سلام خسته نباشید . من دیشب در منزل نامزدم که خیلی جدی با هم تصمیمات ازدواج داریم و اینکه خانواده ها هم مطلعن بودم . مستاجر طبقه بالایی ایشون که خلافکار و معتاده چون من چندباری شماره حساب براش فرستاده بودم شمارمو داشت و چند وقتی بود هی برای من مزاحمت ایجاد میکرد و پیام میداد من هم از ترس درگیری به کسی نمیگفتم و جدی نمیگرفتم تا اینکه دیشب طرفای ساعت 10 11 رفتم اونجارو یه مقدار تمیز کنم اومد بعد مدتی صدا کرد آقا محمد من جواب دادم درو باز کردم و یه بشقاب غذا داد و گفت که خواهرش درست کرده منم تشکر کردم ، یکم بعد زنگ زد و چون خونه تنها بودم و میدونست که خونم و آدمه خطرناکه دو دل شدم که جواب بدم یا نه برداشتم گفت که میشه بیای بالا من تعجب کردم که با چنین ادبیاتی صحبت کرد و گفتم چه دلیلی داره من بخوام بیام بالا گفت نمیخورمت بابا دیدم چندبار پسر مسر اومده اینجا ادا درنیار بهت میگم بیا بالا حرف گوش کن من گفتم واقعا منظورتونو نمی‌فهمم بخواین مزاحمت ایجاد کنید براتون دردسر میشه حرفتو نادیده میگیرم و قطع کردم خیلی ترسیده بودم ، تا اومدم لباس بپوشم برم از تو راهرو داد زد میای یا بیام همون موقع پلیس و گرفتم و گذاشتم رو آیفون دیگه صداش نیومد، تا خواستم بپوشم و برم بیرون نامزدم رسید خونه منم آدمه احمق بهش موضوع رو نگفتم خیلی خسته بود و میترسیدم ، یه دو ساعت بعد نامزدم تو اتاق خواب بود یخچال بیرونه در ورودی خونس تو راهرو من درو باز کردم نوشابه بردارم از تو راهرو گفت از بالا گفت اونموقع که صدای 110 اومد منو تهدید کردی من جواب لاشی بازی رو بالای بازی میدم من واسه اینکه شر نشه اروم گفتم چی داری میگی معتاد زنگ میزنم مامور تهدید نمیکنم عمل میکنم تا اومدم دروببندم رسید بهم و خواست بگیره بِکِشَتَم که از سرو صدا نامزدم بیدار شد ، از تو اتاق داد زد چیشده همه چی خیلی تند اتفاق افتاد کادویی که تازه گرفته بودم و شیشه ای بود رو شکست و گذاشت رو گردنم تا نامزدم اومد بفهمه و حمله ور شه داد زد می‌کشمش و گلوم یکم نمی‌دونم با چی یا با شیشه اسیب دید زیر گوشم می‌گفت باید میومدی تا خودم مجبور نمی‌شدم یه کاریا میکنم گریه کنی ...