سلام وقت بخیر بنده 15 سال هست ازدواج بطور کاملا سنتی کردم و همسرم 12 سال از خودم بزرگتر هستند متاسفانه ایشان به شدت کینه ای و لجباز و یکدنده هستند و به علت اختلافی که 9پیش با مادرم داشتن هیچ ارتباطی با خانواده بنده ندارن و اصلا به بنده اهمیت نمیدن و حتی حاضر نمی شن که بخوان به سوالات بنده پاسخ بدن وی اینکه دلیل این همه بی اعتنایی سردی خودشون را نسبت به بنده و زندگی توضیح بدن خسته شدم واقعا بس که کنایه و صحبت های مختلف از اطرافیان به خاطر نوع رفتار و روابط ایشان شنیدم با هیچ کس ارتباط ندارن و متاسفانه در ابتدای این مشکل تصمیم داشتم اقدام به طلاق کنم اما مشاوره حضوری و بزرگترها اجازه ندادن و فرمودند ایشان به زمان نیاز دارن و همه چیز با گذر زمان درست میشه و با توجه به این صحبت‌ها همه چیز را به امید اینکه ممکنه مراسم ازدواج تنها برادرم بتونه به بهبود شرایط کمک کنه همه کمبودها را تحمل کردم اما ایشان اصلا این شرایط بنده را درک نکرده و نمیکنه حتی به خودش اجازه نداد در مراسم ازدواج تنها برادر بنده من را همراهی کنه از بعد از این موضوع نسبت به ایشان فقط احساس نفرت دارم و اعتماد و اطمینانم را نسبت به ایشان از دست دادم و به خودشون هم گفتم که باید حتما در این مورد صحبت کنیم وی از راه قانونی مشکل را حل کنیم که خیلی راحت بدون هیچ احساس شرم و حیا به بنده میگن نیازی به قانون نیست هروقت خواستی برو من مشکلی ندارم هرکار دوست داری انجام بده لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید که چطور باید به ایشان به خاطر این همه بی عاطفگی و صدمه روحی پاسخ بدم که تمام حقوق قانونی در ارتباط با مهریه را بتونم استفاده کنم و به درک ایشان هم در تاهل و زندگی مشترک کمک کنم خواهش میکنم راهنمایی کنید بنده من هیچ کس را ندارم پدر و مادرم بیمار هستن و نمیخوام با گفتن این موضوع اذیت بشن و ناراحت برادرم هم از خودم کوچکتر هست و دوست ندارم چون تازه 6ماهه ازدواج کرده درگیر چنین مسئله ای بشه مشاوره حضوری هم در حال حاضر برام امکان پذیر نیست که برم با توجه به اینکه قبلا هم رفتم و فرمودند اگه همسرم نخوان بیان و خود تنها برم دیگه کاری نمیتونن انجام بدن برام سپاس عید سعید قربان مبارک