باعرض سلام و خسته نباشید خدمت اساتید و وکلای مجرب دادراه پدربزرگ بنده نیمی از نسق زراعی خود را به من و برادرم طی یک بیعنامه عادی فروخته سند رسمی اصلاحات ارضی که بنام پدربزرگم (جد مادری) صادر شده بتاریخ 1353 میباشد سندعادی یا همان بیعنامه ای که شخص پدربزرگم نوشته بتاریخ 1350 میباشد تنها ورثه ی پدربزرگم مادرم بود پس از فوت پدربزرگم، برادرم سند زراعی ایشان را تماما بنام خودش انتقال داد (بعداز گواهی حصروراثت و طی مراحل قانونی) غافل از این که پدربزرگمان نیمی از نسق زراعی را به ما دونفر فروخته من به مادرم گفتم چرا این کار را کردی؟ مگر پدرت نصف ملک رو به من و برادرم نفروخته؟ چرا کل سند رو انتقال دادی؟ مادرم گفت من خبر ندارم به من گفتن فلان جا رو امضاء کن منم اثرانگشت زدم علیه مادرم دادخواست دادم مادرم در شورا حل اختلاف صراحتا اقرار کرد که پدرم نصف نسق زراعی رو به پسران من فروخته و ثمن معامله را هم دریافت کرده شورا رای قطعی صادر کرد و نوشت که مبایعه نامه در حکم سند عادی میباشد بعد از آن به استناد رای شورا دادخواست ابطال سند انتقالی و الزام به تنظیم سند رو ارائه دادم دادگاه با توجه به دفاعیات وکیل برادرم نفی صلاحیت صادر کرد و نوشت رسیدگی به این پرونده در صلاحیت شورای اصلاحات ارضی استان میباشد و دیوان عالی هم رای رو تایید کرد پرونده رفت شورای اصلاحات ارضی حالا شورا اینگونه رای داده که باتوجه به استعلام از جهادکشاورزی شهرستان مربوطه نسق زراعی به درستی بنام زارع صاحب نسق(پدربزرگم) صادر شده است درحالی که مدارک ارائه شده به شورا رای قطعی شورای حل اختلاف استشهادیه محلی شهادت شهود نظریه کارشناسی بوده که به هیچ کدام اشاره هم نکرده است سوال بنده از اساتید گرامی این است که آیا با ارائه مدارک ذکر شده میتوان در دیوان عدالت اداری کاری از پیش ببرم یا خیر بابت طولانی شدن متن پوزش میخام باعرض خسته نباشد و تشکر فراوان