باسلام. خسته نباشید درمورد خیانت همسرم و ترک منزل که بهمراه لوازم منزل با همدستی فردی که باهاش رابطه برقرار کرده بود در نبود من و فرزندم در منزل بار زده و بعدش هم از تهران به مشهد رفته و منزلی رو در یکی از واحد های مسکن مهر شهر گلبهار اجاره کرده و بعنوان زن و شوهر زندگی. که بعد از یک سال و نیم تونستم جایگاه شون رو شناسایی بعدش هم با جلب توسط مامور اول صبح که هر دو در منزل بودن دستگیر تحویل دادگاه و هر دو نیز کتبا اقرار کرده به کار خود و هرکدام به صد ضربه شلاق و پسره هم به دوسال اقامت اجباری محکوم شدن درضمن باید بگم که همسر دوم بوده و عقد موقت پنجاه ساله که با حضانت فرزندش که از شوهر قبلیش داشت که در دفترخانه هم ثبت شده بود، و بعد از ازدواج فرزندی مشترک که پسر بوده و اون روزی که رفت 13سالش بود یعنی 15سال هم ما بدون هیچ مشکلی بایکدیگر زندگی آرامی داشتیم. که من بعد از صدور رای اعتراض گذاشتم ولی اونا بعد از ابلاغیه رای همون جا داخل دادگاه نسبت به رای صادره زیر برگه ها امضا کرده که اعتراضی نداشته. ولی بعد از مهلت زمان بیست روز ه برای رفتن پرونده به تجدید نظر اومدن یه عقد موقت معمولی که بدون مشخصات دفتر خونه ای که دوتا عکس خودشون رو روش زده بودن که طبق این ما زن و شوهر بوده و یه صیغه نامه یک ساله صوری به تاریخ دوازه سال قبل که موازی با بدنیا اومدن فرزند مشترک مون بوده بین منو خودش تنظیم شده بود و اینو تحویل نظام وظیفه داده بود برای معافی کفالت پسر ارشدش که از یه دفتر خونه محل تهیه کرده بود که اونم جای ثبت نشده بود و این برگه رو هم در اختیار داشتن اومدن برای تجدید نظر اینو به همراه اون صیغه موقت بین خودشون به همراه اعتراض تحویل دادگاه داده و با خریدن قاضی پرونده تونستن . تبرعه بشن. منم چون وکیل نگرفته بودم نتونستم اون جوری که باید دفاع کنم به حقوق خود برسم. که رسما چندتا خلاف قانون هم اون موقع قاضی تجدید نظر داشته اول اینکه خودشون اقرار کتبی در حضور قاضی بدوی و بعد از رای هم امضا کردن ابلاغیه رای که اعتراضی ندارن و هم اینکه هرگز در دادگاه بدوی اشاره ای به داشتن چنین مدارکی نشده بود، بعدش هم باید نسبت به چنین موضوعی که مواجه میشده پرونده رو برای اثبات زوجیت به دادگاه خانواده ارجاع داده میشد. بعدش هم خانومم بعد از رفتن از منزل بعد از دو ماه اومدن رفتن دادگاه خانواده دادخواست طلاق و مهریه دادن با همین عقد نامه پنجاه ساله. که در جلسه اول درخواست طلاق رد شد و قاضی دلیل قانع کننده ای ندید و خانومم دادخواست خودش رو پس گرفت ومهریه هم بدون مخالفت من در طی مراحل بدون وقفه انجام شد و در نهایت اقساط شد وشروع کردم به پرداخت آن و رای هر دوی اینا در پرونده بود که قاضی تجدید نظر به اینا هم توجه ای نکرده بود،. که من اومدم تهران دادخواست اثبات زوجیت دادم که حدود ده ماه طول کشید تا با کلی مدارک دیگه رای رو گرفتم و مجددا خانومم اومد به استناد به رای تجدید نظر مشهد فرجام خواهی داد و پرونده رفت دیوان و اونجا هم نزدیک نه ماه طول کشید تا بالاخره رای رو به نفع من دادن که این خانوم همسر قانونی و شرعی من بوده که در طول تمام این مدت هردوی اینا با هم زندگی کرده و هنوزم ادامه داره ولی از من مخفی میکنن و چون غریب هستن دیگه قطع رابطه هستیم درطول این سه سال کاملا خانواده اش باهاش همکاری کرده و به من هم دروغ گفته که دخترمون همین جا خونه پدرش هست. ولی من با پیگیری بی وقفه تونستم تمام اطلاعات لازم رو بدست بیارم بعد از رای دیوان باز هم اومدم یه فرصت دیگه به خانومم دادم که درصورت توبه کردن حاضرم رضایت بدم که برگرده ولی قبول نکرد چون با کمال بی شرمی خیلی راحت دست طرف رو گرفته آورده خونه پدرش و بعنوان شوهرش معرفی کرده و امروز دیگه نمیخواد حرف خودش رو پس بگیره. و مدعی بوده که من هیچ کاری نکردم. حالا با گرفتن، رای دیوان میخوام اعاده دادرسی کنم و همینطور قاضی پرونده مشهد هم به مجازات خودشون برسن و هم اینا که دیگه با آوردن صیغه نامه و مدعی زن و شوهر بودن رو داشته فکر کنم دیگه توجیه ای برای رابطه غیر زنا نداشته باشن. از اونطرف هم من در طول این مدت مبلغ سنگینی رو هزینه کردم که همش هم فقط بخاطر بازی دادن و دروغ گفتن هر دو طرف که زیر بار نمی رفتن که با هم رابطه ای دارند. از طرف دیگه از ابتدای رفتن از منزل پس از چند روزی شروع به جابجائی مواد مخدر از ایرانشهر به مشهد با وزن های بالا داشتن که تمام مدارک و شاهدین آن هم موجود هست. و اون پسره هم طبق پیگیری های من با چهار پنج خانوم دیگه هم چنین کاری رو کرده و برای مدتی بایکی بوده و مجددا رهاش کرده و سراغ یکی دیگه رفته..که مدارکی هم در این زمینه وجود داره و در طول این مدت فرزند مشترک مون رو رها کرده بود و من آوردم شهرستان نزد پدر و مادر پیر سالخورده خودم ازش نگه داری میشد که بعد از دوسال و نیم از یه بچه مثبت و عالی به مرور زمان هر چی بیشتر بزرگ میشد واقعیت ها رو متوجه میشد رفتارش بدوبدتر تا اینکه یه بچه چهارده ساله با چاقو توی پارک زد به پهلوی یه پسره افغانی و بعدش هم فرار کرده بود، رفته سمت دماوند با معرفی یکی از بچه ها رفته بود پیش کسی که تعدادی گوسفند داشت، و برای دوسه ماهی تا بتونیم پیداَش کنیم چوپانی میکرد که یه پرونده باز هم در شهرستان باز داره که فعلا نزاشتیم دست طرف بهش برسه. این حاصل تمام خیانت های که شده وامروز میخوام هردوشون رو به مجازات زنا محکوم بشن طبق رای های که داریم یه لایحه تنظیم بشه. دادخواست خودمو بدم. با کمال تشکر