درتاریخ : 1393/05/04 به شماره : 9309970908800130
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 6 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد:
چکیده رای
محکومیت متهم به پرداخت دیه عضوی که از مجنیٌعلیه زائل کردهاست، مستلزم احراز عدم قصاص است و دادگاه زمانی میتواند حکم به آن نماید که در این زمینه (عدم امکان قصاص) از پزشکی قانونی استعلام نمودهباشد
خلاصه جریان پرونده
دادسرای عمومی و انقلاب الف. در 3/10/91 برای متهم ش.ع. به اتهام اسیدپاشی منجر به صدمات جسمانی و تخریب خودروی شاکی کیفرخواست صادر و شعبه 16 دادگاه کیفری استان در 28/7/92 حکم به محکومیت وی به پنج سال حبس و پرداخت دیه بابت اسیدپاشی صادر و ازاتهام تخریب خودرو تبرئه نمودهاست. شرح ماجرا اینگونه است که مامور انتظامی در 16/9/89 گزارش دادهاست در بیمارستان از مصدوم چ.ح. فرزند الف. عیادت و علت سوختگی را سئوال کردم. مصدوم گفتهاست: در 15/9/89 ساعت 23 ش.ع. مشهور به ع. فرزند ع. که با مصدوم نسبت فامیلی دارد، جهت انتقال ایشان با خودرو به روستای همجوار همسفر میشود که در بین راه به صورت وی اسید میپاشد که از ناحیه سر و صورت مصدومیت دارد و شاکی میباشد. پزشکی قانونی استان در 21/9/89 سوختگیها را مشخص و از نوع درجه 2 و 3 و به میزان 12 بر سطح کل بدن تشخیص که با پاشیدن ماده شیمیائی (اسید) حدوداً طی 16/9/89 حادث شدهاست و اعلام داشته: معاینه مجدد بعد از 3 ماه دیگر. آقای ص.ج. فرزند ج. 23ساله در 22/9/89 نزد مأمور انتظامی به عنوان گواهی بیان داشته: «درب منزل برادر شاکی بودم، ش.ع. را در حیاط آنها دیدم. پرسیدم: کیست؟ گفتند: پسردائی ما است. ش. از چ. خواهش کرد که وی را به روستای ت. با ماشین برساند، سوار ماشین شد. بعد از ده دقیقه با فریاد چ. از خانه بیرون ریختیم. دیدیم به صورت چ. اسید پاشیده شدهاست.» آقای ک.ح. فرزند الف. 25ساله برادر شاکی در 22/9/89 نزد مأمور انتظامی گفته است: «بنده همراه ص.ج. بودم و اظهارات گواه ص.ج. را تایید میکنم.» آقای چ.ح. فرزند الف. در 21/9/89 نزد مأمور انتظامی به عنوان شاکی بیان داشته: «در 15/9/89 ساعت 10 شب در روستای الف. بودم. پسردائیام ش.ع. از من خواست وی را با ماشین به روستای ت. برسانم، رساندم، به بهانه نبود دائیاش در روستای ت. دوباره با من به روستای الف. برگشت. از ماشین پیاده شد. بدون دلیل خاصی به سر و صورتم اسید پاشید که آسیب دیدم. به خودرو و وسایل داخل آن نیز ضرر و زیان وارد کردهاست. شاکی هستم. پس از فریاد کشیدن من اهالی روستا بیرون ریختند. ساعت حدود 30/10 شب بود.» مأمورین انتظامی در 4/10/89 به منظور دستگیری متهم منزل وی در روستای الف. بازرسی و متهم حضور نداشتهاست و خانم ن.ف. اعلام کرده: «ش.ع. به منزل نمیآید و معلوم نیست کجا است.» متهم ش.ع. در 27/10/89 در نیروی انتظامی در پاسخ شکایت شاکی گفتهاست: «قبول ندارم. اسید نپاشیدهام، ایشان دشمنهای زیادی دارد.» سئوال: «شما در کمپ اعتیاد توسط مأمورین بهنام الف.ط. دستگیر شدید. علت دروغ گفتن اسمت چیست؟ پاسخ: «من دو – سهتا اسم دارم. اسمم رادرست گفتهام.» آقای ش.ع. 27/10/89 نزد بازپرس در پاسخ تفهیم اتهام گفتهاست: «بنده نپاشیدهام، با چ. اختلاف داشتم، چ. فکر میکند من پاشیدهام.» سئوال: «چرا نام خود را در کمپ اعتیاد نام دیگر معرفی کردهاید؟» پاسخ: «هر کرد 3 تا نام دارد.» سوال: «چرا متواری شده بودید؟» پاسخ: «برای ترک اعتیاد رفته بودم.» در 28/10/89 زندان الف. سوابق زندانی ش.ع. مربوط به هفت فقره اتهام را ارسال نمودهاست. استشهادیهای تنظیم که به تأیید شورای اسلامی روستای الف. رسیدهاست و طی آن اعلام شدهاست: «ش.ع. فردی معتاد و به زور از مردم اخاذی میکند. چندین مورد سرقت از وی مشاهده شدهاست.» متهم ش.ع. در 24/11/89 نزد بازپرس در پاسخ تفهیم اتهام گفتهاست: «قبول ندارم. من دو سال است بهخاطر زمین با هم اختلاف داریم.» کارشناس رسمی دادگستری در 10/2/90 از پیکان سواری … بازدید و اعلام داشته خودروی مذکور بر اثر ریزش مواد اسیدی از شیشه جلو و قسمتهای داخلی خسارت دیدهاست. بازپرس در 31/3/90 بین طرفین مواجهه حضوری دادهاست. چ.ح. گفتهاست: «ش.ع. با پاشیدن اسید نه تنها بنده را مجروح نموده، بلکه، ماشین بنده را نیز تخریب کردهاست.» ش.ع. در پاسخ گفته است: «آیا کارشناس به ماشین نگاه کردهاست؟ یا شاکی شاهد و دلیلی دارد؟ اگر شاهد دارد، بیاورد اینجا قسم بخورد.» آقای ص.ج. به عنوان گواه در 4/4/90 نزد بازپرس گفته است: «ساعت 5/10 شب بود. جلوی منزل برادر چ. ایستاده بودم. دیدم به چ. گفت: من را یه جایی برسون، چ. هم اونو برد، دستش هم یک کیسه مشکی بود. سوار ماشین شد. ده دقیقه طول نکشید، صدای داد و بیداد شنیدم که میگفتند چ. رو اسید ریختند، او را بردیم بیمارستان.» آقای ف.الف. فرزند م. در 4/4/90 به عنوان گواه نزد بازپرس گفتهاست: «ساعت 5/11 شب بود، صدای داد و بیدا شنیدم. بیرون آمدم، دیدم به چ.ح. اسید پاشیدن. او را شستم و به بیمارستان بردم.» پزشکی قانونی استان در 22/9/91 به بازپرسی اعلامداشته: «ارش سوختگی شدید مشروح در نظریه اولیه در مجموع معادل 20% دیه کامل تعیین میگردد. ارش نقص زیبایی ناشی از التیام سوختگی بهصورت جوشگاههای معیوب در مجموع 25% دیه کامل تعیین میگردد، سوختگی چشم راست و وضعیت التیام پلک منجر به عدم دید چشم مزبور گردیدهاست و با توجه به عدم برگشت آن در مدت متعارف، امیدی به بهبودی آن وجود ندارد.» دادسرا در 3/10/91 برای متهم ش.ع. به اتهام اسیدپاشی منجر به صدمات جسمانی و تخریب خودرو کیفرخواست صادر نمودهاست. شعبه 107 دادگاه عمومی جزایی الف. در وقت مقرر 4/11/91 با حضور طرفین جلسه تشکیل دادهاست. شاکی شکایت خود را بیان داشتهاست. متهم در پاسخ شکایت و تفهیم اتهام گفتهاست: «با همدیگر رفت و آمد نداریم، بنده سوار ماشین ایشان نشدهام. اظهارات شاکی مبنی بر رفتن به روستای ت. و برگشتن کذب است.» دادگاه دستور انجام تحقیقات درباره طرفین را صادر نمودهاست. مأمورین آگاهی در 9/12/91 در اجرای دستور دادگاه گزارش دادهاند: اهالی روستا و افراد معتمد اظهارمیکنند: «چ.ح. و ش.ع. با یکدیگر فامیل هستند و قبل از اینکه ش. به روی چ. اسید بپاشد، با یکدیگر رفت و آمد خانوادگی داشتند و در مراسمات همدیگر نیز شرکت میکردند. ش.ع. سوار خودروی چ. نیز میشد، ولی بعد از آن جریان دیگر ارتباطی باهم ندارند و روزی که ش. به روی چ. اسید پاشید، به روستا آمده بود، در دستش یک پلاستیک سیاهرنگ داشت. به اتفاق چ. و با خودروی وی به روستای دیگری رفتند و هنگامی که برگشتند در روستا ش. به روی چ. اسید پاشید.» وی از علت اصلی اختلاف آنها با یکدیگر اظهار بیاطلاعی نمودند. شعبه 107 دادگاه جزایی الف. در 31/1/92 در دادنامه شماره 36 متهم را به پرداخت دیه، پنج سال حبس برای اسید پاشی و شش ماه حبس بابت تخریب ماشین محکوم نمودهاست. (ص158) شعبه 4 دادگاه تجدیدنظر استان به لحاظ اینکه رسیدگی به پرونده در صلاحیت کیفری استان است، رأی شعبه 107 را نقض نمودهاست. پرونده جهت رسیدگی به شعبه 16 دادگاه کیفری استان آذربایجان غربی ارجاع شدهاست. در وقت مقرر 2/6/92 با حضور طرفین، شهود شاکی، نماینده دادستان جلسه تشکیل دادهاست. چ.ح. به عنوان شاکی گفته است: «در 15/9/89 حوالی ساعت یکربع یا بیست دقیقه به 11 شب به روستای الف. برگشتم، مشاهده کردم پسردائیام ش.ع. در حیاط منزل است. به من گفت: مرا به روستای ت. برسان. او را به روستا بردم، او به درب خانه دائیاش رفت، خواستم دور بزنم، او برگشت گفت دائیاش خانه نیست. میخواهد برگردد، سوار شد برگشتیم، وقتی از اتومبیل پیاده شد، ناگهای اسید را روی من پاشید. خانواده من و آقای ص.ج. حضور داشتند و شاهد رفتن من با متهم به روستای ت. بودند.». آقای ک.ح. فرزند الف. برادر شاکی به عنوان شاهد نزد دادگاه گفته است: «به همراه ص. ساعت یکربع به 11 شب به روستا رسیدیم. متهم را درحیاط پدرم که دیوار به دیوار حیاط برادرم چ. هست دیدم، متهم با برادرم چ. مشغول صحبت بود. پلاستیک مشکی در دستش بود، گویا ازبرادرم خواسته بود او را به روستای توکلی برساند. چ. این مطلب را به من گفت، رفتیم داخل منزل پدرم، شام میخوردیم که زنگ زدند و گفتند به روی برادرت اسید پاشیدهاند. این موضوع یکربع طول نکشید. من دنبال متهم رفتم، ولی او را پیدا نکردم و یک ساعت بعد به بیمارستان رفتم.» آقای ف.الف. در 2/6/92 نزد دادگاه بهعنوان شاهد گفتهاست: «آنشب حوالی ساعت 12 در خانه بودم. ناگهان صدائی شنیدم، رفتم بیرون، دیدم آقای ح. را در حوض منزل ع.ط. میشویند و از ناحیه صورت مصدوم شده بود. به همراه چند نفر او را به بیمارستان بردیم. در بین راه میگفت: ش.ع. به روی وی اسید پاشیده است.»(ص190) آقای ص.ج. فرزند ج. در 2/6/92 نزد دادگاه به عنوان شاهد گفتهاست: «من و ک. برادر چ. حوالی بیست یا دهدقیقه به ساعت 11 شب متهم را که کاپیشن سفید رنگ به تن داشت دیدم. با آقای چ. حرف زد. گویا متهم اتومبیل دربست میخواهد که جائی برود. ما رفتیم داخل، خواستیم شام بخوریم که اطلاع دادند چ. را کشتند. من وک. بیرون آمدیم، مشاهده کردیم چند نفر به روی چ. آب میریزند. من و چند نفر از همسایگان چ. را به بیمارستان آوردیم. چ. در حیاط منزل یکی از همسایگان که به روی او آب میریختند گفت: ش. معروف به ع. به روی او اسید پاشیده است.» فاصله زمانی این اتفاق دهدقیقه تا یکربع بود.» متهم ش.ع. در 2/6/92 نزد دادگاه در پاسخ تفهیم اتهام بیان داشته: «اتهام وارده را تکذیب میکنم. نمیدانم شاکی چرا علیه من شکایت کردهاست. اظهارات شهود و شاکی را قبول ندارم.» دادگاه دستور انجام تحقیقات درباره طرفین صادر نمودهاست. مأمورین پاسگاه در اجرای خواسته دادگاه در تاریخ 21/6/92 گزارش دادهاست: «اهالی و ریشسفیدان روستا اظهار داشتند در آن زمان کسی شاهد موضوع نبودهاست، بر حسب شنیدهها آقای چ.ح. مسافرکش از الف. به روستای الف. است که در آن زمان بعد از رساندن ش.ع. به روستا، هنگام پرداخت کرایه او اقدام به پاشیدن اسید به صورت چ.ح. کرده و به سرعت متواری شدهاست. آقای ش.ع. فردی شرور بوده و همیشه اقدام به آزار واذیت دیگران مینموده و قبل از رفتن به زندان معتاد به مواد مخدر بوده و از هیچ کار خلافی ابایی ندارد، ولی آقای چ.ح. فردی آرام و سربهزیر بوده و هیچ کار خلافی از او سر نزده و کار او رانندگی است.» در 21/7/92 در وقت مقرر جلسه دادگاه با حضور طرفین، نماینده دادستان و دو نفر از شهود شاکی تشکیل شدهاست. آقای ل.م. به عنوان شاهد گفتهاست: «حوالی ساعت 12 نصف شب بود. صدای داد و بیداد شنیدم. به طرف سر و صدا در منزل ع.ط. رفتم، ع.ط. و ف.الف. و مردم جمع بودند. چ.ح. صورتش را با آب شیر میشست. کمک کردیم او را به بیمارستان رسانیدم. چ. میگفت: مرا ع. با اسید سوزانده است.» آقایم.م. معروف به الف. به عنوان شاهد گفتهاست: «حوالی ساعت 30/11 در سوپر مارکت پدرم بودم، داد و بیدا شنیدم، بهطرف صدا در منزل ع.ط. رفتم، ع. و ل.م. و چند نفر دیگر آنجا بودند. چ.ح. صورت خود را در حوض حیاط منزل ع. میشست. کمک کردیم بعد از تعویض لباس، توسط ع. و چند نفر از همسایگان به بیمارستان بردند. دهدقیقه بعد به تنهائی به بیمارستان رفتم. از همسایگان شنیدم که میگفتند: ش.ع.، چ. را با اسید سوزاندهاست.» متهم ش.ع. در 21/7/92 در جلسه دادگاه در پاسخ تفهیم اتهام گفتهاست: «اتهام وارده را تکذیب میکنم. ساعتی که چ.ح. ادعا دارد که من او را با اسید سوزاندهام و اتومبیل را تخریب کردهام، با زمانیکه شهود بیان کردهاند، از یک ساعت الی یک ساعت و نیم فاصله دارد. قبول دارم خانواده من با خانواده چ. اختلاف عقاید سیاسی داشته و با پسرعمویم یکبار درگیری فیزیکی پیدا کردهاند. من بیگناه هستم. مدافعات خود را در 5 برگ لایحه تقدیم میدارم.» شاکی درخواست رسیدگی و قصاص عضو نمودهاست، متهم در مقام آخرین دفاع بیان داشته: «من بیگناه هستم و اتهام انتسابی را تکذیب میکنم.» دادگاه در تاریخ 28/7/92 بدین شرح رأی صادرنمودهاست:
«رأی دادگاه»
حسب محتویات پرونده پیوست و کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب الف. به شماره 4907353-3/10/91 آقای ش.ع. فرزند ع. دارای سابقه کیفری، فعلاً بازداشت در زندان مرکزی الف. با قرار بازداشت موقت، متهم است به اسیدپاشی مبنی بر از بین رفتن بینایی و چشم راست و سایر صدمات بدنی آقای چ.ح. و تخریب عمدی اتومبیل شاکی بدین توضیح که شاکی اظهارداشته: «متهم پسردایی بنده است. در شب حادثه در مورخه 15/9/89 در منزل خواهرم ک. به اتفاق برادرم ک. و پدرم الف. و مادرم و همسرم و زنداداشم و ص. نوه عمه پدرم مهمان بودیم. حوالی ساعت یکربع یا بیست دقیقه به یازده شب از روستای خ. که خانه خواهرم به منزل خودمان به روستای الف. برگشتیم. با کمال تعجب مشاهده کردم که متهم ش.ع. در حیاط منزل ماست. به من گفت که با اتومبیل خودم او را به روستای ت. برسانم که دائیش را که بنا به ادعای وی تازه از مکه برگشته، میخواسته او را ببیند. به اصرار او ایشان را به روستای مذکور بردم. او برگشت و اظهارداشت داییاش در خانه نیست و میخواهد به روستا برگردد. او اصرار کرده، به روستای خودمان الف. برگشتیم. آنجا که در دست خود یک کیسه پلاستیکی حاوی اسید داشت، اسید را به روی من پاشید، منجر به آسیبدیدگی صورت و اعضای بدنم شدهاست.» با وصف مراتب، عنایتاً به شکایت شاکی و گزارش پلیس آگاهی و تحقیقات معموله و اظهارات آقایان ک.ح. و ص.ج. بشرح منعکس در پرونده که به تأیید و صحت ادعای شاکی مشعر بر بردن متهم به روستای مورد اشاره و برگرداندن وی به روستای الف. دلالت دارد و هکذا اظهارات و شهادت آقایان ف.الف. و ل.م. و م.م. بشرح منعکس در پرونده و در صورتجلسات دادرسی این دادگاه و گواهیهای پزشکی قانونی و نظریه کارشناس در مورد تعیین خسارات وارده به اتومبیل شاکی که مصون از هر گونه ایراد و اعتراض مانده و داشتن سوابق کیفری و مدافعات بلاوجه متهم و سایر قرائن و امارات موجود در پرونده که علمآور و یقینآور است برای اعضاء دادگاه در اثبات بزه انتسابی به متهم مبنی بر اسید پاشی منجر به صدمات صورت و اعضاء بدن و از بین رفتن چشم راست و بینایی شاکی شدهاست، محرز دانسته؛ لیکن بهلحاظ عدم امکان رعایت تساوی در محل عضو مجروح و بیم قصاص بیش از اندازه جنایت و نهایتاً عدم مماثله، قصاص مورد نظر شاکی مقدور و میسور نبوده، مستنداً به ماده واحده لایحه قانون مربوط به مجازات پاشیدن اسید مصوب 16/12/1337 و ماده 294 و بند (ج) ماده 295 و مواد 302 و 367 و 457 و 614 با رعایت ماده 458 از قانون مجازات اسلامی متهم موصوف را به تحمل پنج سال حبس تعزیری و پرداخت بیست درصد دیه کامل یک انسان بابت ارش سوختگی دوازده درصد از سطح کل بدن شامل سوختگی ابرو و مژه ها و پلک فوقانی و تحتانی راست و تمامی سطوح سمت راست صورت و ناحیه گیجگاهی و آهیانهای راست و لاله گوش راست و تمای سطوح سمت راست گردن و ناحیه چانه و قسمتی از قدام قفسه سینه و شانه و بازو و قسمتی از ساعد و پشت دست راست و ساعد پشت دست چپ و سوختگی ریز و منتشره شانه و بازوی چپ و قسمتی از قدام ران چپ و بیست و پنج درصد دیه کامل بابت ارش نقص زیبایی ناشی از التیام سوختگی بصورت جوشگاههای معیوب و نصف دیه کامل مرد مسلمان بابت از بین رفتن بینایی چشم راست در حق شاکی محکوم مینماید که میبایستی ظرف یکسال از تاریخ وقوع بزه بپردازد و اما درخصوص اتهام متهم نامبرده دائر بر تخریب قسمت داخل اتومبیل شاکی نظر به اینکه با عنایت به محتوای پرونده قصد متهم صرفاً آسیبرساندن به خود شاکی بوده و نه خودروی وی و خودرو در اثر اسید پاشی متهم آسیب و خسارت دیده است، فلذا بهلحاظ عدم سوء نیت متهم در این مورد و حاکمیت اصل برائت مستنداً به ماده 177 قانون آئین دادرسی مدنی متهم موصوف را از بزه انتسابی مبنی بر تخریب تبرئه مینماید. شاکی میتواند جهت مطالبه خسارت از طریق تقدیم دادخواست حقوقی اقدام نماید. رأی صادره حضوری بوده ظرف بیست روز پس از ابلاغ، قابل تجدیدنظر در دیوانعالیکشور میباشد .
دادنامه 660-28/7/92 در 13/10/92 به شاکی چ.ح. ابلاغ و در تاریخ 23/10/92 لایحه تجدیدنظرخواهی خود را تقدیم داشته است. خلاصه لایحه اینست که ش.ع. دارای سوابق متعدد کیفری بوده و از اراذل و اوباش میباشد و با سوءنیت قبلی اقدام به اسیدپاشی نمودهاست و تقاضای نقض حکم و صدور رأی قصاص نمودهاست. پرونده در 7/3/93 ثبت دبیرخانه دیوانعالیکشور گردیده است و در 19/3/93 به این شعبه ارجاع و دارای شماره بایگانی 930037 میباشد .
هیئت شعبه در تاریخ بالاتشکیل گردید. پس از قرائت گزارش عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی دادیار دیوانعالیکشور اجمالاً مبنی بر نقض بهجهت ضرورت جلب نظر پزشکی قانونی در مورد امکان یا عدم امکان قصاص عضو در خصوص دادنامه شماره 660-28/7/1392 تجدیدنظرخواسته مشاوره نموده، چنین رأی میدهد:
رای دیوان
با توجه به محتویات پرونده، نظر به اینکه صدور حکم به پرداخت دیه در مورد جنایت عمدی موجب از بین رفتن عضو مجنیٌعلیه منوط به احراز عدم امکان قصاص است و این أمر میبایست براساس استعلام از پزشکی قانونی باشد، رسیدگی شعبه محترم 16دادگاه کیفری استان و حکم بر محکومیت آقای ش.ع. به پرداخت دیه از بین رفتن بینایی چشم راست آقای چ.ح. بدون جلب نظر پزشکی قانونی توجیه قانونی ندارد. نتیجتاً اعتراض شاکی وارد است. لذا با استناد به بند 2 قسمت (ب) مادّه 265 قانون آئین دادرسی کیفری رأی معترضٌعلیه نقض و رسیدگی مجدد به همان شعبه محترم ارجاع میگردد.
رئیس شعبه 6 دیوانعالیکشور – مستشار
عروجی – چراغیان
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.