باسلام اینجانب در طول زندگی طلاجات زیادی با فاکتور و بدون فاکتور از طلافروشی خریداری کردم و جهت استفاده و نگهداری به همسرم می دادم اینجانب طی دادخواستی به خواسته استرداد طلاجات با فاکتور به وزن 507.9 گرم به استناد فاکتور و شهادت شهود از همسرم شکایت کردم در جلسه دادرسی خوانده در مقام دفاع اظهار داشت خواهان هیچ طلایی به وی تحویل نداده است بنده چون بضم خودم ایمان داشتم خوانده سوگند یاد نمی کند با وجود دلایل قوی تقاضای اقامه سوگند خوانده به عدم تحویل طلاجات از دادرس محترم کردم دادرس مراتب را به خوانده ابلاغ کرد ولی خوانده از اقامه سوگند امتناع نمود و گفت من بدین نحو سوگند یاد می کنم « طلاجات در نزد من نیست و من آن را به دیگری نفروختم » دادرس پشنهاد خوانده را پذیرفت بنده هرچه اصرار کردم خوانده به « عدم تحویل طلاجات از بنده » اقامه سوگند یاد کند ولی دادرس قبول نکرد و گفت من خودم تعیین می کنم سپس دادرس مطابق میل خوانده اقامه سوگند را پذیرفت و نهایتا من هم قبول کردم و خوانده سوگند را مطابق میل خود و دادرس خواند و جلسه خاتمه یافت بنده قبل از صدور حکم تقاضای استماع شهادت شهود را نمودم ولی دادرس بدون توجه به درخواست من حکم صادر نمود و بعد از صدور حکم بنده درخواست تجدیدنظر خواهی و تقاضای اقامه سوگند شرعی به نحو صحیح را نمودم ولی دادگاه تجدیدنظر به علت اینکه با اقامه سوگند در صورتجلسه مختومه شدن پرونده قید شده درخواست تجدیدنظر خواهی را رد کرد اینجانب خواهان فوق لیسانس حقوق خصوصی و 12 سال سردفتری و یکسال سابقه وکالت دارم و هرگز تقاضای مختومه شدن پرونده به شرط اقامه سوگند خوانده نکردم فقط درخواست اقامه سوگند خوانده کردم و دادرس دادگاه بدون اذن و اجازه اینجانب خواهان با اقامه سوگند خوانده از طرف من تقاضای مختومه شدن پرونده را قید کرده و الحاق عبارت مختومه شدن بدون اذن و اراده اینجانب می باشد!! حال چطور ثابت کنم دادرس بدون اذن و اراده من درخواست مختومه شدن پرونده با اقامه سوگند خوانده بعداً خود الحاق نموده است؟؟