با عرض سلام و خسته نباشید خدمت وکلای ملت(چشمام میدید اما مغزم باور نمیکرد؛؛مسافرکشی میکردم و تا آخر شب مجبور بودم ساعت یازده الی یک بامداد به خانه برگردم،یک شب که مسافر داشتم ماشین خراب شد و به خانه آمدم ساعت نزدیک ده شب بود وقتی در حیاط را باز کردم!!!!(آدمی را دیدم که داخل منزل من است،به زنم گفته بودم به هیچ عنوان حق نداری به چهره ی این آدم نگاه کند،حتی حق ندارد سلام کند؛چون این آدم را دیده بودم که در حال مشروب خوردن بود)(در آن لحظه شوکه شده بودم؛آن جوان از درب منزل من بیرون آمد و از داخل حیاط منزل رفت)(سه ماه پس از این اتفاق فرزندم را میدیدم که آن شادی و نشاط قبلی را ندارد به او میگفتم چی شده اما اسرار نمیکردم که بگویید!!!(تا اینکه یک بعدظهر که مادرش نبود بغض فرزندم ترکید حرفهای به من گفت که کمرم شکست و تلخ ترین و وحشتناک ترین چیزی که همیشه از آن میترسیدم به سر من آمد)بازم باور نکردم گفتم بچه است یک بار دیگر هم به من حرفهای گفت باور نکردم تا روزی که خودم با چشمانم دیدم)(زخم معده داشتم کم کم به زخم معده عاد تبدیل شد،به طوری که فقط آب و نان خالی میخوردم،،،پاهای من درد داشت که به گفته خود زنم به متخصص ارتوپدی رفتم که دکتر بعد از معاینات و عکس ام اِر آی گفتند داروها 10 روز دیگر تمام میشود و درد شما ادامه داشت ٪روز یازدهم به مطب بروم؛تمام اموال من به نام زنم زده بودم و هر آنچه که داشتم دست او بود(درست زمانی که زمین گیر شدم که حتی قادر نبودم برای رفع حاجت خودم بروم ،،فرزندم را گرفت که تا خانه مادر زنم سه کوچه بالاتر بود گفت میروم و برمیگردم (یک ساعت،دو ساعت،هفت ساعت گذشت دیدم خبری نشد!!!بیست و دو روز من را رها کرد در وضعیتی که هر انسانی باشد حیوان خانگی خود را بعد دو روز،،سه روز یک سری میزند ببیند این حیوان آب دارد،غذا دارد یا نه!!!)(این موضوع ادامه دار شد من فقط به خاطر فرزندم گذشت میکردم و آبروی پدر و مادرم که ناراحتی قلبی دارد!!!(بعد 22روز بزرگان فامیل او را آوردن،،ده روزی خانه بود دوباره به بهانه مغازه رفتن این بار چهل وسه روز نیامد منم مثل فلج ها داخل خانه افتاده بودم،بار دوم آمد،،،دو هفته خانه بود که دیدم اینبار هم یک بازی دیگر و نزدیک یک ماه رفت و هر سه مرتبه بدون حتی یک هزار تومنی بودم)(سال گذشته، این موضوع را عنوان کردم که یکی از وکلای عزیز در جواب پاسخ من نوشته بودند که فیلم هندی است)(اینبار موضوع را به قانون کشاندم و به قانون پناه بردم وکیل من هم وکیل پایه یک دادگستری است،بعد از دوماه انتظار با اینکه همه موضوع را به وکیل خودم گفتم ابلاغیه برایم آمد من رفتم کافی نت برایم ابلاغ را چاپ کرد!!!!در کمال تعجب دیدم وکیل من از پیش خودش یک موضوعی که من به خاطر آن وکیل نگرفته بودم، اما وکیل من از پیش خودش بریده بود و خودش دوخته بود)الانم خودم اقدام کردم شکایت کردم و در یکی از شعب کیفری چهار روز پیش جلسه اول من بود که رفتم (حال اینکه خدمت بزرگواران وکلای ملت که این مطالب این بنده حقیر را میخوانید؛(یک انسان فقط به واسطه اینکه نام زن را دارد و از مادر بودن هم فقط اسم مادر را دارد فرزند خود را که یک بچه 8ساله است را سپر بلای خود کرده است؛و آبرو،حیثیت،شَرَف،اعتقادو اعتماد و در کل پس از 13 سال زندگی مشترک متوجه شدم اصلا چیزی به نام احساس و انسانیت ندارد!!!!(خانواده زنم اصلا جوابگوی من نیستند،،الان نمیدانم کجاست !!!)(گفته بودم تا زمانی که تکلیف مان روشن شود با آبروی من بیشتر از این بازی نکن،اما هیچ گوش این انسان نمیشنود!!!(واقعا درمانده شده ام،،فرزندم الان با من است اما ضربه روحی بدی به او وارد شده این اواخر که من بیرون میرفتم این طفل معصوم را مورد بی مهری خود و سر او دعوا میکرده است!که به قاضی پرونده گفتم و ایشان جویای احوال فرزندم شد که او را هم از نزدیک دید و صحبت کرد!!!(یک زن یک مرد را بازیچه دست خود قرار میدهد،و یک دختر 8ساله را چنان ضربه روحی بدی به روح و روان این دختر آورده که مگر خداوند این طفل معصوم را نجات دهد!!!!(نمیدانم چکار کنم این از وکیلی که گرفتم دیگر از همه جا قطع امید کرده ام اگر هنوز وجدان بیداری است که میداند چکار کنم برای خدا اینکار را انجام دهد تا زودتر این موضوع ختم بخیر شود،،،منتظر جواب فوری شما بزرگواران هستم.از اینکه وقت گذاشتید از شما سپاسگزارم و ممنون هستم.