من زنی هستم با دخترم زندگی میکنم مدیر ساختمان قصد سو استفاده از من را دارد وقتی جوابش کردم هر روز به یک بهانه پشت درب منزلم صبح و نصف شب مزاحم میشد ایراد الکی میگرفت به همسایه ها از طرف من نسبت رکیک میداد استشهاد پشت استشهاد منم برای حفظ جانم و مالم دوربین دزدگیر نصب کردم کل ساختمون تحریک کرده کلانتری به کلانتری دادسرا به دادسرا این زن دوربین را باید بردارد رد مشاهدات مزاحم ساکنین است این زن دیوانه کنده می است این زن خواب نماست و تهدید پشت تهدید زنش هم از وقتی فهمیده چشم شوهرش دنبال من است حسادت را بر عقل ترجیح داده پا به پای شوهرش و اهالی ساختمان در حال آزار و اذیت و ابرو بری من هستند و حتی گاهی برای ترساندن من نصف شب افراد مشکوک را با زدن درب آیفون وارد ساختمان میکنند من را بترسانند و هرچه جیغ و داد کمک میخواهم به کمک نمی آیند به پلیس زنگ میزنم طرف را فراری میدهند به پلیس میگویند مجنون است وقتی پلیس را با خود به سر دوربین میبرم و تصاویر را نشان میدهم میگوید برو شکایت کن ولی کاری پیش نمی توانی ببری فیلم رسوایی شده فیلم زندگی من حتی مسئول ساختمان من را به مزایده گذاشته و قانون حق را به او میدهد