باسلام پسری هستم 25 ساله، تحصیل کرده با خانواده‌ای معمولی، یک خواهر دارم که از پدر با من ناتنی ولی از مادر با هم تنی هستیم و دو سال از من کوچکتر است، از همان کودکی با او رابطه‌ی صمیمانه داشتم و بسیار بهم وابسته بودیم، همه کارمان را با هم انجام می‌دادیم هر چیزی را که من دوست نداشتم او هم دوست نداشت و هر کاری که من میکردم او هم انجام میداد، با گذشت زمان و بزرگتر شدن متوجه بیش از حد شدن این رابطه از سوی خواهرم شدم، او بسیار بمن نزدیک بود، هرجا که میرفت باید با او میرفتم، در خیابان دستم را میگرفت، لباسهایم را میشست، خودش را بمن میچسباند، بغلم میکرد و با کوچکترین بهانه ای مرا غرق بوسه و نوازش میکرد، بیشتر رابطه ما شبیه زن و شوهر شده بود تا کار بجایی رسید که یک روز وقتی کسی در خانه نبود اتفاقی او را درحالت نیمه برهنه دیدم و سریع رویم را برگرداندم اما او عین خیالش هم نبود، خیلی عصبی و ناراحت شدم و فقط دعا میکردم که در اشتباه باشم، هرچه سعی کردم از او فاصله بگیرم نشد، تا یک شب وقتی همه خوابیده بودند او یواشکی به اتاق من آمد و به رختخواب من وارد شد، من او را دور کردم و گفتم از اتاق برو بیرون اما او دائما بمن اظهار علاقه میکرد و میگفت بخدا من دوستت دارم و نیتم بد نیست، خلاصه او را از اتاقم بیرون کردم و از فردا دیگر به خانه برنگشتم و شبها را در محل کارم میخوابیدم. با رفتن من خواهرم افسردگی گرفت و کارش به روانپزشک کشید تا اینکه سرانجام بعد از 6ماه من کارم را از دست دادم و مجبور شدم به خانه برگردم، اولش همه چیز عادی بود انگار که اتفاقی نیافتاده و من کار جدیدی پیدا کردم، تا اینکه یک روز جمعه که من در خانه تنها بودم و همه به مهمانی رفته بودند خواهرم به بهانه ای به خانه بازگشت. من سریع لباس پوشیدم تا برم بیرون اما جلوی من را گرفت و گفت میخواهد حرف بزند. حرفهای عجیبی میزد و میگفت که عاشق من است و قصدش شهوترانی نیست و وقتی به او گفتم تو خواهره من هستی این چه حرفیه که میزنی گفت ما از یک پدر نیستیم و از این چرت و پرتها، خلاصه من دوباره از خانه رفتم و چند شبی است خانه اقوام هستم و نمیدانم چکار کنم، اگر به پدرم بگویم او سکته میکند و خانواده ما از هم میپاشد، در ضمن خواهر من در فامیل به مومن بودن پاکدامنی معروف است، حتی یک نماز قضا هم ندارد و کسی حرف من را باور نمیکند، نمیدانم چرا اینکار را با من میکند، از شما خواهش میکنم راهی نشان من بدهید چون اینجوری فکر کنم کارم به کارتن خوابی میکشد