با سلام و خسته نباشید خدمت شما. حدود یک ماه پیش زن برادر من در ساعت 00:30 بامداد به درب منزل ما آمد و شروع به فحاشی کرد و او میخواست که هر طوری که هست من و پدرم به او صدمه ای بزنیم ولی ما این کار را انجام ندادیم و پدر من در ازای آن تماس با پلیس گرفت و وقتی همسر برادر من متوجه این موضوع شد، کم کم فحش ها و بی حرمتی های او کاسته شد و کم کم شروع به سکوت کرد که من و پدرم تصمیم گرفتیم به داخل خانه برگردیم و اعتنایی به او نکنیم که ناگهان من دیدم پسر جوانی به کنار همسر برادر من آمد و بدون این که دست او به بدن او برخورد کند دست او را به پشت شانه های او آورد و به حالت بدرقه به همسر برادرم گفت خانوم بیایید سوار ماشین شوید تا برویم و محل به این ها نگذارید و رفتار او طوری بود که کاملا مشخص بود او برای همسر برادر من که در حال حاضر ناموس من محسوب میشود رگ غیرت او گل کرده بود و به اصطلاح خودمانی در اون حین ... بازی او گل کرده بود که من متوجه این موضوع شدم و به او گفتم تو این وسط چه کاره هستی که در بحث ما دخالت میکنی و او با کمال وقاحت و پرویی خیلی محکم به من گفت تا چشم تو کور شود و با لحن دعوا به سمت من آمد. من هم که این واکنش را دیدم و از خود بی خود شدم و مشتی به سمت صورت او زدم ولی تا آن جایی که من مشاهده کردم آسیبی ندید و بعد از این که مشت را خورد حالت ترس به خودش گرفت و با لحنی تسلیم شدن گفت من راننده ی تاکسی اینترنتی هستم و من هم به او گفتم خیلی خب مگر تو راننده ی تاکسی اینترنتی نیستی، فعلا وایستا تا مامور بیاید ببینم آیا راننده ی تاکسی حق دارد در دعوای خانوادگی مردم دخالت کند یا نه که هنوز حرف من خلاص نشده بود، نشست داخل ماشین و با سرعت محل را ترک کرد و پشت بند او هم پلیس رسید و من به همراه پدرم تمام اتفاقات را برای پلیس شرح دادیم و مامور هم گزارش را ثبت کرد و گفت که کاملا حق با شما بوده و او متهم است. ولی یک هفته بعد ابلاغیه ای برای من فرستاده شده بود که متوجه شدم همان راننده تاکسی رفته از دست من و پدرم شکایت کرده و من وپدرم را دادگاه احضار کرده است. من امروز به همراه پدرم به دادگاه رفتیم و در اولین جلسه ی دادگاه بدون این که دادیار توجهی کند و به صحبت های ما گوش بدهد در آخر کلام من گفت آیا ضامن داری؟ گفتم چرا؟ گفت تو متهم به فحاشی ضرب و جرح و تهدید محکوم هستی. حالامیخواهم بدانم آیا حکم صادر شده برای من صحیح است یا نه؟ من احساس کردم که قاضی یا همان دادیار با آن شخص نسبتی دارد. زیرا با این که خود شاکی نبود و من داشتم از خودم در برابر حکمی که برای من اجرا کرده است دفاع میکردم به جای شاکی او از شاکی دفاع میکرد.