ابطال سند رسمی ملک برمبنای موقوفه بودن
درتاریخ : 1392/01/18 به شماره : 9209970908200009
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 22 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: حقوق اراضی، وقف، حقوق ثبت، اعتبار سند رسمی، مالکیت
چکیده رای
دعوی وقفیت نسبت به املاکی که قبلاً سند مالکیت به نام افراد صادر شده بر اساس قانون ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضی موقوفه مصوب استثنایی بر ماده 22 قانون ثبت اسناد و شناخت انحصاری کسی که مال به نام او ثبت شده محسوب میشود. لذا در دعوی تقاضای ابطال اسناد رسمی به علت وقف بودن ملک و وجود اختلاف بین طرفهای دعوی در اصل وقفیت ملک، دادگاه مکلف است طبق قانون خاص فوق وارد رسیدگی ماهوی نسبت به اصل وقفیت یا مالکیت ملک شود و نیازی به طرح دعوی مستقل و قبلی اثبات وقفیت ملک نیست.
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ 28/9/1387 وکلای اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه یک شیراز و آقای پ.ص.، به طرفیت آقای ب.ع. و ز. و غیره طرح دعوی مبنی بر تقاضای ابطال ثبت نسبت به اعیانی پلاک 1170 بخش 4 شیراز نموده است که پرونده به شعبه 4 دادگاه عمومی شیراز ارجاع گردیده است. خلاصه ادعای خواهانها این است: برابر فتوکپی سند وقفنامه و فتوکپی سند اجاره (صلح منافع) 1316 ش، ملک مورد ادعا وقف میباشد و تقاضای رسیدگی و صدور حکم به خواسته مذکور را داریم. دادگاه با دعوت از طرفین رسیدگی را آغاز کرد. در جلسه مورخ 30/11/1387 وکیل اداره اوقاف حاضر شد و متولی حاضر نشد و خواندگان نیز حضور نیافتند و شناسایی نشدند. وکیل اداره اوقاف گفت: نشانی دقیق خواندگان را اعلام میدارد. طی لایحهای نشانی جدید اعلام شد و دادگاه طرفین را دعوت کرد. بعضی از خواندگان وکیل معرفی نمودند. در جلسه مورخ 25/1/88 وکلای خواهانها و وکیل بعضی از خواندگان حاضر شدند و دو نفر از خواندگان شناخته نشدند. وکیل اداره اوقاف تقاضای دعوت با نشر آگهی نموده است. مجدداً طرفین دعوت شدند و نسبت بعضی نشر آگهی شد. در جلسه مورخ 16/3/88 وکلای طرفین و بعضی از خواندگان حاضر شدند و بعضی از خواندگان با وصف ابلاغ حاضر نشدند. دادگاه رسیدگی را ادامه داد. وکیل اداره اوقاف گفت: دعوی به شرح خواسته است. وکیل متولی گفت: برابر وقفنامه، مزرعه معینه به دهکره کلاهها به انضمام حصه مالکی و مغروس و بساطین و سرب تابعه وقف بوده و عمل به وقف نیز شده است مطابق سند صلح منافع به شماره 10843ـ 15/12/1316 دفتر یک شیراز، ششدانگ قریه وکلا اعم از اراضی و دکاکین و بساتین و حقشرب مختصه از جدول هکری که 59 فرد از 60 فرد بوده، مصالحه شده که بیانگر وقف کل قریه و کل حق شرب نیز گواه این مدعاست؛ و سند وقف حکایت از وقف و عمل به آن دارد. زیرا باغات و اراضی قبل از صلح منافع میبایست رونق کافی داشته باشند که اشخاص تمایل به اجاره داشته باشند و صلح منافع این مستندات نه انتقال قطعی، گواه وقف میباشد. اسناد تنظیمی در خصوص اعیانی فراوان در خصوص قریه دهکره که تعدادی از این مدارک در پرونده 83000037/4/ح و ارجاع امر به کارشناسی و تحقیقات محلی و استدعای صدور حکم شایسته بر وقفیت اراضی مذکور را داریم. وکیل خواندگان (آقای ب.ع. و پ.ز.) بیان داشت: قبل از دفاع در ماهیت، باید عرض شود: تجدید عرضحال طبق ماده 19 ق ثبت صحیح نمیباشد؛ و اصل وقفنامه در جلسه اول ارائه نشده است. پاسخ وکیل خواهان، اصل وقفنامه را از اسناد عتیقه است، در محل خاص نگهداری میشود، تقاضای مهلت جهت ارائه آن را دارم. سایر خواندگان حاضر گفتهاند: اوقاف ملکی دارد مجاور دهکره که وقف است و دهکره وقف نیست. تمام این خانهها به ثبت رسیدهاند و خود دهکره وقف نیست. دادگاه دستور داده است که خواهان ظرف یک هفته اصل وقفنامه را ارائه نماید. در تاریخ 4/4/88 در وقت فوقالعاده وکیل موقوفه حاضر شد و اظهار داشت: وقفنامه را حاضر کردهام. دادگاه وقفنامه را ملاحظه نمود و خطاب به وکیل خواهان گفت: در چه قسمت از وقفنامه در خصوص دهکده دهکره اظهارنظر شده است؟ وی اظهار داشت: بعد از توضیحات در خصوص مزرعه شاهی جای در پاراگراف بعدی که ذیل نگاشته شده است، اظهارنظر گردیده. دادگاه پاراگراف مذکور را که در دو نیم سطر نگارش شده است به این شرح: «مزرعه معینه مشهور به دهکره که اراضی مزروعی آن کلاً به انضمام تمامی حصه و رسید مالکی از مغروس و بساقین واقعه در آن و شرب تابعه مرتبه بر آنها کلاً بالتمام» دادگاه اصل وقفنامه را به وکیل موقوفه مسترد داشته است. دادگاه دستور داده است پرونده استنادی را که کارشناسان در آن اظهارنظر نمودهاند را ضمیمه این پرونده نمایند. در وقت فوقالعاده مورخ 14/4/88 پرونده استنادی ملاحظه شد و کارشناس آقای ه. درنظریه خود به وقفیت عرصه، اظهارنظر نموده و اعیانی را متعلق به خواندگان اعلام داشته است و از هیأت سه نفره، دو نفر به وقفیت رقبه مورد بحث اظهارنظر نموده و یک نفر به عدم وقفیت اعلام نظر کرده است؛ و هیأت پنج نفر کارشناسی، روستای دهکره و پلاک 1170 را که قسمتی از روستای مذکور است را خارج محدوده وقفنامه 1282 اعلام نمودند. دادگاه از اداره ثبت اسناد شیراز صورتمجلس تجدید حدود پلاک 1169 مورخ 17/7/1317 را مطالبه کرده است. اداره ثبت اسناد شیراز فتوکپی صورت جلسه را ارسال داشته است. دادگاه قرار تحقیق و معاینه محل با جلب نظر کارشناس را صادر نموده و کارشناس را هم انتخاب کرده است. در مورخ 14/8/1388 عضو مجری قرار و وکلای طرفین و بعضی از خواندگان به محل عزیمت نمودهاند. وکیل موقوفه و نماینده اداره اوقاف، محل ملک مورد دعوی ارائه دادهاند و حدود اربعه و کروکی آن تهیه شد و مقدار آن را تقریباً هفتصد الی هشتصد متر مربع اعلام داشتهاند که هیچگونه تأسیسات و اعیانی در آن موجود نبود، فقط پنج اصله درخت که چهار اصله آن خرما و یک اصله آن «اهر» میباشد. مورد دعوی فعلاً زبالهدانی است که قبلاً ساختمان بود و تخریب گردیده و آثار آن به صورت انبوه گل مشاهده میگردد که حسب اظهار وکیل موقوفه و نماینده اداره اوقاف، دیوار گلی در قسمت شمال مورد دعوی دیوار باغ دهکده است و دیوار آجری شرق مورد دعوی نیز دیوار باغ موقوفه است. عضو مجری قرار، خطاب به وکیل خواندگان اگر مطلبی دارید بیان دارید. وکیل خواندگان گفت: آقای ع.الف. از خواندگان اطلاعات بیشتری دارد. آقای ع. گفت: مرحوم واقف در قسمتی از دهکره دارای دو قطعه زمین که طبق قرارداد ضمیمه پرونده، در سال 1266 دو قطعه زمین اهالی دهکره با قرارداد غارسی و مالکی به صورت باغ درآوردند و در خود وقفنامه آمده است: بساتین و مغروسات از سهم مالک و در زمان ثبت اداره اوقاف زمان نسبت به تحدید حدود املاک در دفتر اظهارنامه ملک خود یعنی باغ حسین آباد را پلاک 1169 داده است و قسمت شمالی آن را به بناها و خانههای مسکونی محدود نموده است و از ید و مالکیت اداره اوقاف هر سه سال یکبار آگهی اجاره منتشر نموده که در محدوده دهکره دارای سه پلاک مشخص است و هیچگونه در خانههای مسکونی اهالی دهکره دخالتی نداشته است. عضو مجری قرار خطاب به وکیل موقوفه و نماینده اداره اوقاف: اعتراض شما به ثبت فقط به همین مورد دعوی است یا قطعات دیگری را نیز شامل میشود؟ پاسخ دادهاند اعتراض به ثبت در موردی است که فوقاً معاینه گردیده و حدود و مشخصات آن ذکر شده است. وکیل موقوفه اضافه نمود: مطابق وقفنامه موجود که اصل آن به رؤیت رسیده است، ششدانگ قریه دهکره اعم از بساطین و مغروسات و دکاکین و املاک دیگر واقع در قریه و حومه وقف و عمل به وقف صورت گرفته و حتی به موجب سند رسمی شماره 1316، کلیه این رقبات به شخصی به عنوان صلح منافع به اجاره برگزار شده است که بیانگر واقعیت محل میباشد و عده زیادی از خانههای موجود با موقوفه، قرارداد اجاره دارند و همه ساله اجاره پرداخت میکنند. وکیل دو تن از خواندگان گفت: دعوی همین یک قطعه زمین است که متعلق به کلیه خواندگان از طریق وراثت است و در وقفنامه نامی از خانه مسکونی بیان نشده است و طرفین گفتند شهودی حاضر نکردند، مفاد کارشناسی به کارشناس تفهیم شد و وی گفت: ظرف 20 روز اظهارنظر میکنم. عضو مجری قرار از وکیل دو تن از خواندگان پرسید: موکلین شما برای عرصه و اعیان تقاضای ثبت نمودهاند یا برای اعیانی تنها؟ اعیانی مشاهده نمیشود. وکیل پاسخ داد: برای اعیانی تنها در هجده سال قبل تقاضای ثبت نمودهاند و در آن موقع بنا وجود داشته است و به علت قدیمیبودن ساختمان تخریب شده است. کارشناس در نظریهاش چنین اعلام نمود: پلاک ثبتی شماره 1170 را اداره اوقاف مدعی وقفیت آن است. ولی خواندگان منکر وقفیت پلاک مذکورند. برابر وقفنامه مورخ 1272، یکی از رقبات موقوفه که باغ بزرگی است، پلاک مورد دعوی (1170) قرار دارد، پلاک 1169 معروف به حسینآباد است که از طرف اداره ثبت شیراز تحدید حدود گردیده که در حد غربی دیواری است به خانه ع.پ 1170/8 و در قسمت شرق خانه محرز و به پلاک 1170 را تشکیل میدهد. از طرفی رقبه پلاک 1170 برابر اعلام ثبت اسناد محل در تاریخ 14/6/1310 توسط آقای ع.د. و غیره درخواست ثبت شده، به صورت ششدانگ اعیانی یکباب خانه در ناحیه 4 دهکره شیراز میباشد. در اظهارنامه ثبتی و پاسخ استعلامات بعدی، انعکاسی از وقفیت این ملک ندارد و این خانه و دیگر خانههای دهکره برابر وقفنامه و قرارداد مورخ 1266، فیمابین حاج ق. و تعدادی از زارعین دهکره، خانهها را عموماً با اراضی درب دهکره حومه شیراز معرفی نموده که در مجاورت باغ موقوفه حسینآباد در سمت قیله قرار دارد … بنابراین پلاک 1170 مورد دعوی موقوفه نمیباشد و از محدوده وقفنامه خارج است. در ذیل نظریه کروکی پلاک 1170 تهیه شده است. توسط وکیل موقوفه به نظر کارشناس اعتراض شد که خلاصه آن این است: وقفیت پلاک 1169 حسینآباد، دلیل بر عدم وقفیت پلاک 1170 مورد دعوی نمیباشد. خواندگان، متقاضی ثبت اعیانی هستند نه عرصه؛ و صاحبان خانه مجاور دارای سند اعیانی هستند، نه عرصه و در پلاک مورد دعوی در اجرای قرار دیده شد هیچگونه اعیانی وجود ندارد، بنابراین تقاضای خواندگان بر ثبت اعیانی وجاهت ندارد. در وقفنامه کل دهکره اعم از اراضی مزروعی و مغروسی و بساتین وقف گردیده و به آن عمل شده و تنظیم صلح منافع در صلحنامه شماره 10843ـ 15/12/1316 در دفترخانه شماره یک شیراز به ششدانگ قریه اعم از اراضی بساتین و دکاکین تصریح شد. و نظریه کارشناس دیگر مورخ 2/3/81 در پرونده کلاسه 7911 شعبه 13 تفصیلاً به موضوع بررسی شده است که پیوست میباشد. (ص 247 و 248) دادگاه در صورتجلسه مورخ 8/2/89 (ص 284) اعتراض اداره اوقاف و وکیل موقوفه را خارج از وجه و مردود اعلام داشته و از اداره ثبت استعلام نموده است، درخواست ثبت خواندگان در مورد عرصه و اعیانی بوده است؟ اداره ثبت اسناد ناحیه یک شیراز پاسخ داده است: اعیانی ششدانگ یک باب خانه پلاک اصلی 1170 اصلی واقع در بخش 4 شیراز از طرف آقای ع.د. و الف. و م.ز. درخواست ثبت شد و طبق دستور اداره امور املاک اظهارنامه ثبتی به صورت مفروزالعماره اصلاح شده و مورد نقل و انتقالات قطعی و قهری قرار گرفته. سپس تحت پلاکهای 1 الی 6/1170 و 1170 اصلی به عنوان مفروزالعماره و مشاعات و بدون مساحی و نقشهبرداری تحدید حدود شده است و سابقهای از ثبت عرصه در پرونده وجود ندارد. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 401ـ27/3/89 با این استدلال که: خواندگان منکر وقفیت پلاک 1170 میباشند و طبق صورتجلسه اجرای قرار، معاینه محل توأم با جلب نظر کارشناس، در ملک مورد ادعا اعیانی وجود ندارد. در اداره ثبت اسناد سابقهای از وقفیت عرصه و اعیانی پ 1170 وجود ندارد و کارشناس نیز همین را تأیید کرده است؛ لذا خواهانها ذینفع نمیباشند. مستنداً به بند 10 ماده 84 و ماده 89 ق.آ.د.م. قرار رد دعوی صادر نموده است. از این رأی توسط وکیل آقای پ.ص. تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه 9 دادگاه تجدیدنظر استان فارس ارجاع گردیده است. خلاصه ایراد تجدیدنظرخواه این است: به نظر کارشناس در مورخ 8/11/88 اعتراض کردم که داخل در فرجه بود و عنایت نشده است. با توجه به اهمیت وقف باید در رسیدگی تحقیقات بیشتر میشد. در اجرای قرار، خواندگان صرفاً درباره اعیانی ادعاء داشتهاند و در مورد عرصه هیچکس مالکیت نداشته است. در سند صلح منافع به شماره 10843ـ 15/12/1316 ششدانگ قریه دهکره، اعم از اراضی و دکاکین… وقف اعلام شد؛ و کارشناس هم بیان داشته است که خواندگان متقاضی ثبت اعیانی هستند و عرصه مورد دعوی، فاقد اعیانی است. وقفنامه و عمل به وقف و استشهادیه و تنظیم سند رسمی در این خصوص و اسناد اجاره همگی دلیل وقفیت رقبه مورد ادعاست. خلاصه پاسخ وکیل آقای ب.ع. این است: در وقفنامه حکایتی از وقفیت اعیانی وجود ندارد. دهکده دهکره بیش از هزار سال قدمت دارد. هنگام وقف، عرصه اعیانی موجود بود. واقف میتوانست در همان وقفنامه به ان اشاره نماید. ارکان وقف در مانحنفیه وجود ندارد. در وقفنامه هیچ ذکری از خانههای دهکره نشده است. در دهکره مالکین دیگری وجود داشتهاند و مالکیت جامع قوام فقط در دو قطعه زمین بوده که بازار عین قرارداد غارسی منعقد کرده است و پلاک 1170 در مالکیت واقف بوده است. و نظریه کارشناس این است پرونده و نظریه هیأت کارشناسی در پرونده کلاسه 800003 شعبه 4 شیراز یکی است و ادعای خواهان در مورد منازل مسکونی دهکره، به خصوص پلاک 1170 بیاساس است. دادگاه تجدیدنظر طی دادنامه شماره 1206ـ17/9/90، با این استدلال که اعتراض به ثبت طبق ماده 16 ق.ث. [قانون ثبت] مصوب 1310 و اصلاحات بعدی باید ظرف 90 روز انجام شود که در مانحنفیه نشده است و طبق ماده 19 ق [قانون] مذکور، پس از رد اعتراض ظرف ده روز تجدید، عرضحال فقط یک مرتبه پذیرفته میشود و چنین دعوی طبق قانون ثبت قابلیت طرح را نداشته است، صرفنظر از استدلال دادگاه بدوی، رأی تجدیدنظرخواسته را مورد تأیید قرار داده است. از این رأی توسط وکیل فرجامخواهان، فرجامخواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع گردیده است. خلاصه ایراد فرجامخواه این است: اعتراض به ثبت از باب قانون ابطال اسناد موقوفه است، نه از باب دیگر و از پاسخ فرجامخوانده حکایتی است. هیأت این شعبه با ملاحظه پرونده و قرائت گزارش تهیه شده توسط عضو ممیز و مشاوره چنین رأی میدهد.
نظریه مستشار ـ باسمه تعالی؛ دادنامه فرجامخواسته هم از حیث نقص در تحقیقات و هم از حیث ماهیت مخدوش است. زیرا دادخواست اعتراض به ثبت اعیانی، با استناد به مصوبه سال 1371 قانون ابطال اسناد موقوفه تسلیم گردیده، نه از باب ماده 16 ق.ث مصوب سال 1310 ش. بنابراین استدلال دادگاه تجدیدنظر به لحاظ استناد به قانون غیرمرتبط وجاهت قانونی ندارد. اینکه دادگاه تجدیدنظر، رأی دادگاه بدوی را تأیید نموده است، صحیح نیست. زیرا با توجه به محتویات پرونده، خواندگان حاضر و یا وکیل آنها، فقط یکبار در یک جلسه ادعای عدم وقفیت پلاک 1170 را به طور مطلق نمودهاند که مشخص نیست این اتکا در خصوص عرصه است یا عرصه و اعیانی هر دو. اما در بقیه موارد، چه در لوایح و چه در جلسه دادگاه، فقط منکر وقفیت اعیانی بودهاند. با توجه به اسناد و مدارک ابرازی، اداره اوقاف و وکیل متولی وقف، اعم از وقفنامه، اجارهنامه، استشهادیه و اقاریر خواندگان حاضر و اظهارات وکیل بعضی از خواندگان، رسیدگی به اصل وقفیت عرصه و اعیانی ضرورت داشته است و صدور قرار توسط دادگاه بدوی برابر بند 10 ماده 84 ق.آ.د.م. فاقد وجاهت قانونی است و تأیید آن با نتیجه توسط دادگاه تجدیدنظر هم خالی از خدشه نیست. علیهذا عقیده به نقض رأی فرجامخواسته و محول شدن رسیدگی آن به همان شعبه را دارم.
مستشار ـ الهی
رای دیوان
باسمه تعالی ـ اولاً آنچه که در مرحله نخست راجع به دعوی وقفیت پلاک موضوع بحث صورت گرفته است، به خاطر شیوهای بوده که محاکم بدون توجه به مقررات قانون ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضی موقوفه معمول میداشتهاند و با استدلالهائی که از قبیل اینکه اعتراض به ثبت متقاضی مدعی مالکیت موقوفه، میبایست پس از محرز شدن وقفیت موقوفه طرح دعوی، اعتراض به ثبت را نماید و نه در صورت وجود اختلاف در اصل وقفیت و بدینگونه زمینه ابطال ثبت مالکیت در اعیان موقوفه را منتفی مینمودند که این نحوه برخورد کردن با دعوی ابطال مالکیت موقوفه در حقیقت به معنای لغو قانون ابطال موصوف بوده است و در واقع مخاطب قانون، ابطال همان محاکم عدلیه هستند که میبایست موقوفات متصرف شده را به حالت اصلی خود اعاده نمایند. چه اینکه قبلاً تملک صورت گرفته باشد و اسناد فروش با مالکیت آنها صادر شده باشد و چه اینکه بعداً در حال وقوع قرار گرفته و متولیان و یا ادارات اوقاف، مطلع از تجاوز به حقوق موقوفه شده باشند که در مانحنفیه دادگاه بدوی با اعمال همین رویه و با استفاده از واژه اختلاف در اصل وقفیت در معنی دعاوی، اعتراض را فاقد رکن اصلی آن که وجود سند وقفیت است، توصیف نموده و به اصطلاح شایع، اعاده موقوفه به وقفیت را دور زده است و شیوه دیگر مقابله با دعاوی اعتراضی مزبور آن بوده که سابقه وقفیت رسمی، اگر محرز بوده باشد، میبایست در پرونده ثبتی مطرح بوده باشد و چون مطرح نگردید، مبین آنست که تنها ملکیت پلاک در سابقه ثبتی وجود داشته که معمولاً در رد این استدلال شعاری بیان میشود که وقفنامههای معتبر شرعی که اسناد قدیمی است، از اعتبار همه جانبهای برخوردارند و عدم وجود ذکری از سابقه وقفیت در پرونده ثبتی، دلیل عدم وجود آن مقوله از اسناد شرعی نخواهد بود و قانون ابطال ناظر به احیاء آثار همین موقوفاتی است که حیف و میل گردیده است و مخاطب آن نیز همین محاکم میباشند که نمیبایستی از ناحیه محاکم آنگونه رویهای اعمال گردد که متناسب با طبیعت ادارات ثبت است و لاغیر و چون به هر حال، دادنامه بدوی بر اساس این قبیل مبانی غیرموجه و استنادات غیرمنطقی و غیرقانونی صادر گردیده، تأیید آن با عنوان، در نتیجه، و هم با رعایت، صرفنظر از استدلال دادگاه بدوی، به معنی تصمیمی غیرمنطبق با موازین قضایی است و فاقد هرگونه شفافیت در رأی صادره است و به عبارت دیگر اینکه رأی بدوی که قرار رد دعوی است و به جهت استناد به مسائل فوقالذکر است، هیچ مجانست و سنخیتی با استدلال دادگاه تجدیدنظر مبنی بر اینکه «چون دعوی برابر قانون قابلیت طرح نداشته، هیأت دادگاه با رد دعوی تجدیدنظرخواهی … دادنامه بدوی را در نتیجه تأیید مینماید» ندارد. ثانیاً دلایل اقامهشده توسط دادگاه تجدیدنظر، مبنی بر عدم قابلیت طرح دعوی اعتراض به ثبت، که مستنداتی از مقررات قانونی قانون ثبت اسناد و املاک مواد 16 و 19 قانون مزبور است، در صورت صحت استناد مزبور، نتیجه آن صدور حکم به رد دعوی است و نه صدور قرار رد دعوی تا اینکه دادگاه در مانحنفیه، در فرض فوق بتواند قرار تجدیدنظرخواسته را نتیجتاً تأیید نماید. بنابراین وقتی که مستند دادگاه بدوی آنست که چون وقفیت محرز نیست، نوبت اعتراض به ثبت مدعی مالکیت نمیرسد، لازمهاش آنستکه چنانچه به اصل وقفیت رسیدگی به عمل میآمد، ممکن بود اشکال مزبور مرتفع بشود که این موضوع با استنباط دادگاه تجدیدنظر این تفاوت را دارد که طبق مستندات قانونی، این دادگاه، مدعی وقفیت، به کلی قادر به اثبات خلاف اسناد رسمی و درخواست ابطال اسناد مزبور نخواهد بود (مواد 21 و 22 قانون ثبت) بنابراین نظریههای دادگاه بدوی و تجدیدنظر دارای تفاوت مبنایی و ماهیتی است و نتیجتاً یکی به شمار نمیآیند. ثالثاً قرار رد دعوی در شرایطی صادرشده که دادگاه وفق قانون ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضی موقوفه، وارد رسیدگی به دعوی اعتراض گردیده که در صورت نقض آن قرار در دادگاه تجدیدنظر یا دیوانعالی کشور، تکلیف رسیدگی مجدد به اصل ادعای وقفیت و سپس به دعوی اعتراض به ثبت ثابت میبود و حال آنکه مبانی دادگاه تجدیدنظر در مانحنفیه، خارج از چهارچوب ابطال اسناد ملکی مالکین و متصرفین موقوفات است و اعتراض به ثبت ملکی وقفی در این فرض میبایست با رعایت مقررات قانون ثبت صورت گیرد و مسلماً در حال حاضر، سابقه ملکی املاک در پروندههای ثبتی مدون است و هر اعتراض به ثبتی طبق مقررات ثبت، با وجود آن، اسناد مالکیتی که عمده آنها نیز به نام رضاخان پهلوی است، قابلیت استماع را ندارد. لیکن در خصوص موقوفات با تصویب قانون ابطال … دیگر شرایط اسناد موقوفات تملک و یا تصرف شده به ناحق، از مقررات قانون ثبت مستثنی است و به حکم قانون اخیرالتصویب، دادگاهها مکلف به رسیدگی به این قبیل موارد میباشند. بنابراین دادنامه فرجامخواسته که بر اساس بیتوجهی به استثنای حاصل از قانون اخیرالتصویب است، فاقد وجاهت قانونی است و با نقض آن رسیدگی مجدد به همان دادگاه محول میگردد.
رئیس شعبه 22 دیوانعالی کشور ـ مستشار
غروی ـ الهی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.