سلام.زندگی خوبی با همسر و3دخترم داشتیم .زنم بکلی تغییر کرد . با بحثهای کوچیک شروع کرد رفتن خونه مادرش. از یک روز شروع شد تا یک هفته و الان چند ماه میشه. ابلاغیه دادگاه روز قبل از جابجایی دستم رسی. .دیوونه شدم.نفقش را می ریزم به کارتش .برای بچه هام هم می ریزم.براشون از لحاظ مادی کم نمی زارم.تفریح مدام .بیرون رفتن .خرید .خواستیم خونه جدید اجاره کنیم .همراهم نیومد .2هفتس خونه گرفتم گیر داده من که طلاق میگیرم بعدش میام سر میزنم .گفتم خونه جدید میگیرم .میگه روزا میام پیششون.شبا قبل از آمدنت میرم .میگم حالا تا طلاق بگیری پیش ما باش .من باهات کاری ندارم .حتی اجازه نمیده به دستش دست بزنم .چند ماهه باهم هیچ رابطه ای نداشتیم .حتی غذا نمیتونم بخورم .تو چند هفته دایم گریه میکنم .17کیلو وزنم کم شده .شروع کردم پیش مشاور میرم.گفتم خودشم بره.میگه احتیاج ندارم.منم مسخره میکنه.گاهی میرم باش بیرون .هی میگه توهم بگرد کسی رو پیدا کن عاشقت باشه .میگم تو تنها عشق منی .تو این بیست سال به خدا به غیر از اون به احدی فکر نکردم.تنها دوست و رفیقمه.الان بیرونم میریم میگه به خاطر بچه ها بعدها هم باتون میام.حتی اگه هر کدوم ازدواج مجدد کردیم.دست میگذاره رو تعصباتم،رو غیرتم.میگه اینده با شوهرم میام از جلوت رد میشم.باید کنار بیای با طلاق. طلاق آخر دنیا نیست.با جنس مخالف دوست بشو ،تا یه زن خوب پیدا کنی.طلاشو فروخته وکیل گرفته.میگه خونه هم میگیرم.میگم بچه ها ،میگه پیش تو .میام هر روز سر میزنم .7.12.18سن دخترامه.میگه دوتاشون خودشون تو سن تصمیمم.یا من با تو. دختر کوچیک را که میگم پیش من می مونه.دیوونه میشه میگه همهرو میبرم .تو خرید براش کم نمی زارم.تو یک روز براش 8تا مانتو خریدم.میدونم که به دخترامم میده.زن خیلی خوبی داشتم ،با گذشت .بهش میگم آخرین مرحله منم که باید رضایت به جدایی بدم،خودتو آماده کن برا2برابر مهریه.میخوام بزارمش تو تنگنا .براش میتونم عدم تمکین خاص وعام بگیرم.؟حتی عدم نشوز؟مدارک دعوای قدیمی من و برادرانم را داده وکیل.میتونه به اونا استناد کنه؟ خونه دعوا و درگیری داشتیم،اما فکر نمیکنم تا این حد که بره پزشک قانونی.نمیخوام طلاقش بدم .دوسش دارم.بیشتر از خودم دل نگران اونم.میدونم بهش بدی کردم.باهاش همراه نبودم.اما بار زندگی 5نفر رو دوشمه.هم اجاره خونه .هم اجاره مغازه.هم هزینه تحصیل خونواده.میخواستم اب تو دلشون تکون نخورده.اما اینطوری شد.بهم کمک کنید .میخوام برگرده به زندگیمون.نمیخوام خوردش کنم.تا الان کاری نکردم .میترسم اون یه اقدامی کنه به ظرز من و بچه ها.از تمکین خاص و روابطمان بهش تذکر میدم .میگه دادخواست بدی حق را به من میدن.حتی میگه تو طلاق خلع به دلیل نفرتی که من ازت دارم میتونم خونه جدا بگیرم.میترسم خدای نکرده اتفاقی براش افتاده باشه .چون حتی دستش رو اجاره نمیده لمس کنم.انگار عذاب وجدان داره .از خودش از من از گذشته.راهنمایی بفرمائید برای طلاق ندادن.حتی اگه مجبورم کنم. تشکر.