بادرود و عرض ادب، و با پوزش، مرحوم پدرم در سال93درسن 87سالگی بدلیل سکته مرحوم شدند، آن مرحوم در روستا از نظر مادی دروضعیت نسبتا مناسب، ودارای اراضی کشاورزی متعدد بودند که بعد فوت مرحوم، طی یک تقسیم نامه بین وراث، چاه عمیق و اراضی آن براساس شرع و قانون، و پرداخت بهای ریالی بقیمت روز، یک هشتم حق نامادری پرداخت شد و آب و اراضی بین ١٣نفر(6دختر٧پسر تقسیم شد)، و منزل مسکونی در شهر بنا به پیشنهاد خود من و مشاوره باپدر و وکیل ، مادام الحیات برای سکونت نامادری در اختیار ایشان سند محضری زده شد، بدون اینکه هرگونه حق واگذاری، اجاره بغیر را داشته باشد، لکن تنهایی ایشان ، طبق وصیت محضری و شفاهی ایشان بمن بعنوان پسربزرگ و تاکیدشان در مورد رعایت مسائل شرعی، طبقه اول منزل را، در اختیار یکی از خواهرزاده های ناتنی که منزل نداشت، و نوه نامادری است، با گرفتن رضایت وراث طبق نوشته فی مابین وراث، برای سکونت در اختیار ایشان قرار دادیم با اینکه در سند،با تاکید نوشته بودند که حق واگذاری به نحو، کلی، جزئی را ندارند، و اکنون نیز ساکن است، اما اکنون عده ای مدعی اجاره چندین ساله هستند. . تا بعد از فوت نامادری انحصار ورثه گردیده، و ماترک بین وراث تقسیم گردد، مرحوم یک مورد از اراضی اش را در حدود٣5٠٠متر بود ٣5٠مترمربع اولین قطعه را که متصل بجاده بود بدلیل کمک‌های مالی من بعنوان ادای جزئی از دین بمن واگذار کردند، ولی بخاطر اینکه ناراحتی در خانه برایش پیش نیاید، سندی نداد چون در اوایل انقلاب در روستار نزاع‌های طایفه ای باعث شد که درآمدی نداشته باشد و منزل و اموالش را آتش زده وحدود ٢سال هم از اراضی کشاورزی خود که یک سوم یک چاه عمیق و اراضی دیگر بود، بدلیل عدم امنیت قادر به کشت و زرع نبود، به شهر کوچ کرد که به کمک من یک مغازه خرید و مشغول کسب شد، چون من شاغل بودم ماشینی و پس اندازی با قصد خرید خانه در تهران را داشتم که چون پدرم موضوع نزاع‌ها خیلی ناراحت بود، از خرید خانه منصرف شده مغازه ای خریده و کمی هم سرمایه اولیه برای استارت در اختیارش گذاشتم، و بخاطر حرمت پدری با اینکه پول مغازه را من دادم، بنام ایشان سند زدیم و ایشان بعنوان ادای دین جزئی از کمک‌های من بگفته خودش، چند سال قبل از فوتش بمن این ٣5٠متر زمین را داد، تا بعد هم بطرقی بقیه را رفع دین نماید تا در منزلی که مادرم فوت کرده بود، و نامادری مسلط بود، از ایجاد تنش جلوگیری کند که پای 5فرزند اول قطع نشود. و ادای دیون را به بعد موکول کرد، ناگفته نماند، اوایل انقلاب، نصف منزل مسکونی موجود در روستا یا یک سوم از حق السهم چاه عمیق را با این شرط که هرگونه تغییرات در هردو مورد، و یا جابجایی منزل و خرید منزل در مکان یا شهر دیگر انجام گرفت، طبق سندی محلی که خودش تهیه کرده و به امضای چندنفر از ریش سفیدان طایفه و محل رسانده بود، با این شرط که تا زمانی که در قید حیات هست با حفظ حقوق من ، اجازه آنها را داشته باشد. که بعد دایمی شدن سکونتش در شهر، منزل حدود ١5٠٠ متر مربعی روستا فروخته شد، اما چاه آب، نیم عمیق بود، عمیق شد، اراضی برای تحت کشت خریداری و لوله گذاری شد. اما در همان سند، شرایط منزل مسکونی روستا یا چاه عمیق درمورد وضعیت ایجاد شده جدید نیز قابل اعمال نوشته شده بود، که متاسفانه این سند را بدلیل اینکه اهمیتی نمی‌دادم، تاکنون در منزل پیدا نکردم. و الباقی ٣5٠٠متر را هم طبق مشورت با من، یکسال قبل از فوت، به ١٣قسمت تقریبا مساوی برای هر دختر و پسر یک قطعه اختصاص داد، و همه را قرعه کشی کرده ولی اولین قطعه بسمت خیابان اصلی را به انتخاب خودش بمن واگذار کرد که متصل به ٣5٠متر اول شود. یعنی کلا یک قطعه باشد. و تهیه و دادن اسناد این اراضی را هم بعهده من گذاشت، و تقسیم قطعات برادرش (عمویم) با بنگاهی محل بود، که برادرش و بنگاهی و یکی از برادرانم با همسرش، از دادن قطعه اول مطلع بودند، و چند نفر هم از اهالی روستا که برای خرید همان ٣5٠متر کنار جاده، به مرحوم مراجعه کرده بودند، به آنها هم گفته بوده این قطعه مال من نیست، به پسر بزرگم تعلق دارد، و اسناد را قرار بود بنویسم و ایشان امضای همه قطعات را کرده و در اینجا سند زمین مرا با متراژ دو قطعه که حدود 6٠٠متر میشود، قید نماید، که تنشی با نامادری که از همه کمک‌های من خبر دارد، بوجود نیاید و حتی یکبار گفته بوده که قطعه زمین کنار جاده ای را می‌خواهد بمن واگذارد، ایشان سروصدا کرده و گفته بوده که نصف آن را به او و نصفش را بمن بدهید که حاضر نشده بوده ، حالا با اینکه همان ماه‌های اول همه اقرار میکردند که ما هم اطلاع داشتیم که به شما واگذار کردند، اما حالا دو سال است روستا به شهر تبدیل شده، اندکی قيمت ها صعود کرده، قطعه چسبیده به آن را که چون همه وراث دارند، همان ٢5٠متر را که برای من بدون قرعه و برای بقیه یا قرعه وراث بود، قبول می کنند، اما قطعه اول را که قبل از این واگذاری‌ها بوده، بغیر یک خواهر و یک برادرم، بقیه میگویند که باید از خود مرحوم کاغذی میگرفتی، و الان متعلق به همه وراث است، درحالی ‌که عمویم که تقسیم کننده قطعات بوده، بنگاهی محل و خریدارانی که برای خرید زمین رفته بودند و جواب رد پدر و اظهار ایشان مبنی بر زمین مال فلانی (یعنی من) است را شهادت می‌دهند، واقعیت بخاطر رفتار دوگانه وراث است که می‌خواهم لطف فرموده راهنمایی بفرمایید که با شهود، می‌توان مالکیت بحق خودم را که هنگام حیات مرحوم پدر، داده بود اثبات کنم و بحق خود برسم؟ یا اینکه نمی شود؟ از اطاله کلام جدا پوزش میخواهم و سپاسگزار خواهم شد اگر لطف فرمایید با این موضوع طولانی راهنمایی فرمایید. با ارادت و سپاس