عدم لزوم طرف دعوا قرار دادن اشخاص ذینفع در دعوای حجر
درتاریخ : 1391/12/06 به شماره : 9109970909100515
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 3 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: حجر، خوانده
چکیده رای
دادستان به محض اطلاع از حجر هر شخصی، باید آن را در مرجع ذیصلاح مطرح و درخواست رسیدگی به آن نماید و لزومی به طرفیت قراردادن افراد ذینفع احتمالی در درخواست حجر نیست.
خلاصه جریان پرونده
آقای ح.الف. به وکالت از خانمها ل. و ی. ن. و ش.پ. به طرفیت آقا و خانمها م.، ف.، و م. ن. به خواسته 1- صدور حکم حجر 2- صدور حکم بر ابطال نوشته عادی و قرارداد عادی تصمیمات و توافقات از تاریخ 29/2/82 لغایت فوت، دادخواست تقدیم و به تاریخ 29/8/87 ثبت میگردد. وکیل خواهانها ضمن دادخواست توضیح داده «مرحوم ف.ن. بر اساس مدارک مستند پزشکی، کپی مصدق نظریه پزشک فوق تخصص مغزی و مدارک مستند مضبوط در پرونده وی در بیمارستان م. در سه نوبت سکته مغزی و سه نوبت جراحی مغزی که منجر به فوت او گردید در زمان حیات خود پس از عارضه مغزی دچار اختلال در حافظه و اعمال عالیه مغزی میگردد که در این بین برادر وی بنام م. با سوء استفاده از این موقعیت بیماری حادث شده اقدام به اخذ امضاء ذیل دستنوشته عادی و قرارداد عادی تصمیمات و توافقات از وی مینماید و اقدام به معاملاتی میکند که نهایتاً موجب تضییع حقوق موکلین را فراهم مینماید…». آقای الف. وکیل خواهانها در لایحه مورخ 22/1/88 با استناد مجدد به گواهی پزشکی فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب و مدارک بالینی وی در بیمارستان م. اعلام داشته گروهی از دوستان و نزدیکان وی در جریان وضعیت بیماری او بودهاند و یک عدد CD و عکسها از زندگی او در حال بیماری و محجوریت را تقدیم مینماید. دادگاه در تاریخ 22/1/88 با حضور وکیل خواهانها و خانم ی.ن. تشکیل و وکیل خواهانها خواسته را به شرح دادخواست تقدیمی اعلام وکسب نظریه پزشکی قانونی و استماع اظهارات شهود را مورد استدعا قرار میدهد. دادگاه نظریه پزشکی قانونی را استعلام و اداره پزشکی قانونی منطقه مرکزی در پاسخ مورخ 30/1/88 اعلام میدارد «استناد مدارک پزشکی ارائه شده آقای ف.ن. حداقل از 29/2/82 تا زمان فوت به علت عوارض جسمی و روانی ناشی از فشار خون بالا و حوادث عروقی مغزی تحت درمان و مراقبت پزشکی بوده و در این دوران، برهههای اختلال حواس نیز داشته است. تثبیت و استمرار اختلال حواس از 26/7/86 بوده است». وکیل خواهانها در تاریخ 31/1/88 طی لایحهای اعلام داشته سوابق بیمارستانی مورث موکلین بیش از 500 صفحه است و دوره استقرار اختلال حواس وی از تاریخ اولین سکته مرحوم لغایت فوت بوده و لذا تقاضای ارجاع به کمیسیون پزشکی قانونی مینماید. با ارجاع امر به کمیسیون پزشکی قانونی، جوابیه کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی که در تاریخ 12/3/88 با حضور همسر و دختر متوفی خانم ی.ن. تشکیل گردید حاکیست «نظریه فعلی صرفاً طبق مدارک موجود ارائه میگردد. بر این اساس نامبرده به دلیل سکتههای مغزی مکرر و اختلال حواس دو نوبت در تاریخهای 29/2/82 لغایت 14/3/82 و 18/3/83 لغایت 27/3/82 و مجدداً به دلیل تب و عوارض جسمانی در مرداد 1382نیز دو مرتبه بستری شده است. هر چند طبق گواهی پزشک معالج وضعیت اختلال حواس نامبرده از بستریهای فوق تا زمان فوت ادامه داشته است، لیکن به دلیل فقدان مستندات کافی اعلام تاریخ شروع و استمرار اختلال حواس و عدم توانایی اداره امور نامبرده قبل از مورخ 26/7/86 ( آخرین پذیرش بیمارستانی منجر به فوت) نفیاً و اثباتاً مقدور نمیباشد». با اعتراض خواهان دادگاه به تاریخ 26/3/88 موضوع را به کمیسیون پنج نفره پزشکی قانونی ارجاع و با تشکیل کمیسیون با حضور همسر وی در تاریخ 20/5/88 نتیجه به شرح آتی اظهار میگردد «حسب بررسی سوابق و مدارک پزشکی نامبرده از تاریخ 29/2/82 (زمان بروز اولین حادثه عروقی مغز) تا زمان فوت دچار ضعف قوای عقلانی و مغزی به گونهای بوده که توانایی اداره امور مالی و حقوقی خود را نداشته است و درحد سفاهت محسوب میگردد». وکیل خواهانها در لایحه مورخ 18/6/88 صدور حکم حجر را مورد استدعا قرارداده و نسبت به دیگر خواسته اعلام استرداد مینماید. دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به موجب دادنامه شماره 1227-24/6/88 با توجه به محتویات پرونده از جمله نظریه کمیسیون پنج نفره پزشکی قانونی حکم به حجر مرحوم ف.ن. صادر و تاریخ آن را از 29/2/1382 اعلام مینماید و در خصوص دعوی خواهانها به خواسته ابطال نوشته عادی نظر به استرداد آن، قرار ابطال دادخواست صادر مینماید. آقای ع.الف. به وکالت از م.، ف.، و م.ن. به طرفیت ل.، ی. و ش.ن. به خواسته واخواهی از دادنامه شماره 1227 به تاریخ 24/6/88 صادره از شعبه 45 دادگاه عمومی حقوقی در پرونده کلاسه 87/45/2055 درخواست رسیدگی کرده و عمده مطالب اعلامی اینکه مرحوم ف.ن. از 29/2/1382 تا زمان فوت معاملات عدیده با اشخاص نموده و ملکیت سینما ف. را در سال 1383 به دیگران واگذار و صورتجلسه مورخ 7/9/82 که بین وراث تتظیم و امضاء گردیده به امضاء ایشان رسیده است. دادگاه در تاریخ 10/5/89 با حضور وکیل واخواهان و وکیل واخواندگان و خانم ها ی.ن. و ش.پ. تشکیل و وکیل واخواهان دعوی را به شرح دادخواست تقدیمی اعلام و مطالب پیش گفته و توضیح داده و آقای الف.ش. وکیل واخواندگان در پاسخ اظهارداشته پرونده بالینی حدود هزار صفحهای بدون هیچگونه مداخلهای صرفاً توسط کمیسیون مربوطه از بیمارستان و پزشکان معالج وی مطالبه و مورد بررسی قرار گرفته است. دادگاه طی دادنامه شماره 1548 مورخ 4/8/1389 با توجه به محتویات پرونده و نظر به اینکه دادنامه صادره بر اساس نظریه کمیسیون پنج نفره پزشکی قانونی صادر گردیده و این نظریه مصون از هرگونه اعتراض باقیمانده و با اوضاع و احوال قضیه و استشهادیه پیوستی منطبق میباشد و واخواه دلیل یا مدرکی که موجب خدشه در دادنامه واخواسته باشد ارائه ننموده ضمن رد واخواهی بنا به استدلال و مستندات مذکور در رأی واخواسته حکم به تأیید دادنامه معترضًعنه صادر مینماید. آقای ع.الف. به وکالت از م.، ف. و م.ن. از این رأی تجدیدنظرخواهی کرده و شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان به موجب دادنامه شماره 9009970221300592-15/5/1390 نظر به اینکه «تصویر بیعنامهی پیوست لایحه ثبت شده به شماره 1712-18/6/88 دفتر دادگاه بدوی که توسط وکیل تجدیدنظر خواندگان تسلیم گردیده است حکایت از فروش پلاکهای فرعی یک تا شش از اصلی 2984 به آقای م.م. دارد که نامبرده طرف دعوا قرار نگرفته است»، دعوا را به کیفیت مطروحه قابل استماع ندانسته و با اعلام اینکه مورد اقتضای صدور قرار دارد دادنامه را واجد ایراد دانسته در نتیجه با نقض آن قرار رد دعوی خواهانهای بدوی را صادر و اعلام میدارد. خانمها ش.پ. و ی.ن. دادخواست فرجامی تقدیم و با اعلام اینکه خواهان صدور حکم محجوریت، تکلیفی در قراردادن افرادی غیر از ورثه بعنوان خوانده ندارد صدور قرار عدم استماع را فاقد وجاهت قانونی دانسته و نقض قرار را مورد تقاضا قرار میدهد. با ارسال پرونده به دیوان عالی کشور بهموجب دادنامه شماره 91/277/3 مقرر میگردد به تکلیف مقرر در ماده 385 قانون آیین دادرسی مدنی تبادل لوایح انجام و نیز پرونده کلاسه 87/45/2055 پیوست سابقه شود پس از رفع نقص پرونده اعاده شده و در دستور کار این شعبه قرار میگیرد. سابقه به ضمیمه لوایحی که آقایان م.الف. و ر.الف. به وکالت از خانمها ی. و ل.ن.و ش.پ. تقدیم نمودهاند حین شور قرائت میشود.
رای دیوان
با عنایت به اینکه درخواست صدور حکم به حجر ابتدائاً از امور حسبی است نه ترافعی و طبق مواد 1219 الی 1222 از قانون مدنی و نیز ماده 55 به بعد از قانون امور حسبی، دادستان و مقامات مذکور در موارد یاد شده به محض اطلاع از حجر فردی باید آن را در مرجع ذیصلاح مطرح و درخواست رسیدگی به آن کند و لزومی به طرفیت قراردادن افراد ذینفع احتمالی در درخواست حجر نیست، لذا اعتراض فرجام خواهان وارد تشخیص و طبق بند 3 ماده 371 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی دادنامه فرجامخواسته به شماره 9009970221300592 نقض و در اجرای بند الف ماده 401 از همین قانون پرونده جهت رسیدگی به شعبه صادر کننده رأی منقوض ارجاع میگردد.
رییس شعبه 3 دیوان عالی کشور- مستشار
غفار پور – سواد کوهی فر
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.