تقاضای فسخ نکاح به استناد کتمان ازدواج سابق
درتاریخ : 1392/11/21 به شماره : 9209970907201217
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 12 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: نکاح، فسخ نکاح، تدلیس، کتمان ازدواج سابق
چکیده رای
چنانچه زوج پیشتر ازدواجهای مکرر داشته و در زمان نکاح، این موضوع را از همسر خود پنهان کند چون عقد متبانیاً بر این بستهشده که ازدواج اول زوج باشد بنابراین زوجه میتواند نکاح را فسخ کند.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 20/4/90 خانم ن.ن. به استناد تصویر رونوشت سند ازدواج پرونده کلاسه 1906/89 مطروحه در شعبه 26 دادخواستی به خواسته فسخ نکاح به جهت تدلیس بهطرفیت آقای م.ج. تقدیم و چنین توضیح میدهد اینجانب خواهان در تاریخ 6/12/88 با خوانده(م.ج.) ازدواج نمودم و در تاریخ 7/12/89 متوجه انواع فریبها 1 ـ تحصیلات کارشناسی زبان آلمانی معرفی نمود و اکنون کاشف بهعملآمده که مدرک دانشگاهی نداشته که یکی از شروط اینجانب برای ازدواج تحصیلات دانشگاهی همسرم بوده 2 ـ سه ازدواج ناموفق خود را از من کتمان نموده که همسران قبلی وی نیز حاضر به ادای شهادت میباشند 3 ـ سن واقعی خود را نیز از من مخفی نـگهداشـته که با شـکایت کیفری در هـمان تاریخ علـیه وی به جهت تدلیس در ازدواج پرونده در حال رسیدگی میباشد نظر بهمراتب یادشده و اینکه عقد متبایناً بر آن واقعشده تقاضای رسیدگی و صدور حکم فسخ نکاح به لحاظ تدلیس در ازدواج را دارم پرونده جهت رسیدگی به شعبه بیست و ششم دادگاه عمومی حقوقی اصفهان ارجاع میگردد آقای م.ق. با تقدیم وکالتنامهای خود را بهعنوان وکیل زوج معرفی میکند و همچنین خانمها ز.ب. و ش.ش. با تقدیم وکالتنامهای بهعنوان وکیل زوجه در پرونده مداخله میکنند و وکلای طرفین لایحهای تقدیم که پیوست پرونده میگردد شعبه مذکور در تاریخ 26/7/90 با حضور وکلای طرفین تشکیل جلسه میدهد وکلای طرفین اظهار داشتند که اظهارات به شرح لایحه تقدیم شده تقاضای رسیدگی را دارند دادگاه پرونده استنادی کلاسه 900249 از شعبه 114 کیفری مطالبه میکند وکیل خواهان در این خصوص به دادگاه اعلام میکند با توجه به اینکه پرونده درخواستی به کلاسه 900125 در شعبه 114 کیفری به شعبه 32 دادیاری عودت دادهشده و بدل آن پرونده در شعبه 114 کیفری موجود است بدین منظور درخواست میشود پرونده کلاسه مزبور از شعبه 32 دادیاری درخواست گردد هرچند دادسرای مربوطه موضوع شکایت دعوی را به لحاظ ترک فعل جرم ندانسته و قرار منع تعقیب صادر نموده است در این راستا پرونده کلاسه دیگری به شماره 901106 توضیحاً شماره 901016 مطروحه در شعبه 114 کیفری بهعنوان تدلیس در ازدواج مطرح میباشد که وقت رسیدگی آن به تاریخ 11/10/90 ساعت 30/11 مورد لحاظ قرارگرفته است دادگاه پس از وصول پرونده استنادی کلاسه 90/573 چنین مرقوم پرونده استنادی حکایت از این دارد که در خصوص شکایت تدلیس از ناحیه زوجه علیه زوج که منتهی بهقرار منع تعقیب شده است با اعتراض بهقرار مربوطه به شعبه 114 ارجاع و دادگاه محترم قرار منع تعقیب را موجه تشخیص و آن را تأیید نموده و قطعیت یافته است با این توصیف ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 2145-30/11/90 چنین رأی میدهد: در خصوص دعوی خانم ن.ن. فرزند الف. با وکالت خانم ز.ب. بهطرفیت آقای م. ج. فرزند ع. با وکالت آقای م.ق. به خواسته فسخ نکاح به جهت تدلیس در آن موضوع سند نکاحیه شماره 3715مورخ 6/12/1388 دفتر شماره …. حوزه ثبت اصفهان بدین توضیح که خواهان و وکیل وی اظهار داشتند در زمان عقد ازدواج خوانده خود کارشناس زبان آلمانی و دارای کمتر از سن درجشده در سند سجلی و اینکه تابهحال سابقه ازدواج نداشته معرفی نموده حالآنکه پس از عقد مشخصشده که نامبرده فاقد تحصیلات دانشگاهی و دارای چند فقره ازدواج ناموفق و همچنین داشتن سنی بالاتر از سن اعلامی میباشد علیهذا دادگاه نظر به محتویات پرونده و نظر به اینکه موضوع تدلیس در ازدواج با شکایت زوجه در دادسرا مطرح و به لحاظ عدم احراز وقوع بزه قرار منع تعقیب که این قرار در دادگاه شعبه 114 تأیید گردیده ردّ شده و نظر به عدمکفایت ادله اثباتی و مستنداً به ماده 197 قانون آیین دادرسی مدنی رأی به ردّ دعوی خواهان صادر و اعلام میدارد پس از ابلاغ رأی صادره و تجدیدنظرخواهی خانم ن.ن. شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان بدواً پروندههای کلاسه 900125 و 901106 یا 901016 شعبه 114 دادگاه عمومی جزایی اصفهان را مطالبه میکند و پس از وصول پرونده به شرح صورتجلسه پیوست (ص 50 پرونده) خلاصه آن را در پرونده درج میکند و نهایتاً اعلام میکند سرانجام در تاریخ 7/8/90 دادیار قرار مجرمیت متهم (م.ج.) را به خاطر تدلیس در امر ازدواج (خود را لیسانسیه زبان و ادبیات آلمانی معرفی کرده) را صادر پس از موافقت و کیفرخواست متهم به استناد ماده 647 قانون مجازات اسـلامی صادرشـده اسـت و پرونده جهت رسـیدگی به شعبه 114 دادگاه عمومی جزایی اصفهان ارجاع که این شعبه متهم از اتهام انتسابی به دلایل مندرج در دادنامه تبرئه میکند که براثر تجدیدنظرخواهی پرونده در شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان در نوبت رسیدگی قرار میگیرد که نهایتاً برابر تصویر دادنامه شماره 1239 مورخ 9/9/1391 شعبه 8 دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان دادنامه شماره 910195-25/2/91 صادره از شعبه 114 دادگاه عمومی جزایی اصفهان مستنداً به بند الف ماده 257 قانون آیین دادرسی کیفری تأیید و استوار مینماید دادگاه وقت رسیدگی تعیین و طرفین را به دادرسی دعوت میکند و در تاریخ 22/3/1392 با حضور طرفین و وکلای آنان تشکیل جلسه میدهد وکیل زوجه ضمن تکرار مفاد دادخواست توضیح میدهد چون عقد نکاح موکله مبنی برداشتن صفات کماله ازجمله تفاوت سنی کمتر از ده سال و داشتن تحصیلات دانشگاهی و پسر بودن زوج به گفت عرف و ازدواج نکردن وی واقع گردیده بهنحویکه فقدان هر یک از این صفات در زوج موکله را بر آن وامیداشت که هرگز راضی به این ازدواج نشود درخواست میگردد به استناد مواد 1128 و 439 قانون مدنی و طبق ماده یک قانون مسئولیت مدنی مصوب 1339 و با توجه به مسئله 113 تحریرالوسیله حضرت امام (ره) حکم بر فسخ نکاح در دادنامه بدوی را صادر فرمایند سپس وکیل خوانده در پاسخ اظهار داشت در مورد مسئله 13 تحریر مربوط بهجایی است که شرط تصریحشده و در مانحنفیه خروج موضوعی دارد و در مورد دادنامه کیفری در رأی شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر به خاطر عدم ارائه ادله اثباتی مبنای صدور رأی بوده است آخرین اراده طرفین در سند نکاحیه قیدشده که شغل موکلم آزاد و آهنفروش قیدشده است آنچه قاطبه شهود در پرونده کیفری گفتهاند و موکل هم در زمان آشنایی با این خانم که پرسیدهاند آلمان چهکار میکردهای گفته است که تحصیل میکردم و درست هم بوده و مدارک آن موجود است که موکلم دو، سه مستر که حدود یک سال بشود را در آلمان به تحصیل زبان آلمانی مشغول بوده است و آنچه در آلمان رویه است صدور گواهی اتمام تحصیلات است که مدرک لیسانس که در ایران مرسوم میباشد دادگاه خطاب به تجدیدنظر خوانده سؤال میکند حدود چند سال تحصیل در دانشگاه آلمان مصادف با لیسانس ایران است نامبرده پاسخ داد نمیدانم سپس مجدداً وکیل تجدیدنظر خوانده توضیح داد که این ادعاهایی که زوجه دارند جزء شروط ابتدایی میباشد که بنا بر اجماع فقهای امامیه بـاطل است و جزء شروط بنایی نمیباشد درواقع سه ادعای تجدیدنظرخواه مبنی بر سن موکل و تحصیلات و عدم ازدواج قبلی موکل در مورد اول جزء شروط ابتدایی با قید این نکته که فرض مبحث حقوقی است نه قید وقایع، موکل مصرانه مدعی عدم اشتراط است در مورد سوم ازدواجهای قبلی موکل به لحاظ اعلام و اظهار ازدواجهای قبلی به تجدیدنظرخواه توسط موکل و آگاهی ایشان از این موضوع اساساً ادعای مشروط بودن آن مفروغٌعنه از مباحث شروط است تقاضای ردّ تجدیدنظرخواهی را دارد تجدیدنظر خوانده در پاسخ دادگاه اظهار داشت که من سه ازدواج قبلی داشتهام اولی سال 75 بود به خاطر مشکلات خودم طلاق دادم و مهریهاش را پرداخت کردم دوم سال 79 بود طلاق توافقی صادر شد ازدواج سوم سال 85 بود خودم رفتم تقاضای طلاق کردم و مهریه ایشان را هم نصف پرداخت کردم و هر سه مورد ازدواج قبلیم را قبل از عقد در یک جلسه خصوصی به ایشان گفتم در مورد مدارک من با ایشان گفتم که خواهر و برادرم آلمان هستند و من هم مدتی آنجا بودم و یک دوره کالج زبان آلمانی هم خواندهام که این حرف ما شده که من مدرک دارم و فلان و بهمان ـ در پایان زوجه توضیحاتی میدهند و دادگاه از 4 نفر از شهود تعرفه شده خواهان به شرح اوراق جداگانه تحقیق (صفحات 63 الی 66 پرونده) میکند و آنگاه پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 344-28/3/1392 چنین استدلال میکند تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه با وکالت ز.ب. و ش.ش. نسبت به دادنامه شماره 2145-900 وارد است زیرا صرفنظر از ادعای زوجه در مورد سن و مدرک تحصیلی زوج که به سهولت قابلبررسی بوده و میتواند کوتاهی از ناحیه وی در مورد احراز صحتوسقم آنها تلقی گردد لیکن در مورد ازدواجهای قبلی زوج که مورد تأیید وی نیز میباشد و مدعی است در سالهای 75-79-85 سه ازدواج داشته که هر سه آنها منتهی به جدایی شده است و چون ادعای زوج مبنی بر اعلام ازدواجهای قبلی در یک جلسه خصوصی به زوجه بدون دلیل میباشد و اثبات نشده و از طرفی با توجه به موقعیت خانوادگی و اجتماعی و شغلی زوجه محرز است که قصد ازدواج با فردی بوده که اولین ازدواج او باشد و درواقع صفت ازدواج اول زوج جزء صفاتی است که مقصود چنین زنی با چنین موقعیتی میباشد، اگرچه در عقد تصریح به آن نشده باشد و به تعبیری در مانحنفیه صفت مذکور جزء صفاتی است که عقد متبایناً بر آن واقعشده لذا خواسته مطروحه ثابت تشخیص داده میشود و مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی در امور مدنی و مواد 1120 و 1128 قانون مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته حکم به فسخ نکاح نامبردگان صادر و اعلام میگردد این رأی در تاریخ 2/5/1392 ابلاغ و آقای م.ج. در تاریخ 12/5/1392 نسبت به آن اعتراض و تقاضای فرجامخواهی میکند پرونده جهت رسیدگی پس از تبادل لوایح به دیوانعالی کشور ارسال که به این شعبه ارجاع میگردد ـ مشروح مفاد لوایح طرفین به هنگام ملاحظه گزارش قرائت خواهد شد.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای حیدری عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رای دیوان
اعتراض فرجامخواه آقای م.ج. نسبت به رأی شماره 344-28/3/1392 صادره از شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان با توجه به مندرجات پرونده و رسیدگیهای بهعملآمده وارد نیست رأی دادگاه بنا به جهات و دلایل منعکس در آن و نحوه استدلال و اظهارات فرجامخواه به شرح صورتجلسه مورخ 22/3/1392 دادگاه تجدیدنظر استان و تکذیب ادعای وی از ناحیه فرجامخوانده و رعایت تشریفات دادرسی مخالف قانون نمیباشد فلذا با استناد ماده370 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 رأی فرجامخواسته نتیجتاً ابرام و پرونده اعاده میگردد.
رئیس شعبه 12 دیوانعالی کشور ـ مستشار
طیبی ـ حیدری
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.