با سلام همسرم وکیل دادگستریست. مشغول در پرونده های خانواده. بعد از شانزده سال زندگی و دو فرزند 11و 5 ساله، یکسال پیش در سالگرد ازدواجمان خانه را ترک کرد. مطالبه مهریه و اجرت المثل و نفقه و استرداد جهیزیه را داد. یکماه بعد وکیل گرفت! و تقاضای طلاق کرد. اعسارم اثبات شد و مهریه قسط بندی شد و پیش قسط و قسط اول را پرداخت کردم. اجرت المثل را پس گرفت. نفقه هم محکوم نشدم. برای بچه ها تقاضای نفقه داد که آنهم رد شد. استرداد جهیزیه در عین حال که همه توسط من خریده شده بود و فاکتور رسمی داشتم با اتیان سوگند به نفع او رأی صادر شد. پرونده طلاق چون مرا متهم کرده بود به داشتن بیماری پارانوئید در دادگاه بدوی رد شد. دادگاه تجدید نظر جلسه تشکیل شد. هر دو به پزشکی قانونی فرستاده شدیم و سلامت روان هر دو تأیید شد. اعتراض کرد که من در پزشکی قانونی نفوذ دارم! و نظریه پزشکی قانونی را به نفع خودم تغییر داده ام. دوباره هردو را قرار شده بفرستند پزشکی قانونی. سوال اول: اینکه وی به صراحت نوشته که من چون برادرم پزشک است و پسرخاله ام عضو شورای شهر و برادرم عضو شورای روستا و کلا آدمهای بانفوذی هستیم! و توانسته ایم نظریه پزشکی قانونی را به سمت من تغییر دهیم آیا بار حقوقی ندارد؟ و اتهامی زده نشده به پسر خاله عضو شورای شهرم که اتفاقا وکیل بسیار مشهوری هم هست و بسیار هم معتمد هم مردم و هم نظام؟ و آیا ایشان نمیتواند در این زمینه از همسر بنده ادعای اعاده حیثیت نماید؟ سوال دوم: همسر بنده به هر طریقی اراده دارد طلاق بگیرد و من به خاطر خودش و دو پسرم حاضر به اینکار نیستم. آیا او بدون دلیل و مدرک میتواند طلاق بگیرد؟ سوال سوم: ایشان تابحال 21 سکه گرفته و در متنی که امروز از وی در دادگاه دیدم از قاضی خواسته که با بذل نیم مهریه اش حکم طلاق صادر شود. آیا قاضی بدون رضایت من میتواند چنین حکمی صادر کند؟