درتاریخ : 1393/05/12 به شماره : 9309970908400246

موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور

این نمونه رای که در شعبه 24 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد:

چکیده رای

در موارد قتل با استفاده از آلت کشنده، نیازی به احراز قصد قتل نیست.

خلاصه جریان پرونده

به موجب گزارش قبلی این شعبه در مقام رسیدگی به تجدیدنظرخواهی آقای م.ز. به وکالت از اولیای‌دم مرحوم ب.ر. و ه.ر. به تبرئه آقای ع.ر. از قتل عمدی ب.ر. از رأی شماره 077– 24/4/92 صادره از شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران این شعبه پس از رسیدگی و تهیه گزارش جامع رأی معترض‌ٌعنه را به دلیل اقاریر مکرر متهم ع.ر. دایر بر ایراد ضرب با چوب به سر مقتول (چوب بر سرش آهن بوده) و نظریه پزشکی قانونی و در خصوص اعتراض ه.ر. نسبت به محکومیت خودش و با توجه به انکار مکرر وی مبنی بر شرکت در نزاع و ارائه شهود از طرف وی و عدم گزارش اولیه مبنی بر شرکت در منازعه دادنامه تجدیدنظرخواسته را نقض می‌نماید و به دادگاه هم‌عرض دادگاه صادرکننده رأی معترضٌ‌عنه ارجاع می‌کند. پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع می‌گردد. شعبه مذکور در تاریخ 30/1/93 با حضور هیئت حاکمه و نماینده دادستان و متهمان ع.ر. فرزند ع. و س. و ک. و ه. و الف. همگی ر. و ع.ر. و ع.ن. و خانم س.ر. وکلای ع.ر. و ک. و الف. و ع.ر. و اولیای‌دم مرحوم ب.ر.، ک.ک. و ن. و م. و م. و ر.ر. فرزندان و پدر مقتول در معیت وکیل خود م.ز. ابتداء نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت می‌کند. سپس اولیای‌دم مقتول ر.ر. اصالتاً از سوی خود و ولایتاً از طفل صغیر مقتول به نام م.ر. و سایر اولیای‌دم اصرار بر شکایت خود دارند، مدعی هستند ع.ر. پسر و پدرمان را عمداً کشته است و تقاضای قصاص دارند. وکیل آن‌ها لایحه تقدیم می‌کند. سپس دادگاه به متهم ع.ر. اتهام قتل عمدی مرحوم ب.ر. را تفهیم می‌کند و می‌گوید: قبول ندارم. سپس اظهارات قبلی خود را تکرار می‌کند و می‌گوید: من در خانه بودم، ساعت 12 شب بود. به برادرم گفتم چرا آمدی؟ دعوا درست نکن. آن‌ها 7 یا 8 نفر بودند. دعوا را شروع کردند و شیشه خانه را شکستند. به سمت من سنگ می‌پراندند. من با ب. روبرو شدم. چوب دستم بود. آن‌ها سه نفر بودند. من تنها چوب دسته بیل در دست من بود. حدوداً 60/1 سانتی‌متر می‌باشد. با سه نفر دیگر درگیر شدیم. خانم ک.ک. یک سنگ پرتاب کرد و با چوب یک ضربه به کتف همسر برادرم ک. زدم. س. چاقو داشت، ه. داس داشت، ب. هم چوب در دست داشت، آن‌ها جلو من ایستادند. ه. چوب را از من گرفت و با داس به دست من زد. س. با چاقو به کتفم زد و به سرم ضربه خورد. تاریک بود. متوجه نشدم که قمه چه کسی زد. سرم 14 بخیه خورده است. من چوب را کشیدم، کمی عقب‌تر رفتم و ضربه به سمت راست پیشانی مقتول بالای ابرو او زدم. عقب‌نشینی کردم. ه. آمد از پشت ب. را زد، با یک شئی برنده زد، ه. غیرعمد زد. س.ف. و الف. در دعوا نبودند. اگر مقتول با چوب کشته شده باشد، من زده‌ام؛ اگر با تبر کشته شده باشد من نزده‌ام. ع.ر. در این جلسه بیش از چهار بار به ایراد ضرب به وسیله چوب به پیشانی مقتول اقرار می‌کند. وکیل وی لایحه تقدیم می‌نماید. مدعی است که چوب در دست موکلش آلت قتاله نیست، زیرا بنا به نظریه پزشکی قانونی در سر مقتول سوراخی به قطر 5/1 سانت ایجاد شده که چوب سوراخ ایجاد نمی‌کند. هم‌چنین موکل با همان چوب خانم ک.ک. را زده که سوراخی ایجاد نشده، سوراخ ایجاد شده داس بوده که در دست موکلم نبوده است (متهم در مراحل تحقیق اقرار کرده بود با چوبی زدم که در سر آن آهن بود بنابراین با نظریه پزشکی قانونی انطباق دارد – عضو ممیز). دادگاه به ه.ر. اتهام شرکت در نزاع جمعی منتهی به قتل و مشارکت در ایراد ضرب و جرح عمدی نسبت به ع.ر. را تفهیم می‌کند، می‌گوید: اتهام را قبول ندارم، در دعوا نبودم من در آن موقع دوازده نفر مهمان داشتم. وقتی که صدای شکستن شیشه‌ها آمد، آمدم بیرون و با ماشین یکی از مهمانان ب. را به بیمارستان بردیم. در دستم چیزی نبود و کسی را هم نزده‌ام از وی آخرین دفاع اخذ می‌شود. وکیل وی می‌گوید: موکل در نزاع حضور نداشته و حتی یک نفر هم ادعا نکرده که ه. مرا زده است. سپس وکیل متهم اظهارات وکیل ه. را رد می‌کند می‌گوید ع.ر. گفته که خانواده مقتول را تطمیع کردند. واقعیت این است که ه. با داس به ب. زده است. آن‌گاه دادگاه از متهم ع.ر. اتهام مباشرت در قتل عمدی ب.ر. آخرین دفاع را می‌گیرد. می‌گوید: من ضربه به پیشانی مقتول زدم. پشت سرش ضربه نزده‌ام. ه. پشت سر او بود. من در درگیری بودم، قبول دارم قتل را برادر ب.، ه. انجام داده‌است. دادگاه ختم جلسه را اعلام می‌کند. سپس مبادرت به انشاء رأی می‌نماید و با استدلالی که می‌کند (متهم قصد قتل نداشته، هم‌چنین دلیل قطعی مبنی بر این‌که متهم قصد ایراد صدمه عمدی با آلت در دست خود به محل مورد اصابت داشته باشد وجود ندارد. متهم منکر ایراد صدمه به محل اصابت که منتهی به قتل شده می‌باشد)، لذا با توجه به شبهه درأ متهم ع.ر. را به پرداخت یک دیه کامل مرد مسلمان در حق اولیای‌دم و تحمل سه سال حبس محکوم می‌نماید و متهم ه.ر. را نیز به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم می‌نماید. این رأی مورد اعتراض خانم س.ر. و ع.ن. به وکالت از ع.ر. و م.ز. به وکالت از ه.ر. و اولیای‌دم مرحوم ب.ر. واقع جهت رسیدگی به دیوان‌عالی‌کشور ارسال که به این شعبه ارجاع می‌گردد و این شعبه پس از بررسی به شرح آتی رأی صادر می‌نماید:

رای دیوان

نظر به محتویات پرونده و کیفیات منعکس در آن در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ع.ن. و خانم س.ر. به وکالت از آقای ع.ر. و همچنین آقای م.ز. به وکالت از اولیای‌دم مرحوم ب.ر. و ه.ر.؛ نظر به این‌که دادگاه محترم به حق، مباشر در قتل را آقای ع.ر. تشخیص داده و با توجه به اقاریر وی در مراحل تحقیق در مرجع انتظامی و در دادسرا که موجب حصول علم می‌باشد، مخصوصاً قبل از ورود به زندان و آموزه‌های آن و وکلا به پرونده اقاریر مطابق با واقع می‌باشند. آقای ع.ر. در صفحات 26 و 37 و غیره بیان می‌کند که با چوبی که دسته بیل بود و بر سر آن آهن نصب شده بود به سر مقتول ضربه زدم که با نظریه پزشکی قانونی هم منطبق است، زیرا پزشکی قانونی اگرچه حق ندارد نوع آلت قتاله را با جزئیات بیان کند، ولی در نظریه خود بیان داشته به نظر می‌رسد زخم ایجاد شده با وسیله مانند داس باشد. اولاً: خود دسته بیل بدون نصب آهن بر سر آن نوعاً کشنده است تا چه رسد به این‌که آهن هم بر سر آن نصب شود که این آهن مانند داس کوچک ولی پهن می‌باشد که قاعدتاً چوپانان و یا افرادی که در جنگل و یا بعضی از رانندگان در درون ماشین خود دارند و اسم خاصی هم دارد نگه‌داری می‌کنند. دادگاه اکثریت در نوع قتل دچار اشتباه شده‌اند همان طوری که اقلیت دو نفر از قضات محترم اعلام کرده آلت وقتی کشنده باشد مانند آلت مذکور نیازی به قصد قتل و یا محل اصابت ندارد، اگرچه چوب دستی یعنی همان دسته بیل به سر مقتول اصابت کرده که باعث تلاشی جمجمه مقتول گردیده است. زخم ایجاد شده بر سر مقتول هم با نصب آهن بر سر چوب و هم بدون نصب آهن ممکن است. ثانیاً: اولیای‌دم مطالبه دیه نکرده‌اند تا دادگاه متهم را محکوم به دیه نماید. لذا در این قسمت رأی تجدیدنظرخواسته به استناد بند (ب) ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض می‌گردد پرونده جهت رسیدگی به دادگاه هم‌عرض دادگاه صادرکننده رأی تجدیدنظرخواسته ارجاع می‌شود. در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای م.ز. به وکالت از ه.ر. چون از سوی وی دلیلی که موجب نقض دادنامه باشد ارائه نگردیده و از لحاظ رعایت تشریفات دادرسی هم ایراد مؤثری ملاحظه نمی‌شود و با توجه به استدلال موجه دادگاه در این خصوص که مورد قبول این شعبه نیز می‌باشد، به استناد بند (الف) ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، در این قسمت رأی معترض‌ٌعنه تأیید می‌گردد.
رئیس شعبه 24 دیوان‌عالی‌کشور ـ مستشار
لشکری ـ شوشتری

 

توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.