مشاوره حقوقی رایگان - کمپ اجباری فشافویه

سلام‌ خسته نباشید تورو خدا یکی کمک من کنه برادر من رو بردن فشافویه چند روزه پیش برادرم و دوستش میرن مولوی برای تحویل گرفتن پرده هایی که خودم باهاش رفتم سفارش دادم هردوشونو بدون هیچ مخدری گرفتن دوست داداشم رو در ازای گرفتن ‌وجه نقد ول کردن‌اما داداش بی کسو کم اقبال من رو که گوشیش باطریش تموم میشه و نمیتونه به من خبر بده رو بردن کمپ پدر مادرم شهرستان هستن فقط من و برادرم تهرانیم داداش من لیسانس مکانیک سیالات داره نوازنده و مدرس گیتار هستش آخه چرا با مردم اینجوری میکنید بخدا داداشم داره اونجا از بین میره من تو خونه این همه خونه های پلاک قرمز حتی علنی تر از سوپر مارکت دارن انواع و اقسام مواد رو توزیع می‌کنند روزبه روز گردنشون کلفت تر میشه غروب‌ها وقتی میری مولوی بیشتر شبیه بازاری علنی برای توزیع انواع کالاهای دزدی و مواد مخدر است و معتادین به وفور اونجا دیده می‌شوند اونوقت شما زندگی دوتا جوون بی گناه رو می‌سوزانند؟!! من همه کسم داداشمه جز اون تواین جهنم تهران هیچ کسو ندارم آخه من تک و تنها چکار کنم تواین شهر چرا دل یه جوون رو اینجوری می‌سوزانید هربار ک برادرم بهم زنگ میزنه و ازم درخواست کمک میکنه و نمیتونم کمکش کنم دنیام تموم میشه ای خدا مگه من چی ازت خواستم جز داداشم رفیقم همه کسم خدایا خودت به داد تمام دلهای شکسته و بی کس برس.

پاسخ ها:


به دادکاه محل مراجعه و به همین نحو دفاع کنید

22:35:55   1403/4/11
کمپ اجباری ترک اعتیاد کمپ ترک اعتیاد

سوالات مرتبط

کمپ اردوگاه اجباری
سلام وقت بخیر من یکی از دوستان و به ناحق گرفتن بردن اردوگاه دوستم مواد و ترک کرده بود ولی اونا بردنش اردوگاه چطور میتونم نجاتش بدم؟...
بیرون آوردن از کمپ اجباری
بیرون اوردن از کمپ اجباری سلام وقت شما بخیر همسرم را در حین آمدن از سرکار توسط پلیس آگاهی 110 تو خیابون گرفتن بردن کمپ اجباری 20 روز من 5تا فرزند زیر 20 سال دارم برای دخترم خواستگار آمده الان هم می خو...
نگه داشتن در کمپ اجباری
سلام و درود شوهر من قبلاً شیشه مصرف می‌کرده دو سالی هست در کنار برادرش مشغول کار هست و خرج و مخارج خونه با شوهرم هست چند روز پیش شوهرم مریض بود و بدن درد داشت که من به اون قرص کلداکس و چند عدد وی...
کمپ اجباری ترک اعتیاد
باسلام این جانب توسط برادر زنم با چندتا رفیق هاش به زور من رو به کمپ بردن ... بنده اعتیاد نداشتم یعنی مصرف داشتم ولی بصورت تفریحی، معتاد نبودم ... و اینکه برادرزنم به کمپ گفته بود منو زنجیر کنن شکنجه ...
کمپ اجباری
شوهر خواهرم درب خونمونو قفل کرد که منو گیر بندازه بعدشم اومدن ریختن سرم،انگشت پامو شکندن و چسب پیچ و آبروریزی منو بردن کمپ اجباری،بعد از شش ماه اومدم میبینم هیچیم نیست! من کلی وسایل فنی،مکانیکی داشتم،...