سلام. بنده 15 آذر ماه 96 عقد کردم. و حدوده 3 ماه پیش با همسرم به شمال رفتیم منزل پدربزرگ و برادره بنده.
و اینکه ایشون هم با خواست خودش اجازه داد که من 3 روزی بمونم و بعد خودش بیاد دنبالم. اما بعد از 2 روز باهام تماس گرفت و گفت که خودت با اتوبوس برگرد. و اینکه چون دقیقا تو زمانی بود که محرم داشت شروع میشد و تعطیلی زیاد بود، بنده نتونستم بلیط تهیه کنم و به همسرم این موضوع رو گفتم و اون شروع به داد و بیداد کردن کرد و من به خاطره اینکه هیچ راهی نداشتم که برگردم، ازش اجازه خواستم که 4 روز بیشتر منزل برادرم بمانم و او در جواب من شدیدا بی احترامی کرد و من انقدر عصبانی و ناراحت شدم که به ایشون گفتم که من تا زمانی که خونه ی پدرم هستم، باید حرف پدرم رو گوش بدم. و متاسفانه این 1 کلمه حرف من، زندگی مارو خراب کرد و همسرم گفت همه چی تمومه و حرفای خیلی بدتری بهم زد و گفت که دیگه نمیخوامت. و من هم 2 ماه شمال موندم. بعد از 1 ماه از پدرم شنیدم که همسرم دادخواست الزام به تمکین داده..
و من چون شدیدا سرماخوردگی داشتم و دیر متوجه دادگاه شدم نتونستم خودم رو به دادگاه برسونم و دادگاه رای تمکین رو صادر کرد و من وقتی برگشتم، سریعاً رو رای دادگاه واخواهی زدم و مجددا جلسه تشکیل شد و همسرم وکیل گرفته بود و وکیل ایشون در دادگاه اعلام کردن که موکلشون منزل تهیه کرده با تمام وسایل و اینکه منظوره ایشون در دادخواستی که نوشته بودند که خانومشون زندگی مشترک رو ترک کرده و به منزل پدرش رفته و برنمیگرده نبوده و اون عریضه نویسی که این دادخواست رو نوشته اشتباه منظوره موکلم رو متوجه شده و دادخواست رو اشتباهی نوشته.
بعد قاضی از من پرسید تمکین میکنی؟؟من هم گفتم بله.
و بعد که از دادگاه اومدیم بیرون و با همسرم تنها شدیم اعتراف کرد که همه ی اینکار هارو پدرش ازش خواسته و به دروغ گفت که هنوز من رو دوست داره.
و من از سادگی و عشقی که بهش داشتم حرفشو باور کردم و باهم یواشکی در ارتباط بودیم ولی تو همین چند روزی که تلفنی صحبت میکردیم ایشون منو خیلی خرد میکنه و اصلاً در روز 1 بار بیشتر جواب تلفنمو نمیده و همین دیروز بهم گفت که تا بنده اون چیزی که ایشون میخواد نشم، عروسی نمیگیره و زندگی مشترک رو شروع نمیکنه و تا 10 سال دیگه ام بگذره، همینطوری ادامه میدیم و من الان واقعا نمیدونم که چیکار باید بکنم؟؟ به نظر شما رو رای نهایی دادگاه که تمکین هستش تجدید نظر خواهی بزنم یا خیر؟؟
واقعا من از این بلاتکلیفی و از این بی محلی هاش خسته شدم..
حتی همین 3 روزه پیش که سالگرده عقدمون بودش هم نیومد تا دم در خونمون و منو ببینه و بهم تبریک بگه و مرخصی گرفت و با پدر و مادرش رفت تهران..
من واقعا نمیدونم که چیکار باید انجام بدم..
لطفا راهنماییم کنید..
و این رو هم عرض کنم که بنده با همسرم رابطه زناشویی داشته ام.
ممنون میشم اگر که راهنماییم کنید و از اینکه سوالم آنقدر طولانی شد از شما و دوستان عزیز واقعا عذرخواهی میکنم.
موفق باشید
سلام. یک ساله عقد هستم و در اختلاف بودیم سه ماه هست که شوهرم در ارتباط نیست با من و قصد جدایی دارم ولی هر چقدر پیغام میدیم اقدام به طلاق توافقی و صحبت کنن فایده نداشته و بلاتکلیف گذاشتن چطور میتونم از...
سلام وقت بخیر مهریه من 14 تا سکه هست میخواستم بدونم اگه درخواست مهریه کنم میتونم طلاق بگیرم شنیدم شوهر باید طلاق بده اون اصلا یکساله توجه به مو نداره منو خونه زندگی خودم نمیبره من پیش مادرم زند...
سلام،من سه ساله ازدواج کردم،قبل ازدواج با همسرم در ارتباط بودیم ب مدت 10 سال و با وجود مخالفت های خیلی زیاد خانواده باهم ازدواج کردیم،بعد ازدواج اخلاقش ب شدت بد شد،جوری ک ن باهام زندگی میکنه ولم کرده ...
سلام،من (زوجه) 14ماهه که عقدیم،شوهرم 6ماهه بخاطر بحثی که بینمون پیش اومده گذاشته رفته و بلاتکلیفم گذاشته و حتی منو از تلفن بلاک کرده ، من چون نمیخوام زندگیم تموم شه و دوسش دارم ، آیا میتونم اظهارنامه ...
اگر بلاتکلیفی زوجه محرز شود و زوج نخواهد نفقه و مسکن در شان زوجه تهیه کند و زوجه را به مسکن مستقل ببرد و مجبور به طلاق شود آیا مهریه خانم هم حذف می شود...
شرایط و مقررات حاکم بر روابط کاربر با وکیل/مشاور/موسسه
و
شرایط استفاده کاربر از خدمات حقوقی دادراه
را مطالعه کردم و می پذیرم.
خطایی رخ داده است. لطفا دوباره
امتحان کنید
کاربر گرامی؛ در حال حاضر ارسال کد از طریق پیامک با اختلال سراسری مواجه است. در صورتی که هم اکنون
پیامک به دست شما نرسید، لطفا در زمانی دیگر مجددا تلاش نمایید.