علم قاضی
درتاریخ : 1391/12/20 به شماره : 9109970910000905
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 27 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: ادله اثبات جرم، علم قاضی، دلایل موجد علم، نقض دادنامه
چکیده رای
چنانچه مستند رأی، علم قاضی باشد وی موظف است دلایل موجد علم خویش را در دادنامه ذکر کند در غیر این صورت موجب نقض دادنامه خواهد بود.
خلاصه جریان پرونده
آقای م.ح. به اتهام قتل عمدی مرحوم م.ب. تحت تعقیب قرار گرفت شعبه 101 دادگاه عمومی خ طی دادنامه شماره 334-1/8/86 نوع قتل را شبه عمد دانسته که تجدیدنظرخواهی از این رأی در زمان حاکمیت رأی وحدت رویه شماره 703-9/5/86 در صلاحیت محاکم تجدیدنظر استان بوده و شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان با نقض رأی بدوی طی دادنامه شماره 00039-26/1/87 به جای رسیدگی ماهوی، پرونده را به دادگاه کیفری ارسال نموده که طی دادنامه شماره 0055-12/2/87 رأی قصاص صادر شده که این شعبه دیوانعالیکشور طی دادنامه شماره 808- 27/5/88 با تصریح به موجه نبودن رسیدگی دادگاه کیفری استان، دادگاه تجدیدنظر را مکلف به رسیدگی ماهوی دانسته است که موضوع مورد تأیید قضات حوزه نظارت و معاونت قضایی ریاست محترم قوه قضائیه قرار گرفته که توسط ریاست محترم قوه در راستای اعمال ماده 18 پرونده جهت رسیدگی مجدد در راستای اعمال ماده 18 اصلاحی به شعبه همعرض یعنی شعبه 3 دادگاه تجدیدنظر ارسال و ارجاع گردید شعبه سوم تجدیدنظر طی دادنامه شماره 00465-25/6/91 با نقض رأی شماره 00055-12/12/87 کیفری استان و 00039-26/1/87 دادگاه تجدیدنظر رسیدگی به تجدیدنظرخواهی اولیای دم مرحوم م.ب. از دادنامه شماره 1572-20/6/86 صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی خ، حاوی شبه عمد دانستن قتل مزبور و حکم دیه را در صلاحیت دیوانعالیکشور دانسته پرونده به این شعبه دیوانعالیکشور ارجاع که با حاکمیت رأی وحدت رویه شماره 715- 24/1/89 هیأت عمومی دیوانعالیکشور مبنی بر صلاحیت دیوانعالیکشور نسبت به جرائمی که مجازات آن اعدام میباشد، این شعبه وارد رسیدگی شده که محتویات پرونده حاکی است آقای م.ح. شبانه به همراه دوستانش به محل سکونت مقتول م.ب. مراجعه نموده و به آنان گفته بود سه نفر از جمله مقتول را میخواهد بکشد زیرا آنان با او عمل خلاف انجام دادند؛ لذا با شلیک گلوله مقتول را به قتل رسانده و متواری شده است متهم در محاکمه حضور نداشته است وکیل او با اشاره به موضوع لواط عمل متهم را دفاع مشروع از عرض و آبروی خود دانسته است ضمن آنکه به صرف مشروب الکلی توسط موکل و مسلوبالاراده بودن وی نیز استناد کرده است دادگاه با این استدلال که دلیلی بر مست بودن متهم لحظه قتل وجود ندارد و فاصله زمانی بین تاریخ لواط ادعایی و ارتکاب قتل عمل متهم را دفاع نیز ندانسته طی دادنامه شماره 1572-30/6/82 رأی به قصاص نفس صادر نموده که در دادنامه شماره 1211-26/12/82 این شعبه دیوانعالیکشور توسط قضات وقت شعبه اصل ارتکاب قتل و احراز بزهکاری متهم موجه تشخیص لکن رأی صادره را به لحاظ متواری بودن متهم، غیابی اعلام نموده که متعاقباً دادگاه طی دادنامه شماره 334- 1/8/86 واخواهی محکومٌعلیه را پذیرفته و با این استدلال که متهم اعلام نمود به دعوت مقتول و دوستانش برای خوردن کباب و صرف مشروب رفتند، پس از صرف مشروب مست شده، آنها چون قبلاً نیز مشروب خورده بودند ظرفیت داشتند ولی او سرش گیج رفته و تعادل نداشت پس از صرف مشروب آقایان ج. رفتند و او و مقتول و دو نفر دیگر ماندند آنها با هم پچ پچ میکردند به آنها شک کرد وقتی بلند شد م.ف. آمد گفت م. میگوید یک حالی به ما بده … من با م. درگیر شدم نمیگذاشتم … ر.م. از شیشه اتاقک نگاه میکرد و م. نیز آمد داخل اطاق که هر دو مرا گرفته بودند من وقتی افتادم یک لگد به فکم خورد دیگر نفهمیدم احتمالاً لگد را م. زد و سر پا بود که کمربند مرا م.ف. باز کرد بعد م.ب. … اول او با من عمل لواط انجام داد و م.ف. دستهای من را نگهداشت و کاملاً دخول صورت گرفت و من را زدند و من … مقتول که کارش تمام شد م.ف. با من عمل لواط انجام داد و کاملاً دخول صورت گرفت و ر. هم پشت آن اتاقک نگهبانی میداد و هم از شیشه نگاه میکرد و ر. با من کاری نکرد و به من گفت من با پدرت آشنا هستم و نمیخواهم با تو کاری بکنم … من چاقویی که با آن گوشت کباب را خرد کرده بودیم برداشتم و رفتم سراغ م. و م. و از پشت من را ر. گرفت و تا حدود دویست سیصد متر دنبال آنها دویدم که من به آنها گفتم تا فردا نمیگذارم بمانید و آنها برگشتند و موتور مرا برداشتند و م. و م.ف. با هم رفتند من دیگر خسته شده بودم و دنبال آنها نرفتم چون زورم به آنها نمیرسید … من با ر. آمدیم جلو مسجد … رفتم آژانس گرفتم رفتم سد که هوا دیگر تاریک شده بود وقتی رسیدم سد، رفتم سراغ اسلحهای که قبلاً خریده بودم … ر.ق. و ق.م. پرسیدند چی شد گفتم آنها روی من خوابیدند نگفتم دخول کردند آنها وقتی فهمیدند در تصمیم خودم جدی هستم گفتند ما هم میآئیم ر. گفت من می روم م. را میآورم با وی صحبت نماییم با همان آژانس سه نفره رفتیم آنها در بین راه سعی کردند مرا منصرف کنند اما من قبول نمیکردم وقتی رسیدیم آنها گفتند ما میرویم صحبت میکنیم؛ وقتی رفتند من دیگر نایستادم و در حال دوان دوان حرکت کردم اول در خانه م.ف. رفتم یادم نیست مادر یا خواهرش جلوی درب آمدند گفتند که خانه نیست به منزل پدر بزرگش که از مکه آمده رفته است من چون بلد نبودم آنجا نرفتم و بعد رفتم سراغ ر. … با قنداق اسلحه زدم توی سینهاش خورد به دیوار و گفتم با اسلحه به پایت میزنم تا دیگر این کار را نکنی تا آمدم فشنگ را عوض کنم و ساچمه ریز بگذارم خانوادهاش آمدند سر و صدا کردند خواهرش آمد روسریاش را انداخت زمین و جلوی من ایستاد من هیچکاری نتوانستم بکنم .. گفتم دارم میروم م. را بکشم اگر میتوانید به او زنگ بزنید بگوئید من دارم میآیم چون میخواستم به همین راحتی نمیرد رفتم جلوی درب خانه م. نمیدانستم خانه است یا نه اولین تیر را به پنجره زدم م. از پنجره دیگر بیرون آمد به او گفتم لباس بپوش بیا برویم بیرون اگر نیایی میزنم شروع کرد به فحاشی گفت اگر جرأت داری بزن اگر نزنی مرد نیستی گفتم فحش نده بیا برویم بیرون تا تکلیفم را با تو روشن کنم گفت اگر جرأت داری بزن اگر نزنی همه خانوادهات را فلان فلان میکنم که گفتم تا سه شماره میشمارم بیا بیرون یا میزنم که سه شماره شمردم که نامبرده در حال فحاشی بود که با تیر زدم و فهمیدم که گرفت که همان لحظه صدای ترمز ماشین را شنیدم که از سمت بالای خیابان … آمد زیر پایم نگهداشت و سریع فشنگ را عوض کردم و تفنگ را گرفتم به طرف خودم پیاده شدند که م.ب. گفت زدی کشتی گفتم خودم را میزنم که ر.ق. تفنگ را از من گرفت و من را با زور سوار ماشین کرد رفتم به طرف سد؛ اظهارات مطلعین و همراهان آنان نیز اجمالاً مطالب ابرازی متهم را تأیید میکند هر چند آنان موضوع لواط را تأیید نکرده و معمولاً موضوع را از خود متهم نقل کردند ولی رفتن به محل مورد نظر و درگیری را تأیید نمودند دادگاه طی دادنامه شماره 334-1/8/86 با تصریح به حصول علم بر اعتقاد متهم به مهدورالدم بودن مقتول رأی به پرداخت دیه و تحمل چهار سال حبس تعزیری بابت اخلال در نظم عمومی صادر نمود و متهم را بابت شرب خمر به تحمل هشتاد ضربه شلاق و بابت تخریب اموال زندان به تحمل شش ماه حبس تعزیری محکوم نمود (ص1456) وکیل اولیای دم نسبت به رأی صادره اعتراض نمود که قضات وقت این شعبه دیوانعالیکشور طی دادنامه شماره 1400-14/12/86 با استناد به رأی وحدت رویه شماره 703-9/5/86 رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگاه تجدیدنظر استان دانستند که شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر طی دادنامه شماره 00039-26/1/87 قتل را عمدی تشخیص و رأی بدوی را نقض نموده و پرونده را جهت رسیدگی به دادگاه بدوی اعاده نموده که قضات وقت این شعبه دیوانعالیکشور طی دادنامه شماره 731-7/7/87 دادگاه تجدیدنظر را مکلف به رسیدگی ماهوی (پس از نقض رأی بدوی) دانستهاند این بار شعبه هفتم تجدیدنظر به عنوان شعبه دوم کیفری استان (ص 1554) اقدام به رسیدگی نمودند طی دادنامه شماره 0055-12/12/87 بزهکاری متهم را محرز دانسته حکم به قصاص نفس صادر نمودهاند و آن را قابل تجدیدنظرخواهی در دیوانعالیکشور دانستهاند که با تجدیدنظرخواهی از رأی مزبور این شعبه دیوانعالیکشور طی دادنامه شماره 808-27/5/88 رأی دادگاه تجدیدنظر را قطعی دانسته است و صرف تغییر عنوان آن شعبه از 7 تجدیدنظر به 2 کیفری استان را قادح در مقام ندانسته است متعاقباً نسبت به دادنامه شماره 0055-12/12/87 درخواست اعمال ماده 18 شده که پرونده به شعبه دادگاه تجدیدنظر ارجاع دادگاه مزبور طی دادنامه شماره 00465-25/6/91 رسیدگی به تجدیدنظرخواهی از دادنامه شماره 1572- 20/6/86 صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی خ را در صلاحیت دیوانعالیکشور دانسته پرونده به این شعبه دیوانعالیکشور ارجاع گردید با قرائت گزارش آقای عزیزاله رزاقی به شرح زیر اقدام به صدور رأی میگردد.
رای دیوان
صرف نظر از کیفیت نقض آراء صادره در راستای تجدیدنظرخواهی و اعاده دادرسی موضوع ماده 18 قانون اصلاح تشکیل دادگاهها از آنجایی که در وضعیت فعلی دادنامه تجدیدنظرخواسته شماره 334-1/8/86 صادره از دادگاه عمومی خ که در مقام واخواهی از دادنامه شماره 1572-30/6/82 صادره از آن شعبه بر مبنای احراز اعتقاد متهم به مهدورالدم بودن مقتول صادر گردیده و دلیل اثباتی آن علم قاضی اعلام شده است در حالی که در پرونده، امر روشنی که مبین علم باشد از ناحیه دادگاه اقامه و ابراز نشده است لذا دادنامه تجدیدنظرخواسته نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد مستنداً به بند دال شق ب ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری به دادگاه صالح فعلی که دادگاه کیفری استان میباشد، ارجاع میگردد.
رییس شعبه 27 دیوانعالی کشور – مستشار
فاضل – رزاقی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.