طرح دعوای الزام به ثبت نکاح باوجود اختلاف در اصل نکاح
درتاریخ : 1392/12/13 به شماره : 9209970907201320
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 12 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: نکاح، اثبات زوجیت، الزام به ثبت نکاح
چکیده رای
چنانچه زوجه دعوای الزام به ثبت نکاح عادی را مطرح کند درحالیکه در اصل نکاح اختلاف وجود دارد ورود دادگاه به اصل نکاح خارج از خواسته خواهان محسوب میشود بلکه زوجه ابتدا باید دعوای اثبات زوجیت را طرح کند و سپس دعوای الزام به ثبت نکاح را مطرح کند.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 15/6/1391 خانم س.الف. به استناد تصویر سند عادی ازدواج مورخ 12/5/1391که دارای مهر برگشماری دفتر شعبه سوم دادگاه عمومی سنندج و ابطال تمبر میباشد به انضمام تصویر شناسنامه خود و خوانده به شیوه مذکور دادخواست به خواسته صدور حکم مبنی بر ثبت واقعه ازدواج بهطرفیت آقای ف.ع. تقدیم و توضیح میدهد باملاحظه نکاح نامه پیوست حدود یک ماه پیش ((زوجیت)) شرعی صورت گرفته . . . لذا بهمنظور تحکیم ازدواج مبادرت به تقدیم دادخواست نموده تقاضای صدور حکم به ثبت ازدواج مورخ 12/5/1391 با در نظر گرفتن مهر و صداق میشود شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی مریوان در تاریخ 8/9/1391 با حضور طرفین تشکیل جلسه داده و خواهان اظهار میدارد در تاریخ 12/5/1391 با خوانده ازدواج نمودم ازدواجمان ثبتی نیست در نزد الف.س. امامجمعه سروآباد (نکاح نامه عادی نمودیم) خوانده اظهار میدارد در تاریخ 12/5/1391 عقد کردیم با مهریه 19 مثقال طلا لیکن خواهان کسی را بهعنوان ولی خود انتخاب کرده بود، غریبه بوده و تلفنی گفت من برادر س.الف. هستم و در اصل نکاح ایراد ندارد برای وی در مریوان خانه اجاره کردم الآن دو ماه است منزل را تخلیه کرده و به منزل یکی از آشنایانش رفته است خواهان توضیح میدهد برادرانم الآن حاضر هستند و ایشان زنگ زدند و اجازه دادند بهعنوان ولی تقاضای استماع شهادت ایشان را دارم البته برادرانم یکی را وکیل کردند بعد از تاریخ عقد چندین بار نزدیکی هم کردیم آقای الف.س. امامجمعه سروآباد طی نامهای به دادگاه عمومی حقوقی مریوان اعلام میکند (طبق مذهب حضرت شافعی آن عقد که در بین خانم س.الف. فرزند مرحوم ع. و ف.ع. جاریشده باطل است زیرا خانم الف. یک نفر را بنام برادرش م.الف. معرفی کرد بدون اینکه آنیک نفر در مجلس حاضر شود به اینجانب زنگ زد گفت م.، من م.الف. برادر خانم س. هستم شما وکیل مطلق اینجانب باشید خواهرم س. (را) برای ف.ع. به عقد ف. در بیاورید بلافاصله اینجانب بهعنوان وکیل م.الف.، خانم س.الف. را برای ف.ع. عقد نمودم حالا به اقرار خود خانم س.الف. آنیک نفر که خود را بهعنوان و نام م.الف. برادر خانم س.الف. ولی زوجه معرفی کرده است و در حقیقت و طبق مذهب شافعی کذب و دروغ گفتهاند این نکاح باطل میباشد زیرا ولی یا وکیل طبق مذهب شافعی باید حضورداشته باشد زیرا این عقد باطل است چونکه ولی یا وکیل ولی حضور نداشته است عقد باطل است باید به دستور قاضی عقد شود بنابراین هیچ پیوند شرعی در بین ف.ع. و س.الف. ایجاد نشده است اگر چنانچه مایل به ازدواج (باشند) باید ولی خانم س.الف. شخصاً حضور پیدا کند و نکاح مجدد نمایند در غیر این صورت باطل است با امضاء امامجمعه سروآباد الف.س. همراه با مهر دادگاه از آقایان م.الف. و م.الف. در اوراق جداگانه تحقیق مینماید آنها اظهار میدارند از اصل با ازدواج خواهرمان با (ف.ع.) مخالف بودیم چون آقای ع. دارای زن فرزند میباشد آنقدر اصرار کردند و رفتوآمد کردند که با ازدواج آنان موافقت کردیم ولی گفتیم ما در مراسم عقد حاضر نمیشویم ولی یک نفر آقای م.ش. را که آشنای دوست خواهرمان بوده وکیل کردیم که خواهرمان را به عقد آقای ع. دربیاورد حسب نظریه شورای روحانیت (بانه) اعلام میشود ((نکاح موجب مهرالمثل میباشد باید زوج به زوجه مهرالمثل بپردازد (امضاء م.س.) آقای ر.الف. آقای ستوان یکم پاسدار بهعنوان (وکیل حمایت ایثارگران مریوان) طی لایحهای تقاضای رسیدگی و صدور حکم به نفع س.الف. را مینماید دادگاه پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 1306-13/9/1391 استدلال میکند چون اختلاف در اصل نکاح میباشد لذا خود را صالح برای رسیدگی ندانسته و به استناد (اصل 31) قرار عدم صلاحیت خود به شایستگی شعب مستقر در استان کردستان را صادر و پرونده را ارسال میدارد آقای م.الف. وکیل پایهیک دادگستری با تقدیم وکالتنامه خود را وکیل زوجه معرفی مینماید سپس وکیل مذکور طی وکالتنامهای با داشتن حق توکیل به غیر موضوع وکالت را به آقای و.الف. وکیل پایهیک واگذار میکند پرونده به شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی سنندج ارجاع میگردد دادگاه در تاریخ 7/12/1391 با حضور طرفین و وکلای آنان تشکیل جلسه میدهد خواهان با شرح مختصری از وقوع ازدواج با خوانده و تعداد مهریه تعیینشده درخواست ثبت واقعه ازدواج را مینماید خوانده اظهار میدارد من قبول دارم که مطابق مذهب امام شافعی با مهریه 5/19 مثقال طلا 18 عیار خواهان را به عقد خود درآورده همسرم دو نفر گواه آورده بود ولی پدر و برادرانش حضور نداشتند پدرش فوت کرده است سه برادر دارد روحانی گفت من با ک.الف. یعنی برادر خواهان صحبت کردهام ایشان مرا وکیل کردهاند تا خواهرش را به عقد شما در بیاورم صبح زود بعد به منزل وی رفتم دیدم ناراحت است دلیل را پرسیدم گفت کار خطرناکی کردهام من برادر را معرفی نکرده بودم و شخص دیگری را بهعنوان برادرم معرفی کرده بودم تا با م. صحبت کند اگر برادرانم متوجه شوند مرا میکشند ما به خانه م. رفتیم که مشکلمان را حل کند که آنها گفتند باید ثبت شود تا طلاق داده شود به هر روحانی که مراجعه کردیم گفتند این حقهبازی است به مرکز بزرگ رفتیم آنها گفتند عقد باطل است و من نزد روحانی عاقد رفتم متوجه شدم مرکز با وی تماس گرفتند م. ناراحت شد و گفت این عقد باطل است صبح ک.الف. برادر همسرم نزد من آمد و گفت بیا نزد روحانی برویم با وی به نزد روحانی رفتیم و گفت من کی به شما وکالت دادهام گفت این خانم شمارهای به من داد و من تلفنی با وی صحبت کردم برادرش گفت چه کسی بود که شما او را برادر خود معرفی کردید که خواهان گفت یک نفر معتاد بود که من پنجاههزار تومان به وی دادم و او خودش را بهعنوان برادر من معرفی کرد سپس م. به من نامهای داد که این عقد باطل است لذا چون عقد باطل است من حاضر به ثبت آن نیستم خواهان اظهار میدارد من بیوه بودم خوانده به من زنگ زد به من پیشنهاد دارد من قبول کردم و با برادرم صحبت کردم ولی او راضی نبود و گفت نمیشناسم و این کار را نمیکنم ما که اصرار کردیم برادرانم به شخصی بنام م.ش. وکالت دادند که عقد را بخواند ولی آن شخص گفت به من نگویید که وکیل برادران (شما هستم) نهایتاً به نزد م. رفتم و گفتم برادرم راضی است و تلفن م.ش. را به او دادم (ولی نمیدانستم که برادرانم به وی وکالت دادهاند) م. با وی صحبت کرد نهایتاً عقد را جاری کرد البته م. گفته بود که من از طرف برادرانت کارت را درست میکنم روز بعد از عقد این آقا به منزل من آمد و من ناراحت بودم و گفتم اگر برادرانم بدانند ناراحت میشوند زیرا شک داشتم که م. وکالت داشته باشد وقتی رفتم که جدا شویم و مرا طلاق بدهد ولی من به مرکز بزرگ نرفتم بعداً با برادرم با شوهرم نزد روحانی عاقد رفتیم برادرم گفت م. من کی به شما وکالت دادهام شما چرا این عقد را جاری کردهاید ولی بعداً مشخص شد م. به م. که هر دو برادرم میباشند وکالت داده بود و م. هم به م. وکالت داده لذا عقد صحیح است و گفتند نیاز به اذن برادر نیست زیرا مطلقه هستید سپس وکیل خواهان توضیحاتی در مورد شروع آشنایی و نحوه جاری شدن عقد میدهد و بعد تقاضای صدور حکم را مینماید خواهان اظهار میدارد من از ترس گفتم به یک شخص پنجاههزار تومان دادم تا خود را برادرم معرفی کند صحت نداشت من به م. گفتم مشکل مراحل کنید او گفت پانصد هزار تومان میگیرم تا مشکل شما را حل کنم حتی از شوهرم درخواست کردم مرا طلاق بدهد ولی بعداً متوجه شدم که برادرم رضایت داد شخصی که م. با وی صحبت کرد غیر از م. است و ایشان اهل روستای ف. از توابع مریوان است زوجه اظهار داشت من گفتم آن شخص اهل روستای ف. است و م. هم (فردی است) ولی واقعیت این است که م. بوده و من به شوهرم دروغ گفتم دادگاه در تاریخ 19/3/92 از آقای الف.س. روحانی و امامجمعه سروآباد تحقیق میکند نامبرده اظهار میدارد مسئول مرکز مریوان به من زنگ زد که دو نفر نزدت میآیند آنها را عقد کن این آقا در معیت خواهان نزد من آمدند من به خاطر مسئول مرکز به آنها اعتماد کردم خواهان گفت برادرش نمیتواند بیاید ولی شمارا وکیل میکند گفتم پدر یا برادرت را بیاور گفت پدرم فوت کرده ولی برادرم به اسم م. زنگ میزند و شخصی زنگ زد و گفت من م. هستم و برادر زوجه هستم و به من وکالت داد روز بعد این آقا با همان خانم برگشتند درحالیکه من قبلاً عقد را جاری کرده بودم گفتند ما دروغ گفتیم آن شخص برادر زوجه نبوده من گفتم این نکاح باطل است و به درخواست زوج نوشتم این نکاح باطل است بعد برادر زوجه که تلفنی به من وکالت داده بود من مراجعه کرد و سه بار قسم خورد و گفت من وکالت ندادهام شخص دیگری خودش را به اسم من معرفی کرد و خواهرم دروغ گفته است واله باله و تاله من نبودم که تلفنی با شما صحبت کردم خواهرم حقهباز است منهم گفتم این نکاح باطل است دادگاه که در تاریخ 19/3/1392 که با حضور وکیل خواهان و خوانده تشکیل جلسه داده بود پس از تحقیق از امامجمعه مذکور، خوانده اظهار میدارد عقد باطل است و تقاضای ردّ دعوای خواهان را دارم وکیل زوجه اظهار میدارد آنها باهم ارتباط دارند اگر خوانده مدعی است عقد باطل است چرا با خوانده ارتباط دارد خوانده اظهار میدارد من الآن با وی ارتباط ندارم شعبه سوم محترم دادگاه عمومی سنندج، پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 315-20/3/1392 پس از شرح دعوا و انعکاس اظهارات طرفین و وکلای آنان و تحقیقات انجامشده از امامجمعه سروآباد و خواسته خواهان و مدافعات خوانده که بهطور مشروح در حدود 5/2 صفحه انعکاس یافته و مطالب آمده در رأی صادرشده تقریباً برابر گزارش تنظیمی است استدلال میکند به استناد اصل 12 قانون اساسی جمهوری اسلامی و مادهواحده قانون اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه تبصره 4 قانون حمایت خانواده و منابع فقهی مذهب متبوع زوجین که سنی و شافعی مذهب هستند ازجمله جلد سوم کتاب مغنی المحتاج کتاب النکاح صفحات 147 – 139- 154 و حدیث نبوی (ایما امراه نکحت بغیر اذن ولیها فنکاحها باطل ثلاًثا فان دخل بها فلها المهر بما استحل من فرجهافان تشاجروا فالسطان ولی من لا ولی له) رواه الترمذی و حسنه و ابن حبان و الحاکم و صححاه یعنی بر زنی که بدون اجازه ولی خود ازدواج کند پیامبر سه بار فرمودند که نکاحش باطل است و اگر حدیث را ترمذی و ابن حبان و حاکم روایت کردهاند و آن را حسن دانستهاند و ابن حبان و حاکم آن را صحیح دانستهاند حکم به بطلان دعوای خواهان به جهت باطل بودن عقد نکاح منعقده به جهت عدم اذن ولی را صادر و اعلام میدارد توضیح میدهد در صورت وقوع نزدیکی بین طرفین خواهان مستحق دریافت مهرالمثل میباشد پس از ابلاغ رأی زوجه با وکالت آقای م.الف. نسبت به آن تجدیدنظرخواهی میکند شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان کردستان به موضوع رسیدگی و حسب رأی شماره 881-5/6/1392 دادنامه تجدیدنظر خواسته را تأیید و استوار مینماید رأی در تاریخ 19/6/1392 به وکیل زوجه ابلاغ و آقای م.الف. به وکالت از سوی نامبرده در تاریخ 7/7/1392 نسبت به آن فرجامخواهی میکند که پرونده پس از تبادل لوایح به دیوانعالی کشور ارسال و برای رسیدگی به این شعبه ارجاع میگردد لایحه وکیل فرجامخواه به هنگام قرائت گزارش و شور مطالعه خواهد گردید.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای قدرت اله طیبی عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رای دیوان
حسب دادخواست تقدیمی از سوی خانم س.الف. فرزند ع. مشارٌالیها تقاضای رسیدگی و صدور حکم بر ثبت واقعه ازدواج (مورخ) 12/5/1391 بهطرفیت آقای ف.ع. مینماید و در متن دادخواست مذکور خواهان بهصراحت خواسته خود را تکرار و سرانجام درخواست صدور حکم بر ثبت ازدواج مورخ 12/5/1391 با شرح آن نموده است برابر مندرجات پرونده خواهان (فرجامخواه) خواسته خود را تغییر نداده و خوانده (فرجامخوانده) در مقام دفاع اظهار داشته حاضر به ثبت واقعه ازدواج نیستم.
براساس مقررات قانونی خواهان (فرجامخواه) زمانی میتواند دادخواست خود را بهعنوان ثبت واقعه ازدواج طرح نماید که بدواً در دادگاه صالح اثبات واقعه ازدواج را خواسته و بر مبنای آن به نفع زوجه رأی قطعی صادر شود یعنی ثبت واقعه ازدواج ترتب بر اثبات زوجیت است با توجه به سند عادی ازدواج اقتضاء داشت زوجه بدواً در مقام اثبات واقعه زوجیت اقدام و بعد دعوای ثبت رسمی آن را تقاضا نماید لذا ورود دادگاههای بدوی و سپس دادگاه تجدیدنظر استان کردستان در اصل نکاح خلاف خواسته زوجه میباشد بنابراین با توجه به مندرجات پرونده و استدلال دادگاه نخستین سپس دادگاه تجدیدنظر استان کردستان مستنداً به قسمت اخیر ماده 403 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 رأی فرجامخواسته قرار تلقی و بر این مبنا آن را ابرام مینماید.
رئیس شعبه 12 دیوانعالی کشور ـ مستشار
طیبی ـ حیدری
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.