سلام. وقت بخیر. من 21 سالمه. و تو سن 3 سالگی پدر مادرم از هم جدا شدن و من با خانواده ی پدرم زندگی میکنم و خوده پدر. و چن سال با یکی از اقوام دوست بودم اولش خوده شخص گفتم چنین چیزی ممکن نیست و خانواده مخالفت میکنن..خانواده مطلع شدن و مخالف بودن و بعد 2 سال کم کم راضی شدن. و قصدش ازدواج بود. و یکدفعه چشم باز کردم ک شد 6 سال و یکدفعه پشیمون شدم و راضی ب ازدواج باهاش نشدم و بین خانواده کلی بحث شد و الان دوماه از اون موضوع میگذره و همچنان کمی هم بحث باقی مونده.از زمانی ک پشیمون شدم از ی شخص دیگ خوشم اومد و الان 6 ماه میگذره ک از یادم نیمره...توی ذهنم فک میکنم همون شخصیت رو داره ک من همیشه میخواستم.دو ماه باهم بودین و همه چیزی خوب بود. و بخاطر همون مسئله خانوادگی مجبور شدم باهاش کات کنم و خیلی همو دوست داشتیم.و داریم. متاسفانه اون شخص هم ترسیده و خودمم بخاطر اینکه اتفاقی براش و برای ایندش نیوفته گفتم باهم نباشیم بهتره. و هنوز نمیتونم فراموشش کنم. دوس دارم برگرده از ی طرف هم نمیتونم شرایطی ک باید داشته باشیم رو فراهم کنم ک ارامش داشته باشم. و مسئله بعدی اینکه من تا این سن چندین جا مشغول کار شدم اما بخاطر مخالفت خانواده ادامه ندادم. نمیدونم باید چطور مستقل باشم پدرم ب شدت مخالف با بیرون رفتن و کار کردن من و انتظار دارن با هیچ شخصی در ارتباط نباشم. من ب همه مشاوره میرم و راهنماییشون میکنم، من حتی بیش از اندازه ای ک درست و غلط و تشخیص بدم میفهمم اما پدرم متوجه نیست. نمیزارن نفس بکشم همش شک و فک میکنم حتی تعقیب ب همه چیز شک دارن و حتی تهدید هم کرد چندین بار ک یا میکشمت یا خودمو میکشم. یا اتیش میزنم‌. باید چیکار کنم واقعا کلافم. یعنی من حق زندگی و ارامش و ندارم؟؟؟ بخدا اعصاب درست درمون ندارم از دس این خونه و ادما و آشوبش. حرف بزنم بدم نزنم بدم برم بیرون بدم نرم بدم . به همه چیزم شک دارن ب سرم میزنه شکایت کنم و از خونه بزنم بیرون. چندین بار خواستم اینکارو انجام بدم گفتم پیدام کنن دردسر میشه. بدون پس انداز چطور میتونم از شرشون خلاص شم. دیگ خسته شدم از تحمل همه چی. اعصاب هیچی و هیچکس رو دیگ ندارم.گاهی متننفر میشم از همه چی همه‌کس. میشه بگید چیکار کنم. میتونم شکایت کنم از پدرم و از دسش راحت شم ؟؟؟ ممنون که وقت میزارین و متن رو مطالع میکنید و پاسخ میدید. لطفا راهنمایی کنید واقعا لازم دارم