من 15 سالمه از بچگی هیچ توجهی به من نشده و خواهر بزرگ ترم همیشه مورد تایید خوانوادم هست و من مثل یک تیکه آشغال اضافی هستم وقت بچگی مامانم من رو زیاد زده و هنوز جاشون مونده الان دیگه زورش نمیرسه وگرنه باز هم میزد چند وقت بود داشتم از حرفاش ویس میگرفتم ولی متاسفانه پاک کردم هر روز خدا مسته و آرزوی مرگم رو میکنه وقتی صداش رو میشنوم چندشم میشه هر روز کلی توهین میکنه کلا براش مهم نیستم و اون هم برام مثل عابربانک شده که اونم تهدید میکنه که دیگه نمیده همه چیز رو میزاره برای خواهرم من دیگه امیدی برای زندگی ندارم به دنبال یک راه نجاتم چون سه بار تلاش کردم به خود کشی ولی جواب نداد متاسفانه اگه ازشون جدا بشم توی چه شرایطی گیر میکنم؟! البته مامانم وکیل داره و من ندارم شرایط مالی مامانم هم خوبه لطفا جواب بدین میخوام تصمیم بگیرم با زندگیم چیکار کنم هیچ هدفی ندارم