتش 5 دقیقه اگر ایست کنم شاهکار کردم دختری که به جای مادر پدرش او بزرگ کرد بعد از شیر گرفتن بچه از مادرش من تر و خشکش کردم من بیشتر از چشمان خودم به زنم اعتماد داشتم، نتیجه حال و روز امروز من، بیش از حد دوست داشتن زن،اعتماد بیش از حد،داشتن صداقت 100٪،،یکرنگ بودنم نسبت به زنم، این جمله آخرم رو به حساب دردی که می کشم بگذارید،تقاضا دارم،خواهش میکنم،به من که راستش را نمی گویید به خدای حضرت محمد و به خدای مولایم علی و به خدای ابراهیم خلیل الله قسم که پای این زن به قانون برسد حقایقی آشکار خواهد شد که بغضم گرفته نمیتوانم یک ماشین پراید مدل پایین دارم پس از اینکه زمین گیر شدم رفته بوده ادعای مهریه کرده جلوی فروش ماشین رو گرفته اگر راهی است که آن طفل معصوم یتیم نشود کمکم کنید.از اینکه سنگ صبور حرفام شدید از خدا میخوام هیچ وقت رنگ و روی بیماری رو نبینید.???