سلام و خسته نباشین. ببخشید بنده به مدت سه سال است که با همسرم عقد هستم. مادر همین دوره به مشکل برخورده ایم و همسرم من و مادرم را به بهانه خرید منزل به بیرون برده و این قضیه درساعت دوازده و نیم شب بود که اتفاق افتاد. و مادرم را فحاشی کرد و مرا به همراه مادرم درخیابان رها کرد و رفت. آنهم درجلو چشم مردم. بنده با110تماس گرفتم و آنها آمدند و صورت جلسه کردند. و شاهد هم چون در آنجا مردم دیدند جریان را. دونفر به خاطر رضای خدا آمد و شهادت داد. همسرم در مرحله اول به پنج سال زندان محکوم شد و دیه و سپس پنج سال زندان به دلیل اینکه سابقه نداشت برداشته شد. و هم ایشان اعتراض زد که اصلن مرا کتک نزده. و بنده اعتراض کردم که چرا زندان برداشته شده. و بدین صورت پرونده به تجدیدنظر فرستاده شد. و انجا ما را خواستند به صورت حضوری. همسرم که در دادگاه حاضر شد پیش قاضی همه چیز را انکار کرد. کتک کاری را گفت من نزدم اصلن آنجا نبودم شاهدانش دروغ میگویند. پزشکی قانونی ساختگی است. درصورت جلسه کلانتری هم من را که ندیده اند ماموران چون ایشان بعد از کتک کاری متواری شد و رفت و بعد از تماس بنده کلانتری حاضر شد. و همه چیز را انکار کرد. و میگفت ما میخاهیم زندگی کنیم قرار است عروسی بگیریم. قاضی حرفهای من را هم نوشت که گفتم شاهدا بودن دیدن استشهاد محلی هم هست صورت جلسه کلانتری و پزشکی قانونی ام هست درصورت لزوم من شاهدان را دوباره میاورم. و قاضی بعد از این حرفها از من سوال کرد آیا میخاهی زندگی کنی. من گفتم من قصدم زندگیه ولی نه با کتک کاری. گفت یعنی میخوای پنج سال زندان بره بعد زندگی کنی. گفتم من میخام زندگی کنم ولی ایشان چرا کتک کاری کرده و منو تو خیابان رها کرده. و حرفهای قاضی بسیار مبهم بود. و بعد از جلسه دادگاه همسرم دوباره تنها پیش قاضی رفت. و شاهدارو هم نخواسته بودن. ولی من گفتم اگه لازم باشه من شاهدهارو دوباره میارم. من خیلی نگرانم واقعن نمیدانم چکار کنم نگرانم که حقم پایمال بشه و تو صحبتهام برعلیه خودم باشه. حال باتوجه به این صحبتها ممنون میشم که راهنمایی لازم رو مبذول بدارید.