درتاریخ : 1393/05/04 به شماره : 9309970908800128
موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور
این نمونه رای که در شعبه 6 دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد:
چکیده رای
مرجع تشخیص کشندهبودن رفتار، کمیسیون پزشکی است؛ لذا دادگاه نمیتواند برخلاف نظریه کمیسیون پزشکی، بدون استدلال حکم صادرنماید.
رای بدوی
حسب محتویات پرونده و کیفرخواست مورخه 28/7/86 صادره از دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ی. آقای خ.ن. به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منجر به قتل مرحوم س.ت. موضوع شکایت اولیایدم تحت تعقیب کیفری قرار گرفته است. پرونده متهم دیگر دارد که در این گزارش مطرح نمیباشد. اجمالاً اینکه مجموع محتویات پرونده و تحقیقات به عمل آمده حاکی است که در مورخه 26/3/86 بین متهم و مقتول در محل نمایندگی ایران خودرو متعلق به آقای م.ن. (برادر متهم) درگیری به وجود آمده که متهم با ایراد ضربه مشت به سر مقتول وی را نقش بر زمین میکند که منجر به بروز خونریزی از ناحیه سر مقتول میشود پس از انتقال وی به بیمارستان ی. و سپس به بیمارستان شیراز تلاش پزشکان در امر معالجه و درمان مصدوم مؤثر واقع نشده و نامبرده در تاریخ 23/4/86 فوت میکند. پزشکی قانونی علت فوت را عفونت مغز در زمینه شکستگی جمجمه ناشی از اصابت جسم سخت اعلام نمودهاست. شهود حاضر در صحنه که نوعاً کارگران شرکت میباشند، گواهی نمودهاند که متهم با مشت به سر مرحوم زد و آن مرحوم به زمین افتاد. ر.ت. اظهارداشته: ناگهان آقای خ.ن. را دیدم که س.ت. را با مشت زد و آن مرحوم به زمین افتاد. ص.الف. اظهارداشته: ناگهان دیدم خ.ن. با یک مشت به سر مرحوم س.ت. زد و آن مرحوم به زمین افتاد و در وضعی قرار گرفت که دلم برایش سوخت. م.ک. اظهارداشته: آقای خ.ن. با یک مشت به سر مرحوم س.ت. زد و افتاد زمین. ع.ع. اظهارداشته: در همین حین بعد از اینکه برگشتم شنیدم که خ.ن. با مشت به سر مرحوم س.ت. زده است. خانم م.م. اظهارداشته: بعد آقای خ.ن. با تنه به مرحوم ت. زد و بعد آقای ت. بر روی زمین افتاد …. آقای ن. محکم تنه به آقای ت. زد و محکم به زمین خورد و از سر او خون آمد و فوراً بیهوش شد. م.ع. اظهارداشته: در همین موقع خ.ن. با یک ضربه مشت بر سر مرحوم زد که مرحوم با سر روی آسفالت افتاد و خون از دماغش بیرون آمد. خ.ن. در مرجع انتظامی اظهارداشته: مرحوم به سمت اینجانب آمد و فحاشی به مادرم کرد. در این حین سیلی به صورت ایشان زدم. با قلبی ناراحت از این موضوع و پشیمانی قلبی نسبت به اینکه آن مرحوم با سیلی اینجانب فوت کرده، تقاضای بخشش خداوندی و خانواده آن مرحوم را دارم. متهم در بازپرسی اظهارداشته: یک دفعه کسی جلو آمد و فحش ناموسی مادری به من داد. به این خاطر اینجانب فقط سیلی به ایشان زده … اینجانب قصد بر درگیری نداشته و با سیلی اینجانب ایشان به زمین خورده.
درخصوص متوفی کمیسیون پزشکی به تاریخ 3/11/86 تشکیل و به شرح زیر اظهارنظر شدهاست: « نامبرده (متوفی) در تاریخ 26/3/86 به علت ضربه وارده به سر به بیمارستان ی. مراجعه کردهاست که در خواست سیتیاسکن مغزی شدهاست و با توجه به خرابی دستگاه سیتیاسکن به شیراز جهت انجام سیتیاسکن مراجعه میکند که با تشخیص ضربه مغزی و شکستگی استخوان جمجمه و آسیب عصب بینایی چشم چپ در بیمارستان تا تاریخ 29/3/86 بستری و سپس مرخص میگردد. روز بعد با توجه به اختلال در سطح هوشیاری و تب، مجدداً به بیمارستان مراجعه و با توجه به بررسیهای انجام شده با تشخیص عفونت پردههای مغزی تحت درمان قرار میگیرد و جهت تکمیل درمان در تاریخ 7/4/86 به بیمارستان دیگر منتقل میگردد و علیرغم درمانهای انجام شده در تاریخ 23/4/86 فوت مینماید. علت تامه فوت عفونت ناشی از شکستگی استخوان قاعده جمجمه بوده است. عفونت، ناشی از صرف ورود ضربه و از عوامل آن بوده است و قصوری متوجه کادر درمانی نمیباشد.» همچنین کمیسیون پزشکی در پاسخ استعلام دادگاه اعلام نمودهاست:«1- با عنایت به مدارک بالینی و شرح معاینه جسد علت تامه فوت عفونت پردههای مغز (مننژیت) و عوارض ناشی از آن تعیین و اعلام میگردد: نظر به اینکه عفونت مذکور در زمینه شکستگی استخوان قاعده جمجمه ناشی از اصابت ضربه ایجاد شدهاست، لذا بین فعل ارتکابی (اصابت ضربه مشت به صورت) و فوت متوفی رابطه سببیت و علیت وجود دارد. 2- هر چند ناحیه سر و صورت از مواضع حساس بدن تلقی میگردد لیکن با توجه به وسیله مورد استفاده در اصابت ضربه و وضعیت جسمانی ضارب و متوفی، فعل اصابت ضربه مشت به ناحیه صورت نوعاً کشنده تلقی نمیگردد.» همچنین کمیسیون پزشکی اعلام نموده: «تعیین کشنده بودن یا نبودن فعل (ضربه و صدمه وارده) در حیطه علم پزشکی نبوده و یک مسئله قضایی است، ولیکن عفونت مغزی متعاقب شکستگی استخوان جمجمه و به دنبال ضربه از نظر پزشکی عموماً کشنده محسوب میگردد.» همچنین پزشکی قانونی اعلام نموده: «عفونت پردههای مغزی از عوارض قابل انتظار در شکستگیهای استخوان جمجمه است، ولیکن این عارضه از نظر پزشکی معمول و شایع نمیباشد.»
شعبه اول دادگاه کیفری استان ک. پس از رسیدگی طی دادنامه شماره 00149-24/12/91 با اکثریت (چهار عضو) به شرح آتی انشاء حکم نمودهاست:
«رأی دادگاه»
در این پرونده آقای 1- خ.ن. 2- م.ن. هر دو با وکالت آقایان ی.ط. و ع.د. حسب کیفرخواست صادره و شکایت اولیایدم مرحوم س.ت. به نامهای 1- س.ت. مادر 2- م.ت. فرزند 3- د.ت. فرزند و 4- ف.م. همسر مرحوم و با وکالت نهایی آقای ح.د.؛ ردیف اول متهم است به مباشرت در قتل عمدی مرحوم س.ت. و ردیف دوم متهم است به معاونت در ایراد ضرب و جرح عمدی نسبت به مرحوم س.ت.، اجمالاً بدین وصف که اولیایدم مدعی هستند در تاریخ 26/3/1386 مرحوم س.ت. و برادر وی به نام م.ت. جهت تعیین تکلیف وضعیت واگذاری یک دستگاه خودرو به نمایندگی مربوط با مدیریت آقای م.ن. مراجعه که ظاهراً با پاسخ منفی وی مواجه و این امر منجر به مباحثه و مجادله میان آنان شده، نهایتاً کارگران آنها را جدا نموده و برادران ت. به بیرون از دفتر شرکت راهنمایی اولیایدم مدعی هستند در این حین آقای م.ن. برادرش خ.ن. را صدا زده و وی را تحریک به قتل آقای س.ت. نموده و او پس از بیرون آمدن از سوله به درب نمایشگاه مراجعه و مرحوم ت. را با ضربه مشت به قتل میرساند، لذا تحت عنوان مباشرت در قتل از متهم ردیف اول و نهایتاً تحت عنوان اتهامی معاونت در ایراد ضرب و جرح عمدی از آقای م.ن. مبادرت به طرح شکایت مینماید. هیئت دادگاه با ملاحظه مجموع تحقیقات پرونده که در شرح گزارش منضم به دادنامه نیز محتویات مفید آن درج گردیده است، محرز است که اولاً حسب گزارش مأمورین انتظامی و اظهارات مطلعین آقای س.ت. در تاریخ 26/3/1389 در محل نمایشگاه و دفتر اداری نمایندگی ایران خودرو مورد ضرب و جرح قرار گرفته است، متهم خ.ن. از ابتدای تحقیقات معمول سعی مینماید تا منکر هرگونه اطلاع خود از نحوه وقوع حادثه شود. حتی آقای م.ن. مدعی است که در آن روز اصلاً در محل شرکت نبوده و تا ساعت یک بعدازظهر در ادارات و نهادهای مختلف بوده و بعدازظهر از وقوع حادثه مطلع گردیده است، ضمن آنکه مجموع تحقیقات و نکات موجود در پرونده مؤید آن است که با توجه به رابطه شغلی میان متهمان پرونده و کارگران یا به عبارتی شهود حادثه حتیالامکان سعی بر آن شدهاست تا حداقل موضوع ضرب و جرح آقای ت.الف. مربوط به منازعه دستهجمعی میان کارگران و برادران ت. تلقی و بدین وسیله اثبات قتل و انتساب آن به فرد خاص غیر مقدور شود، تلاشهای معمول از سوی متهمان در تحقیقات اولیه و تأکید آنان در اظهارات به کرات بر اینکه منازعه دستهجمعی بوده و ضارب معلوم نیست تلاش جهت صحنهسازی و ایجاد آثار جرح تصنعی بر روی پشت یکی از کارگران به وسیله سکه و کلید و بلافاصله بردن وی به پزشک حسب اقرار از سوی خ.ن. در همان روز حادثه، اظهارات متهمان در تحقیقات مبنی بر انکار حضور در صحنه و تأکید مکرر آنان بر اینکه از زبان دیگران شنیدهاند که یکی از کارگران چوبی در دست داشته و یا یکی از آنان با چوب به بدن مرحوم میزده و در همین راستا برخی از کارگران زن و مرد نمایندگی را با خود همداستان نمودهاند تا مطالبی در راستای این اظهارات بیان کنند، همه حاکی از تلاشهای بیوقفه متهمان در قلب واقعیت است؛ اما زمانی که کارگران نمایندگی متوجه میشوند قلب واقعیت حادثه آثار سوئی نسبت به آنان دارد، دست از پنهانکاری برداشته و سعی در بیان حقایق پرونده نمودهاند، مجموع تحقیقات پرونده و اظهارات مطلعین و متهمان و گزارشات مأمورین مؤید آن است که درروز 26/3/1386، آقای س. و م.ت. جهت پیگیری واگذاری یک دستگاه خودرو به نمایندگی شرکت الف. با مدیریت آقای م.ن. مراجعه که در آنجا به دلیل مشکلات اداری به هر نحو با پاسخ منفی آقای م.ن. مواجه و با وی بگو مگو نموده که کارگران شرکت متوجه این امر گردیده و مرحوم و آقای م.ن. را جدا نموده و در این حین م.ن. با برداشتن یک دسته جارو و شکستن آن قصد خود را در درگیری با برادران ت. به نمایش گذاشته لیکن با ممانعت سایر کارگران مواجه و نهایتاً مرحوم به بیرون از دفتر هدایت میشود، ولی وی در جلوی دفتر کماکان به اعتراض و سر و صدای خود ادامه میدهد، آقای م.ن. برادر خود خ.ن. را که در سوله بوده جهت جمع و جور کردن مسئله صدا زده و او نیز از سوله خارج و به جلوی درب دفتر نمایندگی مراجعه، در آنجا با مرحوم درگیر، حسب اظهارات خود با یک سیلی به مرحوم میزند و نهایتاً به کرات به این مسئله اقرار و حسب اظهارات شهود و مطلعین یک ضربه مشت محکم به سر مرحوم س.ت. زده به نحوی که وی بلافاصله با سر به زمین خورده و بلافاصله دچار خونریزی شدید گردیده و ناچاراً وی را سوار خودروی شرکت نموده و به بیمارستان منتقل مینمایند. در بیمارستان ی. دستگاه سیتیاسکن خراب بوده، ناچاراً در همان روز مرحوم به بیمارستان شیراز منتقل و بستری شده و تا تاریخ 29/3/86 درمان وی ادامه و با هوشیاری طبیعی مرخص می گردد. مجدداً فردای آن روز به دلیل کاهش سطح هوشیاری به بیمارستان اعاده تحت مداوا قرار گرفته و نهایتاً در تاریخ 23/4/86 فوت مینماید. اولاً: درگیری و منازعه دستهجمعی نبوده است و اظهارات متهمین و برخی کارگران در صفحات اول پرونده ساختگی است. درگیری اولیه میان م.ن. و مرحوم ت. به صورت لفظی بوده که متعاقباً با حضور خ.ن. جنبه فیزیکی به خود پیدا میکند. حسب اقرار متهم خ.ن. وی به مرحوم سیلی زده است، البته وی خود در اظهاراتی تأیید میکند که این ادعا حرفی غیرمنطقی است (او در صفحه 752 در پاسخ به این سئوال که چرا قبلاً گفتهاید به مرحوم تنه زدهاید نه سیلی؟ میگوید: چون معمولاً سر با یک سیلی نمیشکند و این اظهارات متهم که وسیله ضرب سیلی بوده است منطبق با واقع نیست. انگیزه متهم آنگونه که خود اذعان مینماید این بوده که مرحوم به وی فحش ناموسی دادهاست که دادگاه به صحت و سقم این ادعا کاری ندارد و هر چند این اظهار مطابق با واقع نیست چرا که مرحوم شناخت قبلی از وی نداشته تا نسبت به وی فحاشی کند. خ.ن. به محض حضور در صحنه مبادرت به برخورد با مرحوم ت. مینماید. ثانیاً: وسیله ضرب و جرح در قتل حادث شده، حسب اظهارات متهم تناقضات میان دفاعیات وی از ابتدا تا انتها و از انکار حضور در صحنه تا اقرار به زدن سیلی به مرحوم و توجهاً به اظهارات شهود و مطلعین عینی حادثه و اتفاقاً از کارگران نمایندگی بوده و رابطه خدمتی بین آنان و متهم برقرار است، مباشرت به ایراد ضرب بدنی با مشت به وسیله آقای خ.ن. بوده است، پزشکی قانونی علت تامه فوت را عوارض ناشی از شکستگی و عفونت منتشره در زمینه شکستگی استخوان جمجمه اعلام نمودهاست. ثالثاً: حسب اظهارات شهود و مطلعین و اظهارات متهم خ.ن. آقای خ.ن. عالماً و عامداً مبادرت به ایراد ضربه نسبت به آقای س.ت. نمودهاست و قصد وی در ایراد ضرب و عمد وی کاملاً محرز است، قصد سلب حیات و نتیجه وی در تحقیقات محرز نگردیده، لذا قتل از شمول بند (الف) ماده 206 خارج، در عدم شمول بند (ج) نیز تردیدی وجود ندارد؛ چرا که وضعیت و خصوصیتی در مقتول وجود ندارد تا قتل مشمول بند (ج) ماده 206 باشد. چالش میان طرفین پرونده در این است که آیا قتل مشمول بند (ب) ماده 206 است یا با این اوصاف به طور کلی از شمول بندهای سه گانه ماده 206 خروج موضوعی دارد؟ برخلاف ظاهر مسئله این امر ارتباطی به انتساب روانی قتل به متهم ندارد، بلکه مجادله طرفین در امر قابلیت انتساب مادی فعل به متهم پرونده میباشد. پزشکی قانونی علت تامه حادثه را عفونت ناشی از شکستگی جمجمه میداند. نحوه اقدام اولیایدم در پیگیری مراحل درمانی قصوری را متوجه آنان نمینماید. ترخیص وی در 29/3/86 حسب مجوز بیمارستان بوده که بلافاصله فردای همان روز با وخیم شدن اوضاع وی نامبرده را به بیمارستان اعاده مینمایند. به این مسئله توجه شود که در تاریخ 29/3/86 یعنی سه روز بعد از ایراد ضرب مرحوم با سطح هوشیاری طبیعی ترخیص شده و نمیتوان بین سلب حیات مرحوم و احیاناً بیاحتیاطیهای اولیایدم در انتقال وی به شیراز در 26/3/86 رابطهای برقرار نمود. در خصوص احتمال قصور در مراقبتهای درمانی نیز نظریه قطعی پزشکی قانونی و کمیسیونهای مربوطه قصوری را تأیید ننمودهاند و از طرفی نهایتاً پزشکی قانونی اعلام نمودهاست که عفونت مغزی عارضه شایع و معمول پزشکی نیست، ولیکن عارضه قابل انتظار در شکستگیهای جمجمه است و تشخیص اینکه فعل نوعاً کشنده میباشد یا خیر را هم النهایه به دادگاه محول نمودهاست. دادگاه هر چند یکی از نظریات موجود در پرونده که البته کمیسیون بعدی برخلاف آن اظهارنظر نموده اصابت ضربه مشت به سر را نوعاً کشنده ندانسته است، اما به لحاظ موارد زیر فعل ارتکابی از ناحیه متهم خ.ن. را نوعاً کشنده تشخیص میدهد. اولاً: حسب اظهارات مطلعین آقای خ.ن. با یک ضربه مشت به مرحوم ضربه وارد نمودهاست، ضربه وارده از سوی وی، مستقیماً یا به صورت غیرمستقیم (احیاناً و احتمالاً برخورد سر با زمین متعاقب ضربه) حسب گواهی پزشکی قانونی موجبات شکستگی استخوان جمجمه در ناحیه حفره چشمی چپ و قاعده جمجمه و متعاقب آن عفونت پردههای مغز شدهاست، محل ورود ضربه از نواحی حساس است، صدمات وارده صدمات جدی است، درست است که عفونت متعاقب این صدمات شایع و معمول نیست اما حسب نظریه پزشکی قابل انتظار است و طبیعتاً قابل پیشبینی نیز میباشد و عامل مداخلهگری رابطه میان فعل و آثار حادث را قطع ننمودهاست، ضارب فردی است که از توانایی جسمانی مناسب برخوردار است، حسب اظهارات شهود و مطلعین ضربه اولیه وارده از سوی ضارب به نحوی شدید بوده که باعث آن گردیده است تا مرحوم به زمین بیفتد و خون از سر و دهان و گوش وی خارج شود، حسب صورتجلسه مأمورین در مشاهده اولیه در بیمارستان مصدوم دچار استفراغ خونی بوده است، متهم هر چند در اظهارات اخیر در دادگاه منکر هرگونه فعالیت رزمی است، لیکن خود در تحقیقات بدوی به کرات اقرار نمودهاست که مدت پنج ماه تا یک سال مبادرت به فعالیت ورزشی در رشته رزمی کونگفو مینمودهاست. اظهارات م. تأیید میکند که متهم به توانایی ضربات خویش واقف است. او میگوید که خ. میگفت «من دستم سنگین است و به هر کس بزنم همین طور میشود.» و حتی بعد از درگیری ایشان را دیده است که با انگشتان دست خویش ور میرفتند و با آنها بازی میکردهاست … این حالات مؤید علم وی به توانایی و قدرت ضربات وارده و آثاری است که شدت ضربات حتی بر دستان خود متهم دارد. بنابراین منحیثالمجموع از نظر این دادگاه بروز عفونت و فاصله میان فوت و ضربه و معمول نبودن عفونت متعاقب صدمه، رابطه علیت میان فعل ارتکابی به متهم و نتیجه حادث یعنی سلب حیات از مرحوم ت. را قطع ننموده و فعل انتسابی به متهم از نظر این دادگاه با توجه به جمیع جهات نوعاً کشنده محسوب میگردد. با تحقق ارکان بزه و انطباق آن با بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامی اتهام آقای خ.ن. را مبنی بر مباشرت در قتل عمدی مرحوم س.ت. محرز و مسلم دانسته و مستنداً به بند (ب) ماده 206 و بند 4 ماده 231 قانون مجازات اسلامی حکم به محکومیت وی به یک بار قصاص نفس وی از طریق سلب حیات با آویختن با دار با رعایت موازین شرعی و قانونی و اذن ولی امر صادر و اعلام مینماید. در خصوص اتهام آقای م.ن. مبنی بر معاونت در ایراد ضرب و جرح عمدی، هیئت دادگاه با ملاحظه مجموع محتویات پرونده و اینکه از مجموع تحقیقات انجام شده دلیل و بیّنه شرعی که تحقق ارکان بزه معاونت و از جمله وحدت قصد میان وی و متهم اصلی را ثابت و مدلل نماید تحصیل نگردیده است و ارکان بزه معاونت محرز نمیباشد، فلذا مستنداً به بند (الف) ماده 177 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری حکم به برائت متهم از اتهام انتسابی صادر و اعلام میدارد. رأی صادره حضوری و ظرف مهلت بیست روز پس از ابلاغ، قابل تجدیدنظرخواهی در دیوانعالیکشور میباشد.
رای دادگاه تجدید نظر
باتوجه به محتویات پرونده به ویژه اظهارات توأم با اقرار صریح آقای خ.ن. به ایراد ضرب با سیلی (یا مشت) بر صورت آقای س.ت. و زمین خوردن او و تشریح ماوقع و انگیزه و علت اقدام خود (فحش ناموسی طرف) و لحاظ نظریه نخست پزشکی قانونی در مورد علت تامه فوت (عفونت مغز در زمینه شکستگی جمجمه ناشی از اصابت جسم سخت) رسیدگی شعبه محترم اول دادگاه کیفری استان ک. و احراز قتل عمدی بودن حادثه منجر به فوت مصدوم برخلاف نظریه کمیسیون پزشکی قانونی دال بر نوعاً کشنده نبودن ضربه مشت به ناحیه صورت در مورد این پرونده است به ویژه با لحاظ تصریح کمیسیون به اینکه عفونت مغزی متعاقب شکستگی استخوان جمجمه به دنبال ضربه از عوارض قابل انتظار در شکستگیهای استخوان جمجمه است لکن عارضه شایع و معمول از نظر پزشکی نیست و نتیجتاً فوت مرحوم س.ت. از عفونت پردههای مغزی بوده نه اینکه نفس ضربه مشت خ.ن. صرفاً علت تامه عفونت پردههای مغزی از نظر کمیسیون پزشکی قانونی باشد و اگر کمیسیون تشخیص کشنده بودن و یا نبودن فعل متهم را خارج از حیطه علم پزشکی اعلام و آن را یک مسئله قضایی معرفی کرده ایجاب میکرده شعبه محترم موضوع را دقیقاً با لحاظ نظریه کمیسیونهای پزشکی بررسی و همانگونه که اقلیت محترم شعبه هم تصریح نموده فاصله زمانی فیمابین ضربه و فوت مصدوم به ویژه بهبودی حال او و ترک بیمارستان با رضایت شخصی خود را مد نظر قرار میداد و طبعاً میبایست اهمیت موضوع اتهام و شبههناک بودن آن در احراز عنوان قتل عمد و اتخاذ تصمیم قضایی نیز مؤثر در قضیه لحاظ میشد، لذا اعتراض آقایان وکلای خ.ن. به محکومیت نامبرده به قصاص نفس وارد است و با استناد به بند 2 قسمت (ب) ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی معترضٌعنه نقض و رسیدگی مجدد به همان شعبه محترم ارجاع میگردد.
رئیس شعبه 6 دیوانعالیکشور ـ مستشار
عروجی ـ احمدی
توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.