درود وقتتون بخیر.من از بچگی با تحقیر های زیاد و کتک های ناحق و نحوه کتک زدن های وحشتناکی بزرگ شدم.حالا اینا مال بچگی بوده ولی از وقتی یادمه تحقیر کردناش بوده و از 15 تا 17 سالگی چیزهایی دیدم و شنیدم سر دعواها و مشکلات خانوادگی ک واسم زود بود خیلی زود بود.سر این مسائل بچگیم و 4 سال دائم مشکلات خانوادگی سر بابام که بود من اختلال روانی‌گرفتم،عصبی شدم. یمدت ادم خوبه شده بود ولی یک هفته بود دائم با حرفاش و رفتارش من و اذیت میکرد من بخاطر مادرم زورم و میزدم سکوت کنم هیچی نگم ولی بعضی روزا دیگه عصابم نمیکشید جوابشو میدادم که اخر روز جمعه 26 ابان ماه من باهاش حرفم شد و دیگ نتونستم خدمو نگه دارم تموم حرفایی ک تو دلم مونده بود بارش کردم بعد من و از خونه پرت کرد بیرون دوروز خونه خالم بودم که مامانم گفت پیام داده برگرد خونه رفتم خونه دیدم اتاقم که تنها مکان تو خونمون بود که توش احساس ارامش و امنیت میکردم گرفته بود کلا نابود کرده بود.تموم پوستر های روی دیوار و نقاشی هایی ک کشیده بودم همرو از رو دیوار کند و اتیش زد و کلی ماسک برای دکور داشتم همرو با پوستر هام اتیش زده بود. کل رندگی که تو اتاق داشتم و نابود کرد از بین اون وسایل 1 میلیون بهم خسارت وارد کرده چون با پول خودم بعضی از وسایلمو خریده بودم و اونارو هم اتیش زده نابود کرده زندگیمو اتاقم شده بی روح و مرده دیگ تو اتاقمم احساس ارامش ندارم دوروزه تو اتاقم هستم به چیزی توجه نمیکنم هرازگاهی میبینم اتاقم نابود شده بغضم میگیره.تیک عصبیم دوباره برگشته.چطوری میتونم ازش شکایت کنم بابت خراب کردن اتاقم و ضربه های روحی که بهم وارد کرده؟ چون نمیخام یهو خون به مغزم نرسه دست به کاری بزنم که اخرت خوبی نداره‌... نمیخام اسیبی بهش وارد کنم یا بکشمش ولی همینطوری که روزا میگذره تنفرم ازش بیشتر میشه و این عقده دارع کل وجودمو میگیره... خسته شدم واقعا بخدا از بچگی با تحقیر و کتک بزرگ شدم همش تو ناخوداگاهم مونده تیک عصبی گرفتم عصبی شدم پول تو جیبی میده ولی میخواد بده یجوری به ادم میده که به غلط کردن میوفته ادم که چرا ازش پول گرفتی. اتاقم و کلی زحمت کشیدم واسش تونستم اون چیزی که به روحیاتم میخوره و حالم و خوب میکنه در بیارم الان اتاقم خونه دومم و نابود کرده اصلا احساس ارامش ندارم همش عقده شده تک تک وسیله هام میبینم سر جاش نیست نقاشی هامو ک میبینم کنده از دیوار اتیش زده عصبی تر میشم ماسک هام که عاشقشون بودم همرو اتیش زده پر از تنفر و عقده و خشم شدم چکار کنم فقط بخاطر مادرم که گفته کاری نکن چیزی نگو هیچکار نمیکنم از شدت عصبانیت باشگاه میرم رو کیسه خودم و خالی میکنم جواب نمیده مصرف سیگارم و قطع کرده بودم مصرف سیگارم یهو دوباره بیشتر شد اخلاقیاتم و میشناسم میدونم همینطوری خودخوری کنم یهو میزنه بیرون اونموقع اتفاق بدی میوفته خواهشا یک راهنمایی یا کمکی کنین خسارتی که به اتاقم،به روحم وارد کرده و چجوری این ادم سمی و مریض اختلال روانی میخواد جبران کنه؟ یروز خوبه یروز بده عین ادمای شیشه‌ای ولی مصرف هم نداره اینطور اخلاقی داره خدا نکنه گیر اعتیاد بیوفته...