با سلام و خسته نباشید به وکلای عزیز. بنده خودم چند سالی هست با همسرم طلاق گرفتم و به خانه پدرم برگشتم و الان چندین سال هست داماد ما خواهرم را با فرزندش به خانه پدرم فرستاده و پدرم هم چند سالی هست آلزایمر گرفته و کسی را خوب به خاطر ندارد و الان خواهرم با همسرش از این اوضاع پدرم سوء استفاده میکنند و داماد ما میگوید سه ماهه دیگر خونه میگیرم و می آیم میبرمشون. الان چندین سال هست اوضاع بر این روال است و در ضمن داماد ما چندین بار در خانه پدرم بنده را کتک زده و هر بار خواستم شکایت کنم مادرم یک کاری کرده منصرف شدم اما الان دیگره اوضاع طوری شده هی می آید و با قلدری میگوید به شما ربطی ندارد خونه پدرش آمده و خواهرم هم ایشون را به خونه پدرم راه میدهد و میگوید همسرم است به شما مربوط نیست. پدرم هم مریض هست و هر روز میاد خونه پدرم میماند و کار او همین شده است و در ضمن مادرم هم پیر هست و به خاطر این که اختلاف پیش نیاید همه اش کوتاه می آید و خواهرم و همسرش به خاطر این اوضاع سوء استفاده میکنند و همسرش نمیرود که برای خودشان مستقل خونه اجاره کند. الان بنده پسر خونه چه کار قانونی باید انجام بدهم تا داماد ما بره برای خودشان خانه مستقل بگیرد؟ در ضمن چند سال پیش من خبر نداشتم که داماد ما رو دستگیر کرده بودند و در بازداشت بوده و خواهرم از آلزایمری پدرم سوء استفاده کرده و پدرم رو برده برای شوهرش ضامن شده است و الان تازه فهمیدم و اما سند خونه از ضمانت در آمده و آزاد شده است. بنده ماندم چگونه قاضی حاضر شده و دیده که پیرمرد آلزایمر دارد و ضمانت او رو قبول کرده و در ضمن دامادشان به خاطر چندین فقره خلاف الان تحت تعقیب هم هست و لذا خواهرم و مادرم رو همش با خودش هم فکر کرده و تا حرفی میزنم از خواهرم حمایت میکند و هر وقت چیزی میگویم مادرم میگوید تو واسه خودت میتونی خونه بگیری که این ها بگیرند. من میگویم بنده طلاق گرفتم اما این ها که طلاق نگرفتند چرا نمیروند سر خونه زندگی خودشون. بنده میخواستم ببینم چگونه میتوانم علیه داماد ما شکایت کنم تا خودش دیگر این جا رفت و آمد نکند یا بیاید دست زن و بچه اش رو بگیرد و ببرد یا خودش این جا رفت و آمد نکند و نکته آخر این که یک سال پیش داماد ما را به خاطر مشکل روانی در بیمارستان روانی به مدت یکماه بستری کرده بودند و همیشه تا حرفی به او میزنم بنده را تهدید به مرگ می‌کند. از راهنمایی شما ممنونم. با تشکر.