با عرض سلام دختری 27 ساله هستم تحصیلات ارشد دارم در مرحله پایان نامه هستم و در حال کار کردن و تمرین روی بازار های مالی مثل فارکس هستم تا درامدی داشته باشم پدرم روحانی و متعصب و مادرم خانه دار است تمام خواستگار هایی که مد نظر من بودن از سن 20 سالگی تا 24 رد کردن به خاطر تعصب های بیجا در حالی که هیچ مشکلی نبود یکی برای مدل ریش و یکی رو با گرفتن استخاره رد میکردن و موارد این چنین الان که 27 سالم شده و من در خانه هستم افسردگی گرفتم و بیمار شدم و با اعتراض کردن پدرم منو کتک زد و میگه افکار تو کثیف هست به خاطر همین تو زندگیت به هیچی نمیرسی مادرم از طرفی میخوام جایی برم 1000 بار تماس میگیره و حس بدگمانی به اطرافیان من داده میشه و با اینکه افراد تحصیل کرده هستن به خاطره رفتار خانواده از اطراف من پراکنده شدن پولی برای رفع نیاز های ضروری که میدن مدام اعصاب منو خورد میکنن و میگن برو بیرون کار کن و برای خودت حالا شوهر پیدا کن ما اون موقع گفتیم نه الان برو از خیابون شوهر پیدا کن که عملا اینو من نمیدونم یعنی چی و قابل هضم نیست برام میخام مستقل زندگی کنم به دور از تشنج و در ارامش به زندگیم ادامه بدم نه برای یک بیرون رفتن ساده مجبور به گذاشتن چادر توی کیفم هستم و از راه منطقی هم قبول نمیکنن و شروع به فحاشی و کتک میکنن در حالی که من حجاب کاملا مناسب دارم لطفا راهنمایی بفرمایید از کجا باید شروع کنم ؟ پول کافی برای خرید و رهن ندارم ایا محکوم به سوختن و ساختن هستم ؟ به من می گویند تو بمیری بهتره و از اول نحس بودی و هدف از فرزند دار شدنشان صرفا زاد و ولد بوده و اینکه بگویند ما عقیم نیستیم به خانواده همسر خود و از کودکی مادرم منو به شدت کتک میزد هنوز هم اثار زخم ها روی دستان و بازوهایم هست واقعا دیگه احتیاج به استقلال دارم در حالی که الان همسر مناسب برای ازدواج کسی و دیگه نمیشناسم