سلام من5 ماهی است که عقد بودموالان3ماه و خورده ای است که سر خونه زندگیم رفتم از دوران عقد تا به کنون شاهد اذیت و افترا و فحاشی های خانواده همسرم به خودم و خانوادم بودم اما من فقط به همسرم تذکر میدادم که بهشون تذکربده من که کاری به کارشون ندارم چرا اینجوری برخورد میکنند حتی من برا جلوگیری از این حرفا یک ماهی به خانه انها نرفتم ولی به شوهرم گفتم تو بروی من مشکلی ندارم اما او میگفت چون تو نمیروی باید قید خانواده ات را بزنی وآن ها هم حق ندارند به این جا بیایند و هرچه قول و قرار موقع ازدواج داده بود زد زیر آن نمونه اش درس خواندنم در دانشگاه بود که اولین شرط خواستگاریم بود خانواده او با این حال هرجا میروند از من بدگویی میکنند اما شوهرم اصلا گوشش بدهکار نبوده و نیست و اکثرا اگر بحثی دربارشون توی خونه انجام بشه شروع میکنه به فحاشی و گاهی کتک کاری و با وجود این که براش روشنه که چنین حرف و سخن هایی از جانب خانوادش وجود داره ولی من که چیزی میگویم انکار میکند واقعا خسته شدم این آقا با تمام کتک کاری ها و فحاشی ها که یک بار توانستم فیلم و عکس آن را بگیرمو یک بار هم به پزشک قانونی مراجعه کردم و مابقی آن را نتوانستم اثبات کنم میگفت من خانمم را میخواهم ولی یک شبی که برادر و پدرش و پدرم به خانه ما آمدند پدرش گفت که این دختر مایه ی ننگ ماست واگر او را طلاق ندهی تورا میکشم از آن روز تا حرفی پیش می آید میگوید طلاقت میدهم جوری که در تاریخ شهرتان بنویسند این آقا زمانی که من درخواست پول از او میکنماز دادن آن امتناع میکند و فقط در دوران عقد ماهی200 به کارتم میریخت ولی بعد از عروسی نه دستی ونه کارت پولی به من نمیداد وتا حرف پول می آید می گوید ندارم ا یک نظامی است مگر میشود نداشته باشد؟وقتی میگویم خب به هرحال گاهی شما نیستی و من ممکن میشود نیاز به پول پیدا کنم میگوید مگر تو بچه ای که پول توجیبی به تو بد هم او حتی نگذاشته من در این3 ماه به آرایشگاه بروم میگوید چه کاری است پول توی جیب آن ها بریزیم و صورت من از عروسی تا به حال دست نخورده باقی مانده است اوحتی اجازه نمیدهد من تنهایی تا سر کوچه بروم این حساسیت او مرا کلافه کرده است او حتی در تاریخ27 مرداد98 با فحاشی که تورا نمیخاهم چه 10 روز چه یک ماه چه ا سال دیگه از عمرم باشه تو را طلاق میدهم تو آبروی گرا برده ای چون به خانه پدرم نمی آیی من در جواب او گفتم یعنی با طلاق دادن من آبرویت نمی رود؟ من با لباس سفید به این خانه آمده ام وبا کفن سفید از این خانه میروم ولط این آقا براز طلاق دان من سماجت میورزید و میگفت نترس مهریه ات را تمام کمال میدهم و من را از خانه بیرون انداخت و گفت برو خانه پدرت اون ها بهت گفتن که بمون تو خونه من وگرنه مهریتو نمیده و حرفایی که اصلا من که هیچی پدرو مادرمم روحشون خیر نداره ،من به او گفتم خب اگر من را نمیخای تا محضر باز است بریم برا طلاق وقتی تو منو نمیخای اجبازی به این زتدگی نیست در جواب من گفت ا زرنگی تو... من در تاریخ28 مرداد98 با وساطت مادرم به خانه برگشتم چون روز قبلش انداخته بودم بیرون ولی این آقا29 مرداد98 این بار هم مرا با فحاشی به همراه کتک کاری به خانه پدری ام فرستا ولی من بازهم براز آبرو و زندگی ام گفتم بعدازظهر میروم تا اون موقع اعصبانیتش هم فرو کش کرده ولی وقتی رفتم و کلید انداختم قفل در خونه رو عوض کرده بود و هرچه تماس با موبایلش گرفتم جواب نداد در خونه رو زدم باز نکرد حتی یکی از همسایه ها از شدت در زدن من به بیرون آمد من هم ماجرا رو براش توضیح دادم وهمچنین برای دو سه همسایه دیگر وبدن کتک کاریمو نشونشون دادم البته در درگیری های قبلی همسایه کناری به خانه پدرم رفته و گفته دخترت و داره میکشه که پدرم بیتفاوت میگوید اشکالی ندارد زن و شوهر دعوا کنند ...اگه سر وصدا دارن برو در خونه خودشون.من فردای29 مرداد که مرا زده بود به پزشک قانونی رفته و پرونده تشکیل دادمو جریا ن سقط جنینی که به خاطر در گیری در9تیر 98 داشتم را بازگو کردم در آن تاریخ دکتر گفت باید استراحت داشته باشی چون خطر سقط وجود داره و یک میط بدون استرس باید داشته باشی ولی این آقا14 تیر 98 بازهم درگیرشده و بچه سقط میشود پرونده هم در بیمارستان دارم اما من علت سقط نه به خانوادم نه به پرستاران نکفتم اما به دلیل این کارش مجبور شدم حقیقتو بگم.الان 1 شهریور98 است و4روز از بیرون کردن من میگذرد ولی این اقا نه اقدام برای برگشت من ونه اقدامی برای طلاق انجام نداده از شما وکلای عزیز خواستارم کمکم کنید که من با این شرایط بهترین کار چیست که باید انجام بدهم؟