اقرار متهم
درتاریخ : 1391/11/01 به شماره : 9109970907501013
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 15 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: ادله اثبات جرم، اقرار، علم قاضی، مرحله تحقیقات مقدماتی، قضات دادسرا، نیروی انتظامی
چکیده رای
قاضی دادگاه نمیتواند به استناد اقاریر متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی در نیروی انتظامی و نزد قضات دادسرا حکم صادر نماید، مگر این که چنین اقاریری را مستند علم خود قرار دهد.
خلاصه جریان پرونده
حسب محتویات پرونده محاکماتی و گزارش مورخ 9/3/89 پاسگاه انتظامی کوزران به دادستان عمومی و انقلاب ، شخصی به نام آقای و.الف. ساکن روستا که در ساعت 04:35 مورخ 9/3/89 به پاسگاه مذکور مراجعه و اعلام میدارد حدوداً ساعت سه نصف شب جهت سرکشی به برادرم به نام آقای س.الف. فرزند ح. 24 ساله مجرد، که در زمین کشاورزی شخصی به نام الف.خ. حوالی روستا مشغول شخمزدن زمین با تراکتور بود، رفتم و دیدم برادرم روی زمین افتاده و از ناحیه سر و گوش وی خون آمده و فوت نموده و تراکتور نیز به صورت روشن میباشد. مأمورین انتظامی جهت بررسی موضوع به محل وقوع جرم عزیمت و مشاهده مینمایند که شخصی به نام آقای س.الف. به صورت طاقباز روی زمین افتاده و از ناحیه سر و گوش خونریزی مشهود میباشد، ملبس به زیر پیراهن سفید رنگ و تیشرت بنفش آستین کوتاه و شلوار کردی مشکی رنگ و یک جفت دمپایی صورتی رنگ در پای وی قرار داشته و پدر مقتول اذعان میدارد فرزندم با کسی خصومت و مشکلی نداشته است. حسب دستور بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب ، موضوع به کارشناس اسلحه و مهمات ارجاع، در نظریه وی اعلام شده است که مقتول مورد اصابت سه گلوله از ناحیه قفسه سینه سمت راست، روی بینی و پیشانی قرار گرفته و دو عدد از گلولهها از بدن مقتول خارج و یک گلوله در سمت چپ گردن زیر گوش متوقف شده است. مسیر تیراندازی در تمامی گلولهها از جلو به عقب از راست به چپ و اندکی از بالا به پایین با فاصله نزدیک کمتر از یک متر به وسیله کلت کمری دارای کالیبر 9 میلیمتر تعیین کرده است و در نظریه تکمیلی اضافهشده که مقتول مورد اصابت سه گلوله مستقیم سلاح کمری دارای کالیبر 9 میلیمتری، با فاصله نزدیک از جلوی بدن قرار گرفته. هر دو پوکه جنایی مکشوفه دارای کالیبر 9 میلیمتر با آثار اختصاصی مشابه بوده که به وسیله سلاح واحدی دارای همین کالیبر شلیک گردیدهان. مرمی خارج شده از بدن با مرمی کشفشده در محل مطابقت، دارای کالیبر 9 میلیمتر و آثار شش خان روی آنها مشاهده که میتوان گفت هر دو مرمی از سلاح واحدی دارای همین کالیبر خارج گردیدهاند. با دستور قضایی، جسد مجنیعلیه به پزشکی قانونی انتقال یافته و به شرح نظریه اعلامی علت مرگ متلاشی شدن بافت مغزی و خردشدگی جمجمه در اثر اصابت گلوله و عوارض ناشی از آن تعیین شده است. حسب دستور قضایی از اهالی محل و از افراد مظنون متعددی توسط پلیس آگاهی نیروی انتظامی تحقیقات لازم بهعمل آمده است. تعدادی از افراد مظنون به قتل مرحوم س.الف. از جمله آقایان ت.ع.، م.الف. و س.م. احضار و درآگاهی از آنان تحقیقات قضایی انجام و سپس با صدور قرارهای تأمین قانونی از سوی بازپرس دادسرا بازداشت گردیدهاند که همة آنها مشارکت خود در قتل مرحوم س.الف. را انکار و تکذیب نموده و نهایتاً از زندان آزاد شدهاند. در تاریخ 8/4/89 دو نفر از افسران آگاهی جهت انجام تحقیقات نامحسوس در خصوص قتل مرحوم س.الف. به محل وقوع قتل، واقعه در زمینهای کشاورزی حوالی روستا مراجعه و گزارش مینماید که چاه آب متعلق به آقایان ع.س. و خ.خ. که به صورت شراکت از آن استفاده میکنند، در فاصله صد متری محل وقوع قتل قرار دارد و در شب وقوع جرم، خ.خ. باغبان آبیار در آنجا مشغول آبیاری بوده و لیکن خودش در بین اهالی روستا شایع کرده که در ساعت 8 غروب آب را رها کرده و چون میهمان داشته به منزل خودش مراجعت و تا ساعت 12 شب در منزل بوده و پس از آن نیز تا زمان شیون و زاری خانواده مقتول در حال خواب بوده است. حسب دستور بازپرس پرونده، نامبردگان فوقالذکر در گزارش مأمورین آگاهی به عنوان مظنون احضار و از آنان تحقیقات لازم صورت گرفته است. آقای ع.س. در بازجویی اداره آگاهی، به سؤالات مطرح شده پاسخ داده و حضور خ.خ. را در زمینهای کشاورزی و آبیاری در نزدیکی محل وقوع جرم در شب قبل تأیید کرده است. آقای خ.خ. در تحقیقات اداره آگاهی، در خصوص جریان قتل مرحوم س.الف. اظهار داشته، آن مرحوم برای همسر برادرم به نام م.خ. ایجاد مزاحمت میکرد، به همین منظور یک قبضه کلت کمری را از شهرک مهدیه از فردی ناشناس به مبلغ پانصد هزار تومان خریداری کردم و در شب قتل، بنده در فاصله یکصد متری آن مرحوم که با تراکتور مشغول شخمزدن بود و من مشغول آبیاری بودم. ساعت حدوداً 30/21 الی 22 شب نزدیک وی رفتم. از تراکتور پیاده شد و به طرف من آمد. ابتدا یک گلوله به داخل شکمش زدم، وقتی افتاد بالای سرش رفتم و دو یا سه گلوله به داخل سرش زدم و بعد از آن با پای پیاده به منزل مادرم رفتم. ف. و ع. در منزل مادرم میهمان بودند. بدون این که در این خصوص با کسی صحبت کنم، شب را آنجا خوابیدم و با صدای جیغ و داد خانواده آن مرحوم که متوجه قضیه شده بودند، از خواب بیدار شدم. سؤالشده چه کسی به شما گفت که س. برای همسر برادرت پ. ایجاد مزاحمت میکند. در پاسخ بیان داشت که پ. در زندان بود و خودم از اخلاق آنها فهمیده بودم. همچنین در پاسخ به این که آیا م. خودش در این خصوص با شما صحبت کرده بود، اظهار داشت خیر؛ و در ادامه تحقیقات گفته است که اسلحه را در داخل زمینهای کشاورزی پنهان کردهام، جای آن را بلدم و حاضرم به مأمورین نشان دهم. در ارتکاب قتل خودم تنها بودم و در این خصوص با برادرم پ. صحبت نکردهام. در تاریخ 16/4/1389 در بازپرسی شعبه 2 دادسرای عمومی و انقلاب ، به متهم تفهیم اتهام قتل عمدی مرحوم س.الف. صورت گرفته و وی اظهار داشته قبول دارم س.الف. را کشتم. دفاع من این است که علت حفظ ناموس بوده است و توضیح داده که حدود ساعت 10 بود که به سراغ شخص رفتم و او را با ضربه گلوله اول داخل شکم و بعد داخل مغز و تیرهای دیگری اینطرف و آنطرف مغز زدم و اسلحه را توی گندمها قایم کردم. پس از تفهیم اتهام در دادسرا توسط بازپرس، قرار بازداشت موقت متهم صادر گردیده و جهت انجام تحقیقات بیشتر و کشف اسلحه و بازسازی صحنه قتل، متهم به مدت یک هفته در اختیار اداره مبارزه با جرایم جنایی نیروی انتظامی قرار گرفته است. رئیس پلیس آگاهی طی گزارش به بازپرس پرونده اعلام داشته که اسلحه مورد استفادة متهم کشف نشده و احتمال دارد که برادر متهم به نام آقای پ.خ. که به اتهام حمل و نگهداری و استفاده از سلاح غیر مجاز در زندان به صورت رأی باز محبوس میباشد، احتمال مشارکت ایشان در قتل مقتول و اطلاع از محل اختفاء سلاحهای مورد استفاده وجود دارد و درخواست نموده است که مشارالیه جهت انجام برخی تحقیقات در اختیار پلیس آگاهی قرار گیرد. با موافقت بازپرس پرونده، مظنون پ.خ. احضار و مورد تحقیق قرار گرفته است. نامبرده در تحقیقات بیان داشته که «من خبری از اسلحه ندارم، اون شب هم من زندان بودم تا الان که آمدم اینجا چیزی نمیدانم. الان هم از دهان بچهها شنیدم که برادرم خ.خ. قاتل است.» تحقیقات مجدداً در پلیس آگاهی از متهم خ.خ. ادامه یافته و نامبرده در خصوص جریان قتل مرحوم س.الف. بیان داشته است که «س. با زن برادرم جور شده بود و یک روز ساعت یک شب من از آبیاری برگشتم، از اتاقش خارج شد و من این حرکت زشت را دیدم، تصمیم به قتل او گرفتم. مشغول شخم زدن بود و من او را از تراکتور پایین آوردم. اول تیر به شکم و دو تیر به سرش زدم. تنها بودم و ساعت 30/9 دقیقه از خانه خارج شدم و ساعت 10 قتل را انجام دادم و آن شب اسلحه را در چال گندم گذاشتم.» از متهم سؤال شده که طبق اطلاع واصله شما و پ. و یک نفر دیگر از سکنه ماهی دشت به همراه هم مرتکب قتل س.الف. شدهاید و پس از ارتکاب قتل، پ. را که به صورت رفاقتی از زندان خارج گردیده بود، به زندان رساندهای. در این خصوص چه میگویی؟ متهم اظهار داشته است که «این موضوع صحت ندارد و من تنها این کار را انجام دادم و در زمان انجام قتل هیچکس در آن محل حضور نداشت.» در آگاهی از متهم پ.خ. تحقیقات بهعمل آمده و نامبرده در پاسخ به سؤالات پاسخ داده است که در شب قتل مرحوم س.الف. در زندان بودهام و 8 /3/89 قتل اتفاق افتاده بود و من ساعت 8 صبح مورخ 9/3/89 به مرخصی آمدم و از زمانی که عروسی کردهام با مرحوم س.الف. رفتوآمد نداشتهام … در مرداد ماه سال 88 ازدواج کردم و من هیچ اطلاعی از قتل ندارم و در زندان بودم. از خانم ب.خ. خواهر متهم خ.خ. در پلیس آگاهی تحقیقات به عمل آمده و مشارالیها در خصوص قتل مرحوم س.الف. بیان داشته، در شب قتل در منزل خودمان بودم. من و همسر پ. به نام م.، مادرم و برادرم خ. و دو نفر به نامهای ف.ع. و همسرش م.ع. در منزل ما میهمان بودند و ساعت 12 شب رفتند. آن شب پ. در زندان بود و م. با تلفن خ. با پ. در زندان تماس گرفت. آن شب خ. ساعت 30/8 از منزل خارج شد و وقتی برگشت عادی بود. ساعت 4 صبح با صدای جیغ و داد خانواده الف. از وقوع قتل مطلع شدیم و به خانه آنها رفتیم. مادرش میخواست به صحنه قتل برود که خ. با ماشین او را برد … مرحوم س.الف. هیچگونه رابطهای با من یا م. همسر پ. نداشت. مجدداً در تاریخ 23/4/89 از متهم خ.خ. در خصوص چگونگی قتل مرحوم س.الف. تحقیق بهعملآمده، وی اظهار داشته است که آنجا نزدیک زمین من شخم میزد. وقتی س.الف. رفت پیش تراکتور، من او را از خانه مادرم که نزدیک خانة آنها بود، دیدم و به بهانه آب عوضکردن، خانه را ترک کرده و اسلحه را برداشتم و به طرف س. رفتم و یک دور با او زدم و سپس وی را از تراکتور پایین آوردم و گلوله اول را به شکمش و گلوله دوم و سوم و چهارم را به سرش زدم و پا به فرار گذاشتم و اسلحه را توی زمین چال کردم که نزدیک چاه بود. در خصوص انگیزه قتل از وی سؤال شده، پاسخ داده است که یک شب ساعت 1شب از خانه مادرم، اتاق همسر پ. خارج شد و من خیلی از این موضوع ناراحت شدم و تصمیم به قتل وی گرفتم. در تاریخ 24/4/89 از خانم م.خ همسر پ.خ. تحقیق بهعمل آمده، نامبرده اظهار داشته که مقتول را میشناسم. وی و همسرم ساکن یک روستا هستند و منزل آنها هم جوار یکدیگر است. در عروسی خودم س.الف. را دیدم و به طوری که اطلاع دارم، قبل از ازدواج مرحوم و خانوادة شوهرم با هم ارتباط داشتند. من و مرحوم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم و هیچ تلفنی از وی ندارم و اظهارات خ. را قبول ندارم. چون هیچموقع من تنها در منزل نبودم، بلکه با خواهر شوهر و مادرشوهر زندگی میکردم. اگر اظهارات وی درست بود، چرا همان موقع اقدامی انجام نداده بود. مجدد از خانم م.خ. در بازپرسی دادسرا در خصوص ارتباط با مرحوم س.الف. تحقیق شده و مشارالیها بیان نمود که من این قضیه را انکار کرده و میگویم که حقیقت ندارد. من با آن شخص هیچ ارتباطی ندارم. خ. بعد از دو ازدواج مجدد، در زندگی شکست خورده و همیشه در زندگی دعوا دارند. در تاریخ 28/ 4/89 مجدداً از پ.خ. در آگاهی تحقیق گردیده، وی اظهار داشته است که زمان قتل در زندان بودهام و به هیچ وجه خارج نشدهام. صبح آن روز که از زندان خارج شدم، نزدیک ساعت 10 صبح به منزل رسیدم و از جریان مطلع شدم. بین من و خانواده مقتول، هیچ خصومتی وجود نداشته و بعد از عروسیام، مقتول به منزل ما نیامده. اما قبل از آن با من دوست بود و خیلی رفت و آمد داشتهایم. نمیدانم علت قتل چه بوده است. قبل از جریان قتل خبر ندارم، ولی الان خ. ادعا دارد که به خاطر همسرم که مقتول با او رابطه داشته، اقدام به قتل کرده. من به زن خودم اعتماد دارم و اظهارات خ. را قبول ندارم. هیچ رفتار مشکوکی از همسرم ندیدهام. از وقتی که عروسی کردهام، مقتول به خانه من نیامده است. مقتول پسری خوب بود و هیچ مشکلی نداشت. در تاریخ 2/5/ 89 توسط بازپرس پرونده، از متهم خ.خ. در خصوص جریان و نحوه قتل مرحوم س.الف. مجدداً تحقیق به عمل آمده و نامبرده پاسخ داده که ساعت 30/9 شب بود که با آمدن برادرش و. از نزد س.الف.، من از خانه راه افتادم و ساعت 10 شب خود را به آنجا رساندم و سوار بر تراکتور شدم و یک دور کوچکی با او زدم. بعد گفتم بیا پایین تا مابین زمین را به تو نشان بدهم. پایین آمد، یک گلوله به شکمش و گلوله دوم به پیشانی و گلوله سوم به طرف راست سر و گلوله چهارم به طرف چپ سرش زدم و اسلحه را توی زمین چال کردم. در خصوص انگیزه قتل از متهم سؤال شده، پاسخ داده است که یک شب پ. در زندان بود، مقتول از خانه او خارج شد که فقط همسر پ. خانه بود و تنها همسر پ. در اتاق بود و مادر و خواهر اتاق دیگر خوابیده بودند. من ناگهان آنها را دیدم و وقتی فهمیدم که با زن پ. ارتباط دارد، تصمیم به قتل او گرفتم. من آبیاری میکردم که ناگهان برگشتم و آنها نفهمیدند که من برگشتم. کنار دیوار کمین زدم تا خارج شدند. زمان خارجشدن او را دیدم که از حیاط خارج شدند. ساعت یک شب بود و این قضیه حدود 20 روز پیش از قتل بود. جریان را به پ. نگفتم، چون ترسیدم اگر بگم شاید زندگیشان خراب شود. اسلحه را از درهدراز خریدم و شمارهاش را فقط دارم و آن را توی زمین خود چال کردم. در تاریخ 12/8/89 بازپرس پرونده از متهم پ.خ. در خصوص جریان و نحوه قتل مرحوم س.الف. توسط برادرش تحقیق به عمل آورد و نامبرده اظهار داشته است که من زندان بودم و از هیچ چیز خبر نداشتم. من اصلاً فکرش هم نمیکردم که خ. برادرم قاتل باشد و تا روز آگاهی از همهچیز بیخبر بودم. برادرم در زندان برایم تعریف میکرد که به س.الف. و زن شما مشکوک شدم، و. هیچ چیز دیگری قبل از ماجرا برایم نگفته بود. همسر من و مقتول هیچگونه ارتباطی با هم نداشتند. چون وقتی زندان بودم، زن بنده خانه خواهرم زندگی میکرد. بازپرس پرونده مجدداً در تاریخ 11/10/89 از متهم خ.خ. در خصوص جریان و نحوه قتل مرحوم س.الف. تحقیق نموده و وی بیان داشته که ساعت 30/9 شب بود، من به بهانه آبدادن گندم از خانه رفتم و ساعت 10 او را به قتل رساندم و اسلحه را داخل زمین چال کردم. پ. بیست روز پیش اسلحه را به من داد و گفت با زنم ارتباط دارد، او را بکش و اسلحه را که توی زمین چال کرده بودم. پ. آنجا آبیاری میکرد، احتمالاً اسلحه را که کنار بیل بود، شاید آن را درآورده است. از متهم سؤال شده چرا پ. خودش اقدام به کشتن س. نکرد؟ پاسخ داده که چون میگفت از من شاکی میشوند. من سابقه دارم. شب قتل پ. در زندان بود و من چهار گلوله که به شکم مقتول و سه گلوله به سرش زدم و س. را کشتم. پ. گفت آبرومان داخل آبادی میرود، من هم گول سادگی خودم را خوردم و او را کشتم. با توجه به اظهارات متهم به قتل، بازپرس مجدداً در تاریخ 18/10/89 از پ.خ. در خصوص اظهارات برادرش تحقیق نموده و در مورد جریان و نحوه قتل مرحوم س.الف. از وی استنطاق عمل آورده که مشارالیه بیان داشته است من زندان بودم و بیاطلاع هستم. در خصوص تهیه اسلحه و تحویل آن به برادرش جهت ارتکاب قتل س.الف.، اظهار داشته که برادرم دروغ میگوید. خودش اسلحه تهیه کرده و من از آن بیخبرم. و در پایان تحقیق به نامبرده، اتهام معاونت در قتل عمدی مرحوم س.الف. از طریق تهیه وسایل ارتکاب جرم و تشویق و ترغیب متهم خ.خ. به ارتکاب جرم و حمل و نگهداری اسلحه کمری غیر مجاز تفهیم گردیده که مشارالیه بیان داشته من از قتل تا روز آگاهی بیخبر بودم. اسلحه را (برادرم) خودش تهیه کرده و من از همه چیز بیاطلاع هستم. پدر و مادر مقتول س.الف. در تحقیقات دادسرا از متهم خ.خ. به اتهام ارتکاب قتل عمدی فرزندشان و از متهم پ.خ. به اتهام معاونت در قتل شکایت داشته و تقاضای قصاص نمودهاند. در تاریخ 20/10/89 بازپرس پرونده مجدداً برای آخرین بار از متهم خ.خ. در خصوص جریان و نحوه قتل مرحوم س.الف. تحقیق نموده و وی اظهار داشت که ساعت 30/9 شب بود که به بهانه آبیاری از خانه خارج شدم و حدود ساعت 10 او را به قتل رساندم که مشغول شخمزدن بود و بعد اسلحه را توی زمین کشاورزی چال کردم که پ. بیست روز پیش به من داده بود و انگیزه قتل هم ارتباط نامشروع س.الف. با همسر پ. بود. چهار گلوله به مقتول زدم، یکی به شکمش و دومی به پیشانی سومی به طرف راست سر و چهارمی به طرف چپ سر مقتول. موقع ارتکاب قتل پ.خ. در زندان بود. از متهم سؤال شده که چرا حقایق قتل و دخالت پ. در قتل را همان اوایل دستگیری بیان نکردید؟ پاسخ داده به خاطر اینکه من قتل را کرده بودم و گفتم پای یکی از ما گیر بشه. نظر این بود که یکی از ما بیرون باشیم. در مورد اظهارات من در دادگاه با پ. مشورت کرده بودم، اسلحه را پ. بیست روز قبل از قتل به من داده بود. به متهم مباشرت در قتل عمدی مرحوم س.الف. و حمل و نگهداری اسلحه غیر مجاز تفهیم و به عنوان آخرین دفاع بیان داشته که من به خاطر آبروی خانواده این کار را کردم. از کردة خود پشیمان هستم، تقاضای عفو و بخشش دارم. توسط بازپرس پرونده به متهم پ.خ. نیز اتهام معاونت در قتل عمدی س.الف. تفهیم شده و به عنوان آخرین دفاع پیام داشته است که برادرم خودش اسلحه تهیه کرده، من بیخبرم من که اسلحه نداشتم و از همه چیز بیخبر بودم تا روز آگاهی فهمیدم که برادرم خ.قاتل است. در زمان وقوع قتل، من در زندان بودم. روز بعدش آمدم مرخصی که دیدم س.الف. به قتل رسیده. برای اظهاراتم که در زندان بودهام، شاهد دارم و گوشی تلفن همراه من نیز در دست حفاظت زندان بود. پس از اتمام تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب ، بازپرس درخصوص متهمین خ.خ. و پ.خ. قرار مجرمیت صادر و نسبت به سایر متهمین و مظنونین قرار منع تعقیب صادر کرده. نهایتاً پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان ارسال گردیده است. شعبه اول دادگاه کیفری استان با حضور اعضا و اولیاءدم مقتول و متهمین و وکلای آنان تشکیل جلسه دادرسی داده و نسبت به پرونده رسیدگی نموده است. متهم خ.خ. در دادگاه کیفری استان ، ضمن انکار اتهام انتسابی خویش اظهار داشته که من آنجا بودم، ولی نکشتم. قبل از قتل شش میلیون تومان پول به س. دادم که با م. کاسبی کند. بعد از یک سال گفت قصد ندارد پول را پس بدهد. به او گفتم چرا پولم را پس نمیدهی، به تو اعتماد کردم که رسید نگرفتم. گفت پس میدهم م. (م.) دروغ میگوید. گفت امشب ساعت 30/9 با تو صحبت میکنیم. م. آمد و گفت او را میترسانیم که پولمان را بدهد. رفتم بالای تراکتور و به س. گفتم م. آمده و میخواهد با تو حرف بزند. او را پایین آوردم و م. گفت چرا پولم را پس نمیدهی؟ با اسلحه به او زد و دوباره زد. زبانم بند آمد. گفت برویم اسلحه را چال کنیم. گفت اسم مرا نبر، در آنها نفوذ دارم و کار شما را درست میکنم. من هم وصلههایی چسباندم، وقتی این حرفها را زدم. او را آزاد کرده و مرا گرفتند. چنین چیزی (ارتباط با زن برادرم) نبود. حتی من با برادرم دشمن بودم. برای نجات خودم اسم او را آوردم. سپس متهم ردیف دوم پ.خ. ضمن انکار اتهام انتسابی، ابراز داشت که شب وقوع قتل زندان بوده و مورخ 9/3/89 به مرخصی آمده است. مشارالیه در ادامه گفته است که ساعت ورود و خروج در زندان درج میشود. آنجا افسر نگهبان دارد. تا ششم مرخصی بودم. 6/7/89 آنجا بودم و روز نهم دوباره مرخصی آمدم. شبها درب خوابگاه کلید و بسته میشود. اجازه خروج نداریم. پیامک دریافت کردم، نوشته بود امشب س. با زنت ملاقات دارد. ارسالکننده ناشناس بود؛ خط اعتباری بود. ناراحت شدم؛ به خواهر ب. جریان را گفتم. گفت دشمن میباشد به زنم. گفتم دشمنم زیاد است، مواظب خودت باش. زنم گفت خودت مرا میشناسی، من که اینجا نبودم، زندگی میکردم. سپس اظهارات مطلعین از جمله رئیس زندان اخذ و در نهایت آخرین دفاع متهمین استماع شده است. دادگاه کیفری استان به شرح دادنامه صادره شماره 90 مورخ 7/7/1390 و با استدلال به اینکه متهم ردیف اول خ.خ. در خصوص ارتکاب قتل عمدی مرحوم س.الف. در مرحله تحقیقات مقدماتی اعم از حضور در مرجع انتظامی و دادسرا، به ارتکاب جنایت اقرار داشته و کیفیت آن را تشریح و انگیزه خود را در ارتکاب فعل جزایی انتسابی، ورود مجنیعلیه به حریم شخصی و خانوادگی و ارتباط منافی عفت و زن برادر خویش مقر و مدعی بوده است و پزشکی قانونی طی نظریه ابرازی، متلاشی شدن بافت مغزی و خردشدگی جمجمة مقتول در اثر اصابت گلوله را علت تامه مرگ جانباخته اعلام داشته است. به نظر هیأت دادگاه، هرچند متهم در جلسات دادرسی اقرار ابرازی را انکار نموده و انتساب جنایت را به خویش رد کرده، اما از آن جهت که اولاًـ اصل بر اعتبار و نفوذ حقوقی و قانونی اقرار است و مدعی باید جهات بیاعتباری و فساد آن را اعلام دارد. جانی اخذ اقرار تحت اذیت و آزار را در جلسه دادگاه رد نموده و علت رجوع خویش از اقرار را تطمیع آقای س.م. نسبت به خویش، مبنی بر اخذ رضایت اولیایدم و گرفتن مبلغی که به عنوان قرض به مجنیعلیه داده، مطرح کرده است. ادعای مزبور از آن جهت که اقرار در شرایط روحی متعادل و حاکمیت قوه تعقل و سنجش در متهم ابراز شده و دلیلی بر خلاف این مقوله ارائه نشده و موجبات حجیت اقرار و حکومت آن بر موضوع و ایجاد آثار اثباتی و اجرایی مترتبه را فراهم مینماید، ادعای مذکور گذشته از آن که متکی به قرائن مثبته نبوده، اساساً از موقعیت معقول برخوردار نبوده است. زیرا پذیرفتنی نیست که فردی به واسطه تطمیع شخصی که میداند از توانایی اخذ رضایت اولیاءدم برخوردار نیست، ولو این که از چنین اقتداری هم بهرهمند باشد، مبادرت به اقرار به ارتکاب جنایت ناکرده مینماید. به علاوه در حقوق کیفری، اصل کلی بر اعتبار و قدرت قانونی اقرار است و رجوع از اقرار اساساً مقبول نیست؛ جز مواردی که مقنن تصریحاً انکار بعد از اقرار را پذیرفته باشد و یا اینکه مقر بتواند عدم صلاحیت و اعتبار اقرار معنونه را به درجه اثبات برساند. اقرار عنوان شده از صراحت برخوردار بوده؛ موجب هیچگونه شک و شبههای نیست و با اوضاع و احوال مسلم واقعه منطبق بوده و قراین و شواهد موجود در پرونده، از جمله نظریه پزشکی قانونی در باب علت تامه مرگ و نواحی اصابت گلوله، نظریه کارشناس سلاح و مهمات در مورد تنویر زوایای پیدا و پنهان موضوع، خصوصاً با نوع آلت قتاله، محلهای اصابت گلولهها و فاصله تیراندازی و محکومیت متهم نیز از جهت قاچاق سلاح مستعمله، در وقوع جنایت نیز مؤید و مصداق اقرار مطروحه میباشند. اینکه متهم ادعا نموده انگیزه وی در ارتکاب جرم قتل عمدی مقتول رابط منافی با عفت قربانی با زن برادر وی بوده، از آن جهت که با فرض صحت ادعای متهم، مبنی بر ورود مجنیعلیه به حریم خصوصی برادرش، صرف رفتار مذکور، موجبات اثبات بزه زنا که تنها از طریق ادله شرعی و قانونی قابل اثبات است، فراهم نمینماید. وانگهی مجنیعلیه در وضعیت تجرد بهسربرده و با فرض صدق انتساب عمل قبیحه مذکور (زنا)، کیفر قانونی و شرعی وی مرگ نمیباشد. بنابراین قربانی در موقعیت هدر خون و سزاوار زوال حیات و خروج از حمایت شرع و قانون و استحقاق مرگ بودن قرار نداشته است. در مورد ادعای ارتکاب رفتار خلاف عفت قربانی، هرچند از جانب متهم، دلیلی بر اثبات آن اقامه نشده و از ناحیه اعضای خانواده وی که دائماً با همسر برادرش ـ روزگاران را سپری نموده ـ مورد تصدیق قرار نگرفته و همسر برادر متهم نیز این ادعا را مصراً رد نموده است و ما از آن جهت که متهم بحث اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول را طرح ننموده، بنابراین این مقولات رفتار وی را از توصیف عدوان خارج نمینماید. لهذا به نظر هیأت دادگاه، اقرار عنوان شده به شرحی که گذشت، با واقع انطباق داشته و براساس ماده 194 قانون آیین دادرسی کیفری، از حجیت برخوردار بوده و متهم را مطابق قاعده فقهی «اقرار العقلا علی انفسهم جایز» مأخوذ و پایبند به آن میداند و استناداً به اقرار عنوان شده، بزهکاری متهم خ.خ. دایر بر مباشرت در قتل عمدی مرحوم س.الف. را با قصد پیشین محرز و مسلم تشخیص داده و مستنداً به مواد 205، بند الف ماده 206، 219، 227، 228، 229، 230، بند اول 231، 232، 233 و 265 قانون مجازات اسلامی، حکم به محکومیت متهم به یکبار قصاص نفس صادر نموده و اتهام متهم ردیف دوم پ.خ. را دائر بر معاونت در قتل عمدی محرز دانسته و مستنداً به بندهای اول و دوم ماده 43 قانون مجازات اسلامی و اعمال مقررات بند 3 ماده 22 همان قانون، نامبرده را به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است. دادنامه صادره به محکومعلیهما و وکلای آنان ابلاغ و نامبردگان در مهلت مقرر قانونی نسبت به آن اعتراض و درخواست تجدیدنظرخواهی نمودهاند. وکیل اولیاءدم نیز با تقدیم لایحهای در خصوص اعمال تخفیف نسبت به مجازات حبس محکومعلیه پ.خ.، با توجه به سابقه محکومیت کیفری وی اعتراض داشته و تجدیدنظرخواهی کرده است. لوایح تجدیدنظرخواهی وکلای محکومعلیهما نسبت به دادنامه تجدیدنظر خواسته، در هنگام شور در جلسه دادرسی شعبه دیوانعالی کشور قرائت میشود و اجمالاً حاکی از این است که اقاریر محکومعلیه خ.خ. به ارتکاب قتل عمدی مرحوم س.الف.، در مراحل تحقیقات مقدماتی در پلیس آگاهی نیروی انتظامی و بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ، فاسد و بیاعتبار بوده و محکومعلیه بدان جهت در مرحله دادرسی دادگاه کیفری استان از آن عدول و اتهام انتسابی را تکذیب و انکار نموده و دلیل و مدرک دیگری در پرونده دال بر مجرمیت وی ارائه نشده است. پرونده ثبت و جهت رسیدگی به این شعبه دیوانعالی کشور ارجاع گردیده است.
رای دیوان
اعتراض و تجدیدنظرخواهی محکومعلیه آقای خ.خ. و وکیل وی نسبت به دادنامه صادره شماره 90 مورخ 7/7/1390 شعبه اول دادگاه کیفری استان که به موجب آن متهم به علت ارتکاب قتل عمدی مرحوم س.الف. و بر اساس اقاریر وی در مرحله تحقیقات مقدماتی اعم از پلیس آگاهی نیروی انتظامی و بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب و قاعده فقهی «اقرار العقلاء علی انفسهم جائز» و مستنداً به بند اول ماده 231 (اقرار متهم) به مجازات قصاص نفس محکومیت یافته است، وارد و موجه میباشد. چرا که متهم در مرحله دادرسی در دادگاه کیفری استان در نزد قضات صادرکننده حکم تجدیدنظر خواسته، نسبت به اتهام انتسابی به ارتکاب قتل عمدی مرحوم س.الف. اقرار نکرده و از اقاریر قبلی مرحله تحقیقات مقدماتی نیز عدول نموده است و بر اساس تبصره ماده 59 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، در مواردی که اقرار متهم مستند رأی دادگاه میباشد، استماع آن توسط قاضی صادرکننده رأی، الزامی است و قاضی دادگاه نمیتواند به استناد اقاریر متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی در نیروی انتظامی و نزد قضات دادسرا، حکم صادر نماید؛ مگر این که چنین اقاریری را مستند علم خود قرار دهد. در مانحنفیه نیز حکم بر قصاص نفس محکومعلیه بر اساس حصول علم برای قضات دادگاه کیفری استان اصدار نیافته و استدلال بر حجیت و اعتبار اقاریر متهم به ارتکاب قتل عمدی مقتول در مرحله تحقیقات مقدماتی در نیروی انتظامی و دادسرا گردیده است و مستند رأی همان اقاریر متهم در مرحله تحقیقات مقدماتی قرار داده شده است؛ بدون آن که متهم در مرحله دادرسی و در نزد قضات صادرکننده حکم به ارتکاب قتل عمدی اقراری نموده باشد. با وصف مذکور، حکم صادره تجدیدنظرخواسته مغایر با موازین قانونی و شرعی بوده و در خور نقض است. لهذا مستنداً به شق 4 بند ب ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، دادنامه تجدیدنظر خواسته شماره 90 مورخ 7/7/90 صادره از شعبه اول دادگاه کیفری استان نقض و رسیدگی مجدد به پرونده به دادگاه همعرض دادگاه کیفری استان ، صادرکننده حکم منقوض ارجاع میگردد. در خصوص تجدیدنظرخواهی محکومعلیه آقای پ.خ. و وکیل وی نسبت به آن قسمت از دادنامه تجدیدنظر خواسته که به موجب آن متهم مذکور به اتهام معاونت در ارتکاب قتل عمدی مرحوم س.الف. به تحمل یک سال حبس تعزیری، محکومیت یافته و همچنین اعتراض و تجدیدنظرخواهی وکیل الف.الف. نسبت به قلت مجازات حبس مورد حکم و اعمال تخفیف در مورد محکومعلیه پ.خ.، با توجه به اینکه دادنامه تجدیدنظرخواسته نقض شده و مقرر گردیده در دادگاه همعرض به پرونده رسیدگی مجدد شود، لهذا تجدیدنظرخواهی آنان سالبه به انتفاء موضوع بوده و اثبات و احراز معاونت در جرم مذکور منوط به رسیدگی مجدد به اتهام مباشر و معاون جرم و صدور حکم مقتضی در دادگاه کیفری استان مرجوعالیه در رابطة فوق میباشد.
رئیس شعبه 15 دیوانعالی کشور ـ مستشار
شبیری ـ علیزاده
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.