دعوی فسخ نکاح به لحاظ عقبماندگی ذهنی خفیف زوجه
درتاریخ : 1392/01/27 به شماره : 9209970909900037
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 26 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: نکاح، فسخ نکاح، خیار تدلیس، عقبماندگی ذهنی، عیب
چکیده رای
عقب ماندگی ذهنی خفیف زوجه از موارد فسخ نکاح نیست و سکوت زوجه یا ولی وی در این باره تدلیس مجوز فسخ تلقی نمیشود. زیرا طبق فتوای امام خمینی (ره)، درصورت فقدان صفت کمال (مثل ضریب هوشی کمتر از حد طبیعی)، در غیر عیوب موجب خیار، سکوت زوجه یا ولی وی حتی با توجه به اینکه زوج معتقد به وجود صفت کمال در زوجه نیز باشد، موجب خیار فسخ نیست و این استدلال که در سلامت زوجه احتیاجی به شرط نیست، با توجه به اینکه موضوع دعوی صفت کمال است مخدوش میباشد.
خلاصه جریان پرونده
آقای ع.م. دادخواستی به طرفیت خانم ن.ر. به خواسته صدور حکم فسخ نکاح تقدیم ریاست محترم دادگاههای حقوقی بروجن نموده و توضیح داده که: با خوانده در تاریخ 3/12/88 به عقد دائم درآمدهایم. در تاریخ عقد یا قبل از آن، خانواده همسرم و خود ایشان به من اعلام نکردند که همسرم دچار مشکل ذهنی است و قدرت انجام امور زندگی مشترک را ندارد و متعاقب زندگی مشترک با او متوجه شدم که توانایی انجام امور ساده زندگی را ندارد و هر چه با خانواده او صحبت میکردند، میگفتند او دچار اضطراب شده و تازه اول زندگی است و کمکم یاد میگیرد. در تاریخ 26/4/89 خودم در مورد پیگیری مشکل همسرم از لحاظ پزشکی برآمدم که متوجه شدم او دچار مشکل ذهنی است که به خاطر فریب در ازدواج نیز از ایشان و خانوادهاش شاکی شدم. با وجود داشتن مشکل همسرم در زمان عقد و عدم اعلام همسرم و خانوادهاش و اینکه گفته بودند از نظر جسمی و عقلی سالم است، در حالی که اینطور نبوده، استعلام از پزشکی و روانشناس مورد خواسته است. پرونده در تاریخ 26/6/89 به شعبه 2 دادگاه حقوقی ارجاع، وقت رسیدگی تعیین و طرفین دعوت شدهاند. در جلسه 28/9/89، دادگاه خواسته خواهان را به شرح دادخواست تقدیمی اعلام و اضافه نموده که روانشناس گفته: هوش همسرم به اندازه بچه نُه ساله است. مثلاً همسرم نمیتواند پول بشمارد و یا دو شاخه برق را داخل پریز کند. خوانده در پاسخ اظهار داشته: بنده قبول ندارم. همسرم بدگمان است. در این مدت مرا مورد ضرب و جرح قرار داده و موهایم را کشید و مرتب فحاشی میکند. همسرم از همسر قبلی خود یک دختر پنج ساله دارد. رابطه من با دختر او خوب است. همسرم در دادسرا هم شکایت کرد و بنده به پزشکی قانونی معرفی شدم که اعلام شد مشکل ندارم و شوهرم جلوی مردم و اقوام میگوید، من عقب مانده ذهنی هستم. خواهان ادامه داده که یک دفعه نزدیک بود خانه را به آتش بکشد و در این خصوص شهود هم دارم. در دادسرا هم شکایت کردم گفتند؛ پرونده شما کیفری نیست و در آن پرونده رضایت دادم و دادخواست دادم. خوانده نیز گفت: تا کلاس سوم ابتدایی سواد دارم و هر سه کلاس را قبول شدم و معدل کلاس سوم 14 شد، و علت ترک تحصیلم این بود که پدرم گفت، قالی بباف. علیرغم اینکه خیلی از مدرسه خوشم میآمد، نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. دادگاه خوانده را به پزشکی قانونی بروجن معرفی نموده که مدیر کل پزشکی استان اعلام داشته: بر اساس معاینه و مصاحبه و بررسی مدارک پزشکی، بهرههوشی وی در حد طبیعی بوده و جنون ندارد. 2ـ میزان بهره هوشی در حد طبیعی میباشد. 3ـ قادر به انجام امور زندگی و زناشویی میباشد. (مندرج در صفحه 18 پرونده). سازمان بهزیستی نیز در پاسخ به دادگاه اعلام داشته: «زوجین از تاریخ 24/6/89 به صورت خود ارجاع تحت مداخله روانشناختی این مرکز قرار گرفتهاند. در دو نوبت با دو نوع تست متفاوت مورد آزمون قرار گرفتند. نوبت اول در تاریخ 9/5/89 با هوش 56 که به دلیل اضطراب و افسردگی شدید به پزشک معرفی و بعد از دو هفته مجدداً همان تستها اجراء گردید. با هوش 71 میباشد. وی از طرف افراد، آموزشپذیر بوده و بنا به تشخیص این مرکز قادر به امور مربوط به زندگی مشترک به طور مستقل نمیباشد.» (مندرج در صفحه 17 پرونده). کمیسیون پزشکی نیز در تاریخ 17/12/89 و پس از معاینه خانم ن.ر. اعلام داشته: «در حال حاضر آثار و علائمی دال بر جنون ندارد. ولی از نظر بهره هوشی، پایینتر از حد طبیعی است (عقبماندگی ذهنی ـ خفیف) و در گروه آموزشپذیر قرار دارد. در شرایطی که حمایت شود، قادر به اداره امور یک زندگی ساده میباشد. (مندرج در صفحه 25 پرونده). خوانده در لایحه مورخ 17/1/90 و با استناد به گواهی گواهان به آشنایی دیرینه دو خانواده و معاشرت قبل از عقد اشاره و به گواهی خانواده زوج ایراد نموده است. وکیل خواهان نیز با تقدیم لایحهای عقب ماندگی ذهنی زوجه را متصل به صغر دانسته که قابل درمان نیست و تقاضای صدور حکم به فسخ نکاح نموده است. دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و با توجه به نظریه کمیسیون پزشکی که مصون از اعتراض مانده است، به استناد ماده 1128 ق.م و اینکه تصریح به شرط نیز لازم نیست، بلکه اگر عقد متبایناً بر آن وصف واقع شده باشد و مشروطعلیه فاقد شرط باشد، مشروطله حق فسخ خواهد داشت و به شرح دادنامه حکم به فسخ نکاح منعقده بین خواهان و خوانده صادر و اعلام نموده است. خانم ر.ف. و آقای م.الف. به وکالت از خانم ن.ر. نسبت به دادنامه شماره 00416ـ3/5/90 صادره از شعبه 2 دادگاه عمومی بروجن، تجدیدنظرخواهی نموده که شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان چهار محال و بختیاری، به موضوع رسیدگی و به استناد نظریه کمیسیون پزشکی، کارنامه تحصیلی زوجه، اذعان زوجه به عدم شناخت نسبت به زوج قبل از ازدواج و نیز به لحاظ فقدان دلیل بر وجود علم زوج تجدیدنظرخوانده، به فوریت حق فسخ بنا به اظهاراتش در جلسه 28/9/89 دادنامه تجدیدنظرخواسته را مطابق با موازین و آن را تأیید نموده است. خانم ر.ف. و آقای م.الف. به وکالت از خانم ن.ر. نسبت به دادنامه شماره 0014100136ـ27/2/91 صادره از شعبه اول دادگاه تجدیدنظر چهار محال و بختیاری، فرجامخواهی نموده و با توجه به فاصله زمان عقد و عروسی که دو ماه بوده و برای شناخت زوجه کافی بوده، به کوچکبودن شهر و علم فرجامخوانده به وضعیت موکل اشاره و با استناد به شهادتنامه رسمی مورخ 14/5/91 به شماره 3348 دفترخانه شماره 31 شهر فرادبنه میباشد که بر علم و اطلاع کامل زوج از وضعیت زوجه استناد نموده که گواهان حاضر به ادای شهادت در محاکم قضایی خواهند بود و به شرح لایحه، تقاضای نقض دادنامه صادره را نمودهاند. وکیل فرجامخوانده به لایحه فرجامخوانده اشاره که شهادت گواهان را کذب دانسته که به لحاظ فامیلی ابراز شده و شهر کوچک را دلیلی برای شناخت کامل افراد آن هم از جنس مخالف با یکدیگر ندانسته و با استناد به نظریه پزشکی قانونی (کمیسیون) که مصون از اعتراض مانده است و با توجه به تحقیقات کامل انجام شده و بیاساس بودن فرجامخواهی، تقاضای تأیید دادنامه فرجامخواسته را نموده است. پس از تبادل لوایح که عنداللزوم در وقت شور قرائت خواهد شد، پرونده به دیوانعالی کشور ارسال و مآلاً به این شعبه ارجاع گردیده است.
رای دیوان
با توجه به اوراق و محتویات پرونده و مفاد دادخواست و لوایح تقدیمی، طرفین و نظر به خروج موضوعی خواسته از موارد احصایی مندرج در ماده 1123 قانون مدنی و نظر به اینکه در تحقق ماده 1128 قانون مدنی، دلیل و بینهای دال بر تصریح یا ابتناء عقد بر ذکر شرط مورد نظر در وقت اجرای صیغه نکاح ابراز نگردیده و سکوت زوجه یا ولی وی در خصوص عقبماندگی ذهنی خفیف، از عیوب موجب خیار و تدلیس مجوز فسخ نمیباشد و طبق مسأله 14 از کتاب النکاح صفحه 296 جلد دوم تحریرالوسیله حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، در فقدان صفت کمال (مثل ضریب هوشی کمتر از حد طبیعی) در غیر عیوب موجب خیار، سکوت زوجه یا ولی وی حتی با توجه به اینکه زوج معتقد به وجود صفت کمال در زوجه نیز باشد، موجب خیار فسخ نیست و استدلال دادگاه محترم مبنی بر اینکه در سلامت زوجه احتیاجی به شرط نیست، با توجه به اینکه موضوع صفت کمال است، این استدلال مخدوش و مغایر با مفاد ماده 1128 قانون مدنی میباشد. هر چند وضعیت زوجه با چند جلسه قابل تشخیص است، اظهار بیاطلاعی زوج نیز بلاوجه است. بنا به مراتب دادنامه فرجامخواسته را مطابق با موازین تشخیص نداده و به استناد ماده 371 ق.آ.د.م و بند ج ماده 401 ق.آ.د.م نقض و پرونده به شعبه همعرض ارجاع میگردد. متذکر میگردد بر فرض که موضوع مطروحه از عیوب موجب خیار و تدلیس مجوز فسخ نکاح باشد، چون زوجه مدخوله است، لذا زوج میبایستی کل مهریه مافیالقباله را به زوجه پرداخت نماید.
رئیس شعبه 26 دیوانعالی کشور ـ مستشار
انصاری ـ مجتهدزاده
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.