باعرض سلام وادب ... توروخدا سوالم خیلی مهمه من پسری 33ساله ام و یکماه پیش رفتم خواستگاری یکی از دخترای فامیل که 2ساله رابطه داریم و به هم وابسته شدیم و قراره ازدواج کنیم،من الان شغلم راننده اسنپ و روی ماشین کار میکنم شب خواستگاری به خانواده خودم گفته بودم که قبلش از دختر جواب بله گرفتم و مراسم امشب بیشتر برا تعیین مهریه و....میباشد من گل و شیرینی بدست باخانوادم وارد منزل عروس شدیم و بعد از تشریفات و پذیرایی و.....توافقات اولیه که از جانب هردو خانواده حاصل شد جز1مورد شرطی که پدر عروس گذاشت اونم شرط مرگ منه ترو بقران راهنماییم کنید،من مشکل بزرگی دارم ،پدر دختر شرط عجیبی برام گذاشته،این آقا نظامی بازنشسته و سختگیره،،، یهو غافلگیرم کرد و گفت دخترمو به یک شرط بهت میدم باید برگردی سرکار قبلیت(فروشگاه ... ... ) که 2سال پیش ازش اخراج شدی،،، و میدونم که دخترش هم به حرف باباشه» اونم ازم خواسته اگر دوسش دارم و میخام بهش برسم باید شرط باباش انجام بدم غیرممکن رو چطور ممکن کنم»بنده برج 1سال98تا پایان سال98یکسال کارمند فروشگاه ... بودم که ماجرای اخراجم اینه یکروز به علت تاخیر نیم ساعتی که دیر سرکارم توی فروشگاه حاضر شدم رییس فروشگاهم شروع کرد وخیلی بد و فحش و ناسزا بارونم کرد که چرا دیر اومدی سرکار و.... ،،،اولش سرم پایین و همش عذرخواهی میکردم وگفتم صبح حالم خیلی بد بود و حتی تماسم گرفتم اما ج تلفن ندادید فک کردم کمی بگذره وچایی براش ببرم منو می‌بخشه اینکارم کردم و با چایی رفتم پیشش وحتی گفتم آقا منو ببخش ،بخدا تکرار نمیکنم ولی بازم قبول نکرد و با خواهش التماس و بزور همکارام و با کسب اجازه رفتم رختکن فروشگاه و حتی لباسموعوض کردم، که بیام پشت صندوق بشینم وکارم شروع کنم ولی بعدش دیدم هی داره ادامه میده و همه اونروز فهمیدن ریس فروشگاه بنده قصدش عصبانی کردنمه و موفقم شد بعدها گفت دنبال آتو ازت میگشتم که اخراجت کنم که در جواب ب حرفاش گفتم آخه چرا آقای ع...؟؟؟ شما تا دیروز خیلی بامن رابطتون خوب بود!آیا کاری کردم؟حتی گفتم اگه آروم میشی بازم فحش بده ، اونم گفت کلا از قیافت خوشم نمیاد ، و اگر دست من بود که اخراجت میکردم ولی دست دفتر شرکت و کمیته انظباطیه گفت نامه انتقالت بزنم اگر قبول کنن تورو منتقل میکنم جایی دیگه منم با تعجب فراوان بهش گفتم آقا قربونش عصبانیت بشم من غلط کردم دیر اومدم تروخدابگید از دیروز تا حالا چی شده ؟ دلیل تنفر شما چیه ؟که یهو بهم گفت::: فلان فحش که پشت سرم به فلانی گفتی» برا خواهر و مادرخودت!!!! که من از کوره در رفتم صدتا فحش بخودش دادم و گفتم من هرگز پشت سرکسی فحش نمی‌دم مشگلی اگر باکسی داشته باشم رودر رو حلش میکنم ،هرکی از قول من گفته فحش ب شما دادم بیارش تا روبروش کنیم وبعدها فهمیدم این حرفا و داستانا همش ساختگی ودروغیه فهمیدم رییس فروشگاه بنده قبلاً از اینکه من برم اونجا وکارمندش بشم با یک نفر از مشتری های خودش که همشهری من و لربوده رابطه و درگیری داشته و ازش ضربه یا ضدحال خورده براهمین ازهمه لرا متنفره!!! اونروز من دیر سرکارم حاضر شدم وبهانه دستش دادم، خلاصه که عصرهمون روز نامه اخراج منو به مدیرکل فروشگاه‌های ... و کمیته انظباطی نوشت و فرستاد و3روزبعد احضار شدم و رفتم دفتر مرکزی و قبل رفتن همه همکارام وبچه های دفتر مرکزی به من گفتن: رفتی توی جلسه کمیته انظباطی با عذرخواهی از مدیر خودت و مدیرکل وتعهد دادن همه چیز تموم میشه اما اون دنبال اخراج من بود و به همه گفته بود ازش متنفرم باید بیرونش کنم حالا حساب کنید ریس فروشگاهی که من زیردستش هستم و دارم راجبش حرف میزنم و باهاش وارد جلسه اخراج خودم شدم جوونی 21ساله است که مدیرکل اصلی دایی حق مادرشه و من نمی‌دونستم و همه چیز این سناریو از قبل نوشته و آماده شده و فقط منو خواستن نامه اخراجمو دستم بدن روز جلسه تولد31سالگیم بود و مطمعن بودم به هر دلیلی شده اخراجم میکنن ،چون مدیرکل اصلی که 700تا شعبه ... دستشه پسردایی مادر آقای ع. که رییس فروشگاه بنده هست و زور زدن بیفایدست »رفتیم توی جلسه ، من اولش با التماس و گریه و معذرت خواهی گفتم:جناب رییس1 اونروز نیم ساعت دیر رسیدم فروشگاه و بابت تاخیرم خیلی عذرخواهی کردم ولی آقای ع. منو به رگبار فحشای خودش بست ،حتی بعد از گذشت یکساعت ول کن نبود و فحش ناموسی میداد و منم کنترلمواز دست دادم و جوابشون دادم ،اما پشیمونم و غلط اضافه کردم نوبت ع. ریس فروشگاه من که شد مدیرکل شرکت ... (دایی مادرش ) ازش خواست حرفاش بزنه و علت اینکه درخواست اخراج کارمندت(یعنی من) رو داده چیه ؟اونم گفت جناب رییس توی نامه هم نوشتم بابت فحشا ازش عذر میخوام و تموم شد اون قضیه »من از خوشحالی پریدم وسط حرفش و گفتم آقا منو بخشیدی؟؟؟ گفت نه و درخواست اخراج منو دزدی عنوان کرد اون لحظه من قلبم وایساد،بغضم گرفت و بزور ازش پرسیدم کدوم دزدی؟؟؟اقا ع. چرا با آبروی من بازی میکنی،،،»اونم گفت دلستر آوردی وجلوی صندوق و زیر دوربین میخوری وپولشم حساب نمیکنی !!!! قانون خرید کردن کارکنان و پرسنل فروشگاه ... در مورد همه اجناس فروشگاه اینه چه رییس باشی چه کارمند جز باشی دقیقا عین مشتری جنس می‌ذاری روی صندوق و همکارت برات بارکد واردمیکنه و خریدت نقدی یا کارت باشه میدیش وفاکتورش خیلی مهمه که رییس برات امضا کنه و اگر صندوق کسری اومد فاکتور خودمونم بررسی میشه حالا من همیشه رعایت کردم ولی روز قبل ازاین ماجرا رییس فروشگاه میره دوربین‌ها چک میکنه و میبینه که من صندوقدارم و زمان خلوت بودن فروشگاه میرم یخچال و دلستر باز میکنم و میخورم و10دیقه بعد پولش توی صندوق گذاشتم،اما اگر بلافاصله پولش نذاری دزدی حساب میشه ولی تمام فروشگاه های ... می‌دونم که میگم بالای 60درصداز کارمندا خوراکی ریز ودرشت پای صندوق میخورن و پولش حساب نمیکنن وهیچ اتفاقی نمیفته دیده وحتی توی شعبه خودمون رییس گاهی می‌گفت برو آبمیوه بیار ، اونوقت ازش می‌پرسیدم آقا فاکتورش کنم می‌گفت بیا حالا بعدا ببخشیدحرفام طولانی خیلی یکماهه حال ندارم من دنبال راهی هستم برگردم سرکار قبلیم نه بخاطر پولش یا هرچیزی چون من کسی رو عاشقانه دوس دارم و شرط جواب مثبت پدر اون دختر اینه که کارمند اخراجی .... بعد2سال برگرده سرکار،اونموقع وقتی فهمیدم حرف زدن بیفایدست هیچ تلاشی نکردم و نامه اخراج گرفتم و رفتم تسویه وبعدشم که تحویل پروندم ادامه زندگی بدون او دختر برام غیرممکنه،چون عاشقانه و دیوانه وار میخامش و اونم منو دوس داره، چکار کنم؟ توروخدا خیلی برام مهمه که بدونم آیا من میتونم بعد از اخراج از کارم وگذشت2سال از اخراجم باید دوباره سرکار قبلیم برگردم»،این شرط ازدواج من با دختری هست که پدرش گفته سرکار و دلستر دزدی اگر نکردی باید ثابتش کنی