توصیف عمل حقوقی توسط دادگاه
درتاریخ : 1392/12/03 به شماره : 9209970908300615
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 23 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: قواعد عمومی قراردادها، توصیف روابط حقوقی، بیع، هبه
چکیده رای
در دعوای تنفیذ قرارداد عادی، چنانچه نوع قرارداد ادعایی خواهان (بیع)، از سوی دادگاه موردقبول نباشد امّا محتوای قرارداد، بیانگر عقد مشروع دیگری (هبه) باشد، تنفیذ عقد بر مبنای اراده و محتوای واقعی قرارداد صورت میگیرد.
خلاصه جریان پرونده
خانمها و آقایان 1ـ ش.پ. 2ـ الف. 3ـ م. 4ـ ز. 5ـ ف. شهرت همگی پ. فرزندان م. با وکالت آقای ع.س. دادخواستی بهطرفیت آقایان 1ـ م.م. فرزند م. 2ـ ش.م. 3ـ ع.ق. 4ـ الف.م. 5ـ ص.ب. 6ـ م.م. 7ـ ع.م. 8ـ م.م. 9ـ اداره محترم اوقاف و امور خیریه شهرستان ملایر به خواسته اعتراض ثالث در پرونده کلاسه 85/1506 را نسبت به دادنامه 598-86 شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان همدان و نقض آن و جلب خوانده ردیف نهم بهعنوان مجلوب ثالث و ابطال اسناد عادی مورخ 26/2/82 و 17/3/82 و ابطال سند رسمی 10217 دفترخانه شماره … بدواً تأیید صحت و اصالت سند عادی 13/12/82 و مفاد آن طبق دعوی بدوی هرکدام مقوم به سه میلیون ریال و یکصد هزار ریال به انضمام کلیه خسارات دادرسی تقدیم شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان همدان نموده وکیل خواهان در شرح دادخواست توضیح داده است پرونده مذکور که در شعبه اول دادگاه تجدیدنظر منتهی به دادنامه 598-86 شده است خانم ص.ب. یک باب منزل مسکونی به شماره 47/2044 که عرصه آن موقوفه بوده و به نحو اجاره در اختیار نامبرده بوده و نسبت به آن اجارهنامه اوقافی تنظیم گردیده بود را در مورخ 26/2/82 بهموجب سند عادی به آقایان ش.م. ـ الف.م. و ع.پ. میفروشد و آقایان مذکور ملک موردنظر را طبق قرار عادی مورخ 17/3/82 به آقای م.م. فروختهاند که نامبرده نیز در پرونده کلاسه 83/206/3 دعوی الزام به تنظیم سند رسمی مطرح که نهایتاً بهموجب پرونده کلاسه 85/1506/1 حکم قطعی مبنی بر تنظیم سند صادر و سند نیز تنظیم گردیده حال با عنایت به اینکه اولاً خانم ص.ب. در مورخ 13/12/81 با رضایت موجر و قبل از کلیه نقل و انتقالات صدرالذکر طبق سند عادی مورخ 13/12/82 کلیه حقوق اعیانی و منافع ملک مذکور را در حق موکلین واگذار نموده و از اداره اوقاف تقاضای تنظیم سند اجاره بنام موکلین را مینماید که پس از طی تشریفات قانونی و پرداخت هزینههای موقوفه ملک مذکور بهموجب اجارهنامه شماره 13822 قانوناً به موکلین منتقل میگردد و سند اجاره خانم ص. در دفترخانه شماره .. فسخ میگردد. ثانیاً طبق سند اجاره اوقافی خانم ص.ب. بدون موافقت موجر به هیچ نحوی از انحاء انتقال قانونی ملک مذکور به موکلین و عدم استعلام دادگاه بدوی و دفترخانه از اداره اوقاف دادنامه تجدیدنظر مبنی بر تأیید رأی بدوی بهعنوان مجلوب ثالث که متولی موقوفه و موجر محسوب میگردد و ابطال اسناد عادی 26/2/82 و 17/3/82 و به تبع آن ابطال سند رسمی شماره 10217 دفترخانه شماره … ملایر مورد استدعا است دادگاه وقت رسیدگی را تعیین و پرونده استنادی را مطالبه نموده و در تاریخ 28/7/89 تشکیل جلسه داده پرونده استنادی را مورد بهرهبرداری قرار داده که حکایت از آن دارد آقای م.م. در تاریخ 26/2/82 دادخواستی بهعنوان وارد ثالث در پرونده کلاسه 82/969/3 دادگاه عمومی ملایر با خواسته الزام خواندگان ش.م. و ع.ق. و الف.م. و ص.ب. و الف.پ. به انتقال سند رسمی پلاک 47/2044 و خلع ید خواندگان بهموجب قرارداد مورخ 17/3/82 و پرداخت خسارات دادرسی و اجرتالمثل ایّام تصرف تقدیم دادگاه عمومی ملایر نموده است مستند پیوستی رونوشت قرارداد عادی میباشد در ادامه آقای ش.ع. بهعنوان وکیل وارد ثالث معرفیشده دادگاه در وقت فوقالعاده مورخ 3/2/83 برای تعیین میزان اجرتالمثل ایّام تصرف قرار ارجاع امر به کارشناس را صادر نموده دادنامهای پیوست میباشد که شعبه چهارم محاکم تجدیدنظر با صدور دادنامه 4928-17/9/82 دادنامه 841-82 شعبه پنجم محاکم عمومی ملایر مبنی بر تأیید مبایعهنامه مورخ 26/2/82 بوده ابرام کرده است دادگاه بعد از چند بار ارجاع به کارشناس در مورخ 14/9/85 به علت استرداد دعوی مطالبه اجرتالمثل و دعوی خلع ید از ناحیه وارد ثالث ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه 589-85 دعوی وارد ثالث را در مورد انتقال سند ثبتی پلاک 47/2044/118، از طرف خانم الف.پ. به قیمومیت از خانم ص.ب. را پذیرفته و دعوی را به لحاظ عدم توجه به خواندگان دیگر و با استرداد خواسته دیگر ردّ نموده است رأی مورد اعتراض الف.پ. قرارگرفته و در شعبه اول تجدیدنظر برابر دادنامه 598-86 ضمن ردّ اعتراض دادنامه شعبه سوم محاکم عمومی ملایر تأییدشده است و در تاریخ 26/6/88 اجراییه برای انتقال سند صادرشده است، سپس دادگاه اطلاع از گردش ثبتی ملک و مالک فعلی را ضروری دانسته و از اداره ثبتاسناد و املاک ملایر در خصوص خلاصه گردش ثبتی پلاک 47/2044 فرعی از 118ـ اصلی را استعلام نموده است که پاسخ اداره ثبت واصل و در برگ. . . پرونده است آقایان م.م. و الف.م. دو تن از خواندگان آقای م.ک. وکیل پایهیک دادگستری را بهعنوان وکیل مدافع خود تعیین کرده و نامبرده در پرونده دخالت نموده است اداره اوقاف ملایر در راستای دادخواست اعتراض ثالث خود به رأی تجدیدنظر به لحاظ تخلف خانم ص.ب. و سردفتر که در آن ابطال سند رسمی را خواستار شده است طی لایحهای که به شماره 65-15/12/89 ثبتشده است اعلام داشته که مطابق اسناد اجاره اوقافی خانم ص.ب. سابقاً مستأجر یک قطعه از اراضی اوقافی به پلاک ثبتی 118/47/2044 بوده و مطابق شروط سند اجاره حق احداث اعیانی را داشته است و خانم یادشده در تاریخ 13/12/81 اعلام نموده که حقوق اعیانی خود را واگذار نمودهام در حق 1- الف. 2- ش. و . . . که این اداره با توجه به ضوابط اوقافی حقوق خود را از نامبرده اخذ و متعاقباً سند اجاره با منتقلٌالیهن منعقد مینماید، در جلسه دادگاه که به تاریخ 16/12/89 تشکیل گردیده وکیل معترضین ثالث اظهار داشته اظهارات به شرح لایحه تقدیمی است خانم ص.ب. هفتاد یا هشتادساله بوده منزل را به دختران خود صلح نموده و انتقال رسمی صورت نگرفته ولی صلحنامه در اداره اوقاف تنظیمشده چون خانم ص.ب. فقط مالک اعیانی بوده و حق واگذاری بدون اخذ اجازه متولی یعنی اداره اوقاف را نداشته سپس چند ماه بعد از طرف اداره اوقاف به دفترخانه اعلام میشود با توجه به صلح اعیانی از طرف خانم ب. به دختران الف. و ش. و م. و ز. و ف. و الف.پ. با دختران قرار اجاره تنظیم و قرارداد باخانم ب. فسخ شود بعدازاین فعلوانفعالات سه نفر به اسامی ش.م.، الف.م.، ع.ق. در بنگاه م. را از خانم ب. خریداری و سپس به آقای م. واگذار میکنند و ایشان دادخواست الزام به تنظیم سند میدهند و حکم صادره تأیید میشود و بعد از مراجعه به دفترخانه و استعلام از اوقاف نمیکند سند برای عرصه و اعیانی تنظیم میشود که سردفتر در این خصوص سه ماه از طرف دادستان انتظامی سردفتران تعلیق ولی مستندی ندارم و فقط شماره رأی را دارم، آقای خ. وکیل آقایان م.م. و الف.م. اظهار داشته دفاعیاتم به شرح لایحه تقدیمی است و در لایحه مرقوم داشته که در دعوی اعتراض ثالث فقط باید طرفین دعوی قبلی خوانده باشند امّا در مانحنفیه خواندگان ردیف 6 تا آخر اضافهشده هرچند قرارداد اجاره استنادی خواهانها با خوانده ردیف 9 خلاف حق و ناصحیح است امّا در قرارداد مذکور خانم الف. دارای دو دانگ ذکرشده که بهعنوان خواهان قیدشده است دادگاه با توجه به اینکه آقای ع.س. وکیل معترضین ثالث در دادخواست تقدیمی خانم پ.ب. را قیم ص.ب. معرفی کرده ولی قیمنامه را ارائه نداده پرونده را در وقت احتیاطی قرار داده و تذکر رفع نقص را داده که آقای س. با اعلام فوت خانم ص.ب. گواهی فوت وی را ارائه نموده دادگاه بهموجب دادنامه 268-4/2/90 قرار توقیف دادرسی را صادر و طی شرحی به وکیل معترضین ثالث اعلام که با گواهی حصر وراثت اعتراض خود را اعلام و به دادگاه ارائه نمایند که با گواهی حصر وراثت رسیدگی ادامه یافته است و درنهایت طی دادنامه شماره 593- 10/3/91 مفاداً با این استدلال که صرفنظر از ایراداتی که دادخواست داشته با توجه اینکه هرچند خانم ص.ب. به شرح پرونده استنادی (اوقافی) قصد انتقال حقوق خویش را به معترضین ثالث داشته و پرداخت مالیات و نامه دفترخانه اسناد رسمی شماره 18/207/369-26/3/80 و همچنین نامه شماره 1/3466-13/12/81 دفترخانه یادشده نیز وجود چنین قصدی را ثابت میکند امّا هیچ دلیل محکمهپسندی که دلالت بر انتقال حقوق خانم ص.ب. قبل از تاریخ 22/9/88 تاریخ قرارداد اجاره شماره 13822 بین معترضین ثالث و خانم ص.ب. وجود ندارد چراکه ازیکطرف خانم ص.ب. برابر نامه 20/369-26/3/80 دفترخانه اسناد رسمی شماره … قصد خویش را بر انتقال حقوق خویش به معترضین ثالث و خانم الف.پ. اعلام نموده است لیکن طرح دعوی بطلان معامله مورخ 26/2/82 از سوی خانم ص.ب. با قیمومیت خانم الف. بهطرفیت آقایان ش.م. و ع.ق. و الف.م. و ح.ر. و همچنین دعاوی دیگر که از سوی خانم ص.ب. و با قیمومیت خانم الف.پ. بهطرفیت منتقلٌالیهم در پروندههای کلاسه 85/566/7 شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان همدان و پرونده کلاسه 82/1440 شعبه دوم دادگاه حقوقی ملایر و همچنین دعوی خانم الف. در پرونده کلاسه 969-82 شعبه سوم دادگاه عمومی ملایر اقامه گردیده است باوجوداینکه شخص خانم الف. خود یکی از منتقلٌالیهم بوده لیکن بهعنوان مالکیت خانم ص.ب. و قیمومیت از وی دعاوی مربوطه را طرح کرده است و در حقوق ما قصد یکطرفه مفید انتقال مالکیت نبوده بلکه انتقال مالکیت با ایجاب و قبول واقع میشود که اثری از قبول معترضین ثالث پیش از تنظیم اجارهنامه 13832 – 22/9/88 در اداره اوقاف ملایر دیده نمیشود و طرح دعوی حجر فروشنده نیز صرفاً بهعنوان مبنا برای بطلان معاملات صورت گرفته نسبت به حقوق خانم ص.ب. بوده که به دلیل عدم موفقیت دعوی اخیر طرح گردیده است چراکه خانم الف.پ. خود یکی از اشخاص ذینفع ادعایی میباشد و در فرض انتقال حقوق به خویش و همچنین معترضین ثالث میبایست دعوی را بر این مبنا طرح میکرد بنا بهمراتب یادشده و با در نظر گرفتن دادنامه موضوع اعتراض ثالث برابر موازین و مقررات قانونی صادر گردیده است و دادگاه با استناد به ماده 415 ق.آ.د.م. و مواد 191 و 223 و 1275 و 1324 قانون مدنی حکم به بطلان دعوی اعتراض ثالث و جلب ثالث صادر نموده است و در خصوص دعاوی دیگر مطروحه از سوی معترضین ثالث یادشده با توجه به اینکه رسیدگی به این دعاوی از صلاحیت این دادگاه خارج و در صلاحیت دادگاه عمومی ملایر میباشد این دادگاه خود را صالح ندانسته قرار عدم صلاحیت خود را به شایستگی دادگاههای عمومی ملایر صادر نموده است و در خصوص دعوی اعتراض ثالث بهطرفیت اداره اوقاف استان همدان نسبت به دادنامه 598-86 نظر به اینکه دعوی اعتراض ثالث میبایست بهطرفیت محکومٌعلیه و محکومٌلهم دادنامه یادشده اقامه میگردید که بدین شیوه عمل نشده قرار ردّ دادخواست اعتراض ثالث یادشده را صادر نموده است رأی صادره قطعی اعلامشده است و سپس به لحاظ اینکه پرونده بدوی این موضوع در شعبه سوم محاکم عمومی شهرستان رسیدگی شده جهت رسیدگی به دعاوی دیگر معترضین ثالث به شعبه سوم ارجاع که طی تصمیم مورخ 5/5/91 در خصوص دعوی خانمها ش. و الف. و غیره وراث مرحوم ص.ب. با وکالت آقای ع.س. بهطرفیت آقای م. و م. و غیره به خواسته ابطال سند عادی 26/2/82 و ابطال سند انتقال رسمی پلاک 118 فرعی از . . . و تأیید صحت و اصالت سند عادی و تقاضای انتقال ملک توسط ص.ب. به فرزندانش در اداره اوقاف و . . . همچنین در خصوص دعوی اداره اوقاف بهطرفیت سردفتر اسناد رسمی شماره … ملایر و . . . با این استدلال که اینجانب (قاضی شعبه سوم) در پروندههای متعدد در خصوص موضوع متنازعٌفیه اعلام نظر نموده بهخصوص حسب دادنامه 589-85 با قبول انتقالات انجامشده حکم به انتقال سند رسمی ملک مورد اختلاف بنام م.م. صادر نموده و طی دادنامه 832-6/10/90 حکم به خلع ید ازملک موصوف و بهموجب دادنامه 585-17/7/90 حکم به ابطال سند اجاره اوقافی صادر نموده لذا صدور حکم برخلاف احکام صادرشده قبلی فاقد وجاهت قانونی است لذا بهموجب ماده 91 و 92 ق.آ.د.م قرار امتناع از رسیدگی صادر نموده و پرونده جهت ارجاع به شعبه دیگر به نظر ریاست محترم دادگستری ارسال که در این مرحله پرونده به شعبه پنجم دادگاه عمومی ارجاع گردیده است که در تاریخ 29/9/91 تشکیل جلسه داده آقای س. و ق. وکیل خواهانها و خوانده ردیف اول (آقای م.) حاضرشدهاند مابقی خواندگان حاضر نشدهاند دادگاه در خصوص خانم ص.ب. سؤال کرده که اعلام داشتهاند فوت نموده ورثه وی خواهانها میباشند که در مرحله رسیدگی به اعتراض ثالث در دادگاه تجدیدنظر آنها را معرفی کردیم وکیل خواهانها اظهار داشته خواسته موکلین به شرح دادخواست تقدیمی است با این اصلاح که خواسته موکلین را به میزان دو میلیون و ده هزار تومان افزایش که متعاقباً هزینه دادرسی پرداخت میشود و با توجه به اینکه این شعبه حسب دادنامه 841-82 در خصوص ماهیت موضوع پرونده مبنی بر فسخ معامله موضوع قرارداد مورخ 26/2/82 رسیدگی و حکم صادرشده و دادنامه مذکور به تأیید شعبه چهارم تجدیدنظر رسیده این دادگاه صلاحیت رسیدگی مجدد را در خصوص این موضوع را ندارد در خصوص ماهیت پرونده با عنایت به اینکه مرحوم ص.ب. با اذن متولی اداره اوقاف طبق سند عادی مورخ 13/12/81 کلیه حقوق اعیانی و منافع ملک مذکور را در حق موکلین واگذار نموده است و اداره اوقاف نیز پس از اخذ هزینههای موقوفه و اجور معوقه ملک مذکور را بهموجب اجارهنامه شماره 3822 در اختیار موکلین قرار میدهد و سند اجاره سابق فسخ میگردد امّا علیرغم اینکه خانم ص.ب. باوجود انتقال ملک مذکور که با رضایت اداره اوقاف صورت پذیرفته و طبق شروط اجارهنامه قانوناً حق انتقال به دیگری را نداشته مجدداً سه نفر را بنامهای آقایان ش.م. و الف.م. و ع.ق. از کسالت خانم ب. استفاده و بهموجب قرارداد مورخ 26/2/82 ملک مذکور را که بیش از دویست میلیون تومان ارزش داشته به قیمت 65 میلیون تومان خریداری مینمایند و در کمتر از یک ماه نامبردگان ملک مذکور را بهموجب قرارداد مورخ 17/3/82 به آقای م.م. واگذار مینمایند که آقای م. دعوی تنظیم سند در شعبه سوم مطرح که حکم به تنظیم سند علیه خانم ص.ب. صادر و پس از تأیید دادگاه تجدیدنظر سند بنام آقای م. منتقل میشود که تخلف از ناحیه سردفتر بوده است حال باوجود نقلوانتقال مورخ 13/12/81 که با اذن متولی و بنام موکلین صورت پذیرفته لذا کلیه نقل و انتقالات بعدی غیر نافذ و باطل بوده و طبق شروط سند اجاره خانم ص.ب. بدون موافقت اداره اوقاف حق واگذاری به دیگری نداشته و طبق ماده 349 قانون مدنی چون عرصه ملک موقوفه بوده و بیع مال موقوفه صحیح نبوده لذا انتقالات بعدی باطل و بلااثر بوده و سندهای بعدی فاقد اعتبار هستند منجمله سند رسمی و در خصوص خانم ب. که در دو مرحله در شعبه پنجم و سوم تقاضای فسخ و ابطال قرارداد مورخ 16/2/89 را مینماید موجب تضییع حقوق موکلین نمیشود و موضوع اعتبار امر مختومه ندارد بنابراین خواسته موکلین ابتدا تقاضای صدور حکم به تأیید صحت و اصالت سند عادی مورخ 13/12/81 است که اصل سند در اداره اوقاف موجود است میباشم که خریداران بعدی آن را قبول ندارند و خواسته بعدی ابطال سند عادی مورخ 26/2/82 و سند عادی مورخ 17/3/83 و ابطال سند رسمی شماره 10217 میباشد آقای م.م. نیز اظهار داشته دفاعیاتم به شرح لایحه تقدیمی است که وکیل تقدیم نموده است و شماره 631 ثبتشده است دادگاه پس از اخطار رفع نقص به اعتبار تقویم خواستهها ختم رسیدگی را اعلام و به شرح 1012-23/11/91 پس از انعکاس اظهارات وکیل خواهانها و خواندگان نظر به اینکه سند مورد ادعای خواهانها که مدعی هستند اصل آن در اداره اوقاف موجود است رونوشت برابر با اصل آن پیوست پرونده است دلالت بر نوعی قرارداد ازجمله بیع ندارد و علیفرض اینکه سند مذکور اصالت داشته باشد چون در اداره اوقاف تنظیمشده صرفاً ارزش حقوقی برای آن اداره دارد و نمیتوان آن را نوعی قرارداد بیع محسوب کرد صرفنظر از صحت و یا عدم اصالت سند مذکور به سند انگشتی معروف است دادگاه دعوی خواهانها را مبنی بر احراز عقد بیع مورخ 13/12/81 وارد ندانسته مستنداً به ماده 2 قانون آ.د.م. و ماده 338 قانون مدنی که مقرر میدارد بیع عبارت است از تملیک عین بهعوض معلوم که مطابق سند ارائهشده خواهانها هیچکدام از موارد فوق مصداق ندارد رأی به بطلان دعوی خواهانها صادر نموده و در خصوص دعوای دیگر خواهانها مبنی بر ابطال قرارداد مورخ 26/2/82 و قرارداد بیع 17/3/82 و صدور حکم به ابطال سند شماره 10217 دادگاه با توجه به اینکه از ناحیه خواهانها دلیل موجه و مستدلی ارائه نشده و علاوه بر این صحت و اصالت آن قرارداد 17/3/82 در پرونده کلاسه 83/206 شعبه سوم بهموجب دادنامه 85/589 به تأیید دادگاه رسیده است و دادگاه پس از احراز اصالت قرارداد بیع 17/3/82 حکم به انتقال و تنظیم سند رسمی بنام آقای م.م. صادر نموده و علاوه بر این در پرونده کلاسه 82/969 شعبه سوم خانم الف.پ. بهعنوان قیم خانم ص.ب. دادخواست ابطال قرارداد 26/2/82 را خواستار شده که دادگاه بهموجب دادنامه 83/925 که رونوشت آن پیوست پرونده میباشد رأی به بطلان دعوی صادر نموده لهذا دادگاه دعوی خواهانها را در خصوص خواستههای مطروحه وارد ندانسته و رأی به بطلان دعوی صادر نموده است که رأی صادره در تاریخ 12/12/91 به خانم ش.پ. و غیره ابلاغ و پس از انقضاء مهلت تجدیدنظرخواهی با همان دلایل ابرازی در مراحل قبلی و با وکالت آقای ح.ق. از دادنامه صادره فرجامخواهی نموده و نقض رأی صادره را خواستار شده است که پس از تبادل لوایح و ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه (23) ارجاع گردیده است.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای احمدی عضو ممیّز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رای دیوان
دادنامه فرجامخواسته مآلاً مخدوش و جریان بهدرستی مشخص و معلوم نمیباشد زیرا در قرار مورخ 13/12/81 خانم ص.ب. حقوق اعیانی خود از پلاک مورد نزاع را به فرزندان خود واگذار و این واگذاری مورد موافقت اداره اوقاف هم قرارگرفته است و هرچند میتواند در تلقی این واگذاری به بیع خدشه وارد نمود لیکن با توجه به مفاد قرارداد مزبور لااقل در حد هبه به فرزندان قابلقبول بوده که در این رابطه از ناحیه دادگاه هیچگونه بررسی و اظهارنظر به عمل نیامده است و دادگاه صرفاً با استدلال به اینکه واگذاری بیع نیست دعوی خواهانها بدوی را مردود اعلام کرده است، مضافاً اسناد بعدی که فرجامخواهان ابطال آن اسناد را درخواست کردهاند ظاهراً آنچه مورد معامله واقع و حتی با سند رسمی به خواندگان انتقالیافته اعیان و عرصه پلاک موردبحث است که با توجه به موقوفه بودن عرصه، نقلوانتقال آن دارای منع شرعی و قانونی و صحیح نبوده است که این امر نیز موردتوجه دادگاه قرار نگرفته است علیهذا در وضعیت حاضر رأی صادره قابلیت تأیید را نداشته و نقض میگردد و رسیدگی مجدد به همان دادگاه صادرکننده رأی منقوض محول تا با در نظر گرفتن تمامی ابعاد قضیه رأی مقتضی صادر فرمایند.
رئیس شعبه 23 دیوانعالی کشور ـ مستشار
انصاری ـ احمدی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.