سلام من واقعا به کمک نیاز دارم. پسرم حدودا 37 سالمه هنوز مجردم. فرزند اول خانواده هستم. از بچگی همیشه شاهد دعوای خانوادگی بودم. دعوای ما تمام. روزی سه وعده طوری که زندگی و آینده من نابود شد. توی هنر و نقاشی و درس و نویسندگی شطرنج و موسیقی حرف اول رو میزدم تنها امید مادرم بودم. اما مگه میشه آدم به انحراف کشیده.، مادرم به خاطر وزنش صبح ها ورزش میکرد توی پارکی که توی محل بود حدود 12 سال پیش یکی از دوستای کثیف و احمق مقدس پدرم مادرم رو توی پارک میبینه و به مادرم که سنی ازش رفته که حتی اون موقع هم نوه داشت، تهمت زد بعد از اون پدرم دیگه غیرقابل کنترل شد. تحمل این مسائل برای من سخت شد شاهد آب شدن و زجر کشیدن مادرم بودم. طوری که نفهمیدم چی شد خودم رو با مواد مخدر آروم میکردم. امید مادرم به ناامیدی تبدیل شد و هم اینکه آینده و زندگی خودم نابود شد. پدرم با اینکه بهش ثابت کردم که دروغ بوده ولی مث یه سلاح برای به بردگی گرفتن مادرم از این موضوع سواستفاده کرد. هر روز با الفاظ رکیک و بسیار ناموسی به مادرم حمله می‌کنه. مادرم به خاطر اینکه 4 بچه داره هیچوقت نتونست راحت جدا بشه. و خودش برای ما نابود کرد. دیر متوجه شدم چه غلطی کردم ولی تونستم ترک کنم. اما الان هیچی ازم نمونده. به شدت خیلی شدید عصبی شدم کنترل خودم رو از دست دادم طوری که هر لحظه ممکن دست روی پدرم بلند کنم. حتی همین تازگی اگه مادرم خونه نبود و التماسم نمی‌کرد شاید الان پدرم رو با چاقو کشته بودم و بعدش خودکشی میکردم. نمی‌دونم چرا وقتی عصبی میشم عضله هام داغ میشن و پشت سرم به شدت داغ می‌کنه و اون موقع هیچی دیگه حالیم نیست و بعدش شل میشم و خیلی خوابم میگیره. هرکاری میکنیم نمیشه پدرم باید بستری روانی بشه اما نمیشه. همه میان نصیحت میکنن. حدیث میگن. از گناه و ثواب حرف میزنن یکی دیگه از بیماری روحی و اصطلاح لغتی پزشکی حرف میزنه. در مورد تغذیه سالم حرف میزنه. قانونم که اول بسم الله کیسه برای جیب میدوزه. تورو خدا کمکمون کنین حداقل مادرم و نجات بدین. تنها چیزی که من دارم. پدرم میگه طلاقت میدم اما بدون مهر. اگه مهر بخوای طلاقت نمیدم اما هر روز کاری بهت میکنم سکته بکنی. نمیتونم سرکار برم تا برم بیرون مادرم به خاطر میفته. بخدا موی از سر مادرم کم بشه سر پدرم مث هندوانه میبرم. تورو خدا کمکمون کنیم. اوضاع خوبی نیست هر لحظه ممکن فاجعه رخ بده. عاجزانه ازتون کمک میخوام.