سلام وقتتون بخیر من دو ماه دیگه میشه 18 سالم وقتی که 5 سالم بود پدر مادرم از هم جدا شدن من پیش پدرم زندگی میکردم بعد چند سال ازدواج کردند و با خانومشون که بشه نامادری من خیلی جوریم باهم دیگه حتی از دوتا دوستم بهم نزدیک تریم انقدی باهم خوبیم که میشینیم از بدیای بابام حرف میزیم پدرم من از همون اول خیلی اذیتم میکرد بیشتر اذیتا روحی بود یعنی مثلا به یه بچه ده ساله شما بدترین فحشایی که میتونید تصور کنید رو میداد به مادر فحش میداد اولا که بچه تر بودم هفته ای یه بار میرفتم پیش مادرم بعد هی هرچی بزرگ تر شدم رسیدم به راهنمایی شد دو هفته یه بار یه مدت که اصلا بعد شیش ماه رفتم الان مثلا به خودش بگید میگه اگه میگفت من میبردمش بله میبرد برای غرورش ولی بعدش جوری عذاب میداد آدمو که ترجیح میداد نره بعد دوباره شد یک ماه یه بار الانم سه ماه هست که مادرمو ندیدم اینا به کنار پدر من دست بزنم داره مثلا سر یه چیزای الکی یه بار به من گفت یه بشقاب بده منم امدم خوبی کنم یه کاسه و قاشق چنگالم گذاشتم انارو پرت کرد شکست حمله کرد سمت من که خودتو میخوای راحت کنی یا یه بار داخل مدرسه امد جوری یه مشت زد تو صورت من بچم بود 13 سالم بود همه همینجوری مونده بودن تمام چشمم کبود شده بود خلاصه از این داستانای کتک خوردن زیاد بوده راستش مادرمم شرایطشو نداشت اون موقع که برم پیشش از دی ماه پارسال خرجی منم قطع کرده خرج منو مادرم میده لباس و تحصیل و همه اینا هیشکی نمیتونه بفهمه جز نامادریم اونو کتک نمیزنه ولی عذاب میده خلاصه دست بزن داره پول نمیده شما بدترین فحشایی که میتونید تصور کنید چیه دقیقا اونارو حواله من و مادرمو زن خودش میکنه من حتی اجازه ندارم بدون اجازش تا مدرسه خودم برم بدون اجازش یه شارژ بگیرم کلا هیچی دیگ انگار اسیر گرفته من راهی مختلفی رو شنیدم ولی جواب نمیده اینکه میگن موقع کتک خوردن زنگ بزن پلیس یا خیلی چیزای دیگه از خونه بزن بیرون اینا نمیشه چون موقع دعوا گوشیارو جمع میکنه پیش خودش و میشینه تو خونه تکونم نمیخوره و چون شغلش ازاده یعنی یه تلفن بهش میزنن فلان وسیله برو میخوای ابزار صنعتی میفروشه مارم راه میندازه دنبال خودش میکشونه ببین اینایی که من میگم حتی یک سوم عذابایی که هستم نمیشه چون ادم تا نبینه تا جای ما نباشه نمیفهمه حتی پدرم تو یه دعوا چاقو کشید میگفت زنده نمیذارم بمونی امروز فکر اینکه سالم بری از این در بیرونو از سرت بیرون کن من این شرایطو 18 ساله تحمل کردم امسال کنکور دارم ازش نمیخوام کتابم بخره هیچی نمیخوام بدتر هی ازار میده تهدید میکنه تو این شرایط کنکور من تو بدترین وضعیت زندگیم قرار گرفتم با مادرم صحبت کردم گفت بعد از کنکور در واقع میشه گفت دیپلم منو قبول میکنه ولی اونم میترسه چون میدونه چقدر دیونست بابام هر روز میاد جنگ و دعوا تهدید ابرومونو میبره نمیدونم برای این موضوع چیکار کنم و اینکه من نه شرایط بیرون رفتن دارم نه اینکه تلفی بخوام یه کاری کنم اصلا هیچی صفر صفرم شرایطشم جور بشه انقد همیشه زده تو سرمون و محدود کرده ایکارو نکن نمیدونم اینجوری اونجوری اصلا هیچی بلد نیستم بلد نیستم با یکی صحبت کنم اصلا صفر صفر از هر نظر مادرمم میگه خودت باید اول اقدام کنی بعد من پشتتم تو باید بزرگشی اینم بگم مادرم شرایط مالی خوبی نداره نه لیسانس داره یه شغل خاصی داشته باشه نه پدر مادر پولداری هیج هرکاری کرده خودش کرده یه خونه اجاره ای حقوق کم ولی منم بعد از اون میتونم برم کار کنم قرار بر این شده منم برم کار کنم بتونم خرج دانشگاهو خودمو بدم میدونم سخته ولی حدقل مغزم راحته الان سوال من اینه من چجوری میتونم اقدام کنم اگه پدرم بعدش مزاحمت ایجاد کرد چی؟ و اینکه پدر من انقددد کینه ای و بدجنسه من مطمعنم اجازه ازدواجم که دستشه اذیت میکنه و اجازه نمیده برای اون راهی هست؟