درتاریخ : 1393/04/23 به شماره : 9309970910600525

موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور

این نمونه رای که در شعبه 33 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد:

چکیده رای

درصورتی‌که دادگاه بدون حضور طرفین و نیز نماینده دادستان و تشکیل جلسه رسیدگی اقدام به صدور رأی نماید، از موارد تجویز اعاده دادرسی است.

خلاصه جریان پرونده

پس از نقض دادنامه صادره از شعبه اول کیفری استان البرز در شعبه 33 دیوان عالی کشور و اعاده به شعبه رسیدگی‌کننده جهت رفع اشکالات مطروحه در دادنامه شعبه دیوان به شماره 255-2/5/1392 که در صفحات 96 تا 99 ضم پرونده است و نیاز به تکرار نیست مجدداً پرونده رسیدگی گردیده و از متهم ص.ح.، سؤال شده چرا شاکی آقای س.ش. از شما شکایت کرده پاسخ داده به اتهام آدم‌ربائی شکایت کرده و ما این آقا را نمی‌شناسیم ما را اشتباهی گرفته‌اند، به ده … نرفته‌ایم، حتماً کاری نکردیم که رضایت داده است. س: حسب اطلاع خانواده شما یک‌میلیون تومان به آقای ش. داده چرا؟ ج: خبر از یک‌میلیون نداریم شاید برای رضایت بوده ولی خبر نداریم. در پاسخ به سؤالات دیگر گفته است: من م.ن. را نمی‌شناسم، او اسم مرا شنیده است، با ایشان و شاکی جایی نرفته‌ام، ما را اشتباهی گرفته‌اند، کاری نکردم ولی مأمورین غروب ما را گرفتند. دروغ نمی‌گویم حقیقت را گفتم، خطاب به شاکی آقای س.ش. 18 ساله شکایت خود را توضیح دهید؟ در پاسخ اظهار داشته: دو سال پیش از مغازه دائمی‌ام به سمت منزلمان حرکت می‌کردم یک دستگاه موتورسیکلت کنارم ایستاد. گفتند سوار شو، مقاومت کردم مرا کتک‌کاری نمودند. آقای م.ن. درحالی‌که یک تیغه چاقو در دست داشت با زور بنده را سوار موتورسیکلت نمودند به سمت … در میدان خواستم داد بزنم م. که پشت سر من نشسته بود با چاقو فشار داد، حتی پهلویم زخم شد مرا به سمت مزرعه ذرت بردند اگر الآن برویم می‌توانم محل را نشان دهم، آنجا مرا به‌زور پائین آوردند اول ص.ح. با من لواط انجام داد بعد م.ن. لواط کرد. موقعی که سوار موتور نمودند گوشی مرا گرفتند، سیم‌کارت آن را پرت نمودند و گوشی را سرقت کردند و مبلغ حدود 38 یا 40 هزار تومان را آقای ن. از جیبم خارج نمود و آن را سرقت کردند. حوالی غروب بود کسی در محل نبود مطمئن هستم همین دو نفر بودند، …کوچک است توسط رفقا و همسایگان و فامیل‌ها آن‌ها را شناسایی کردیم. آقای ص.ح. راکب موتور بود در برگشت مرا خودشان نیاورند پیاده آمدم وقتی منزل رسیدم اول به مادرم گفتم با دو نفر دعوا کردم در کلانتری جریان لواط را توضیح دادم بعد از دو یا سه روز مرا به پزشکی معرفی کردند. در لحظه بازجوئی بغض شاکی را گرفته بوده است. س: حرف دیگری دارید. ج: آبرویم رفته است، در بین دوستان و رفقا احساس حقارت می‌کنم، مدتی مدرسه نمی‌رفتم دو هفته زبانم گرفته‌شده بود نمی‌توانستم حرف بزنم. پدر شاکی نیز ضمن تأیید اظهارات فرزندش، دریافت وجه را جهت اعلام رضایت تکذیب نموده و مراجعات مکرر اقوام متهمین را جهت اخذ رضایت مطرح کرده و درنهایت رضایت نداده است. از متهم م.ن. علت درگیری با شاکی را پرسیده‌اند اظهار داشته: با موتور از کنار آقای ش. رد شدم، سرعت‌بالا بود به من فحش داد، ایستادم، گفتم چرا فحش می‌دهی درگیر شد من هم یک سیلی به او زدم، اتهام‌ها را قبول ندارم، شاکی حرفی زده است، قبول ندارم، اسم ص.ح. را هم آوردم تا جرم خودم را کم کنم ولی اصلاً او را نمی‌شناسم. مرجع انتظامی طی گزارشی نتیجه تحقیقات محلی را چنین اعلام کرده‌اند که: با تحقیق از اهالی محل و انجام کارهای اطلاعاتی و پلیسی مشخص گردید، متهمین سوار بر موتور حرکت می‌کردند شاکی نیز در مسیر به سمت منزل در حال حرکت بوده که موتورسیکلت دور می‌زند، هر دو متهم دارای قدرت بدنی بوده شاکی را به‌زور و با تهدید چاقو سوار موتور می‌کنند شاکی تا حدودی از حسن و جمال خوبی برخوردار بوده، به سمت مزرعه حرکت می‌کنند، حسب تحقیقات دو متهم باهم آشنا و وضعیت اخلاقی مناسبی ندارند، اهالی از اخلاق رذیله آن‌ها به تنگ آمده‌اند دادسرا در موردایراد ضرب‌وجرح به علت رضایت شاکی قرار موقوفی صادر می‌نماید و در مورد آدم‌ربائی قرار مجرمیت صادر می‌نماید. وکیل شاکی طی لایحه‌ای به شعبه 33 دیوان عالی کشور رضایت ثبتی از هر دو نفر متهم را تقدیم نموده که ضمیمه پرونده است (صفحه 94) ع.الف. طی شرحی خود را به‌عنوان وکیل متهمین معرفی می‌نماید و در لایحه‌ای اعلام می‌کند که شاکی با موکلین وی در پارک درگیر شده و همین درگیری باعث طرح شکایت شده، رضایت وی نشان می‌دهد که خودش جازم نبوده اخطاریه متعدد که برای شاکی جهت پیگیری ارسال‌شده مؤید همین امر است. شاکی مدعی شده او را به‌زور سوار کرده‌اند ساعت 5/9 در شهریور پارک به‌گونه‌ای است که تا ساعت 12 شب از تجمع افراد جای سوزن انداختن نیست. هیچ شخصی شهادتی نسبت به اظهارات وی نداده است. شاکی پرونده بیان داشته دو روز قبل با وی لواط شده با توجه به تاریخ شکایت 21/6/92 جرم در تاریخ 19/6/92 به وقوع پیوسته نظریه پزشکی قانونی در تاریخ 23/6/92 صادرشده که در آن بیان‌شده مصدومیت دقیقاً زمان طرح شکایت می‌باشد بنابراین‌که دادسرای … دلیل آدم‌ربائی را حالت دفاعی شاکی با توجه به صدمات وارده دانسته منتفی هست. طبق نظر پزشک قانونی هیچ آثار منی در مقعد شاکی وجود نداشته درحالی‌که وی مدعی است یک نفر داخل بدن وی ریخته. عدم صراحت و قاطعیت پزشکی قانونی دال بر دخالت آلت تناسلی مردانه در پارگی مقعد نمی‌تواند موجب حصول علم قاضی باشد. اقرار هم توسط هیچ‌یک از متهمین وجود نداشته، تنها یک متهم می‌گوید ص.ص. شاکی را کتک زد، و با او لواط کرده و در جلسات بعدی این اظهارات را تکذیب می‌کند. با توجه به‌مراتب تقاضای برائت متهمین را دارم. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به شرح دادنامه 489-23/11/1392 با اکثریت آراء بزهکاری متهمان را محرز تشخیص و با استناد به ماده 125 از قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 و ماده 621 و مواد 108 و 110 و 120 از قانون مجازات اسلامی هر یک از متهمان را از حیث بزه آدم‌ربائی به تحمل 15 سال حبس تعزیری و در مورد اتهام دیگر مبنی بر ارتکاب عمل شنیع لواط به اعدام با طناب دار محکوم می‌نماید. اقلیت یک نفر لواط ایقابی را در معرض شبهه دانسته و با اعلام گذشت شاکی علم حاصله را به قوت سابق خود نمی‌داند پس از ابلاغ رأی وکیل متهمین طی لایحه‌ای به رأی صادره اعتراض نموده و تأکید بر نظریه پزشکی قانونی که تاریخ وقوع فعل احتمالی را دو روز بعد از آدم‌ربائی و لواط ادعائی اعلام نموده به‌علاوه شبهه را قابل‌طرح دانسته از طرفی شاکی در شکایت اولیه از ضرب‌وجرح صحبت نکرده و اثری از چاقو در بدن شاکی گزارش نشده، موکلین اقرار نداشته‌اند نظر مرجع انتظامی و گزارش آنان بیان اظهارات شاکی است که مستند رأی قرارگرفته اقدامات تکمیلی موردنظر شعبه دیوان انجام نگرفته، اعلام رضایت با دریافت وجهی اندک می‌تواند دلالت بر واقعیت نداشتن ادعا بنماید، در جلسه رسیدگی نماینده دادستان نیز حضور نداشته است درنهایت تقاضای نقض دادنامه را نموده است. پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و در تاریخ 3/4/1392 به این شعبه ارجاع شده است.

رای دیوان

نظر به این‌که شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز، علی‌رغم این‌که نماینده دادستان، طرفین و وکلای آنان را برای جلسۀ روز 19/11/92 احضار نموده، لیکن بدون تشکیل جلسه دادرسی و محاکمه و ذکر علّت آن در تاریخ 23/11/92 ختم رسیدگی را اعلام و مبادرت به صدور رأی نموده است درحالی‌که برابر بند 2 قسمت «ب» ماده 265 و بند «ب» ماده 266 قانون آئین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، دادگاه مکلّف بوده پس از نقض رأی سابق، با تشکیل جلسه دادرسی و محاکمه، نقایص موردنظر شعبه دیوان عالی کشور، ازجمله عدم حضور نماینده دادستان در جلسه دادرسی و نبودن تحقیقات کامل پیرامون موضوع و تبیین متعارف بودن علم قضات محترم را، برطرف و سپس مبادرت به انشاء رأی نماید بنابراین، رأی صادره قابل‌تأیید و ابرام نیست و ضمن وارد دانستن اجمالی اعتراض وکیل متهمین، دادنامه تجدیدنظر خواسته به شماره 489-23/11/92 شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز را نقض و مستنداً به بند 2 قسمت «ب» قانون آئین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، پرونده جهت رسیدگی مجدد به همان شعبه رسیدگی‌کننده ارجاع می‌گردد.

 رئیس شعبه 33 دیوان عالی کشور- عضو معاون

نیازی- اعتماد

توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.